شماره ۱۹۰۶ | ۱۳۹۸ شنبه ۱۹ بهمن
صفحه را ببند
درباره فیلم تومان به کارگردانی مرتضی فرشباف
دغدغه سینمایی‌بودن

[علیرضا بخشی استوار] شاید بهترین واژه را برای بیان آنچه که در فیلم تومان می‌گذرد  خود کارگردان آن در نشست خبری فیلمش به کار برد. او گفت:   «همه آنچه در فیلم دیدید، برای من در دل یک بازی معنا پیدا می‌کند و من به دنبال روایت و مسأله خاصی نیستم و بیشتر سینما برایم اهمیت داشت.» ولی چرا این جمله در تحلیل کاری که کارگردان انجام داده است، اهمیت دارد؟
در همان پلان‌های آغازین فیلم تومان مخاطب می‌تواند حدس بزند که قرار است چه اتفاقی تا انتهای فیلم رخ بدهد. با این پیش‌فرض کارگردان دارد به ما موضعی را اعلام می‌کند و آن اینکه حرفی برای گفتن دارد که می‌تواند این‌گونه با جسارت مسأله‌ اصلی فیلم خود را از همان ابتدا به ما لو بدهد؛ مسأله‌ای که عمدی‌بودن آن مشهود است.
وقتی چنین شرایطی در یک فیلم وجود دارد آنچه که اهمیت پیدا می‌کند، شکل روایت یک قصه است. قصه‌ای که کیفیت دراماتیکش به واسطه عناصر به هم پیوسته سینما (جانمایی دوربین، صدا، تدوین، موسیقی، بازیگر و غیره) عیارسنجی خواهد شد؛ یعنی در چنین شرایطی اگر هر کدام از این عناصر به‌درستی عمل نکنند فیلم کشش و جذابیتی را به وجود نمی‌آورد چرا که ما تقریبا می‌دانیم که قصه بر سر چیست.
نویسنده این اثر که خود مرتضی فرشباف است، برای روایت قصه‌اش به سراغ شهری رفته که زادگاه اوست؛ یعنی گنبد. در این شهر آنچه که بیش از هر نکته دیگری شهره است، مسأله سوارکاری و شرط‌بندی در این شهر است که حتی شکلی رسمی دارد. او این فعل را که اساسا شکلی دراماتیک دارد مبنا یا زمینه قصه یا روایتش قرار می‌دهد و داستان خود را براساس تعلیق‌هایی که ذات شرط‌بندی می‌تواند در پی داشته باشد بنا می‌کند و پیش می‌برد. او با قمار برخوردی منتقدانه و ایدئولوژیک ندارد و صرفا این مسأله کاتالیزور یا محرکی برای شکل‌گرفتن درام فیلم است. این زمینه که از لحاظ تصویری هم منحصربه‌فرد است، در کنار خود مسائل دیگری را هم به وجود می‌آورد. مهم‌ترین مسأله‌ای که در کنار قمار می‌نشیند پول یا همانند نام فیلم تومان است و خود پول باز مسبب اتفاق‌های دیگری است که درون این ماجرا تنیده شده است؛ مسائلی چون جاه‌طلبی، تمامیت‌خواهی‌، رفاه و خوش‌گذرانی و بسیاری از مسائل دیگر که همه این مسائل درنهایت برای قمارباز مانند یک سراب می‌ماند و این همان کانسپت و زیرمتنی است که تصویرهای چندلایه فیلم تومان را شکل داده است. لایه‌هایی که با ابزارهای فنی سینما تلاش شده کیفیتی بصری به خود بگیرند. متناسب با روند داستان آنچه که ما را به فهم فیلم و جهان آن نزدیک می‌کند مسائلی چون حرکت دوربین، نور، طراحی چهره، صحنه، لباس و رابطه بین بازیگران است که از جهان خودشان بیرون نمی‌آیند تا با حرف‌هایی که به خودشان متعلق نیست (حرف‌های شعاری) بخواهند نظر مخاطب را به خود جلب کنند و به قولی کاریکاتوری از دغدغه‌مندی را به تصویر بکشند.
در بیشتر صحنه‌های فیلم بازی با دوربین و دکوپاژهای نامتعارف است که ما را به چنگ می‌اندازد تا موضوعی را دنبال کنیم و ما در برابر یک دوربین منفعل بدون کنش که بدون هدف بازیگرانی را دنبال کند، نیستیم. ما در این فیلم به‌کرات قاب زیبا می‌بینیم، قاب‌هایی که صرفا هم نمی‌خواهند زیبا باشند و بیانگر و منتقل‌کننده یک اتفاق، احساس یا یک موضوع مهم در فهم گره‌های فیلم است.
با احتساب این قضیه این فیلم حتی در پایان هم باز ما را غافلگیر می‌کند جایی که ما خیال می‌کنیم قصه با فروپاشی شخصیت اصلی به پایان رسیده و دیگر همه چیز تمام شده و ما به موقعیت آغازین فیلم رسیده‌ایم، کارگردان با تمهیدی ما را به سمت پایانی می‌برد که پیش‌بینی‌اش را نمی‌کردیم؛ یعنی او باز هم ما را به بازی می‌گیرد و چون او این پایان نامتعارف را با صرف وقت بیشتری به ما نشان می‌دهد ممکن است به ذائقه این روزهای ما خوش نیاید و برای همین خیال کنیم که فیلم از ریتم افتاده یا طولانی شده است.
فرشباف درواقع این جسارت را داشته تا ذائقه این روزهای ما را که به فیلم‌های اجتماعی با دغدغه‌های روز جامعه عادت کرده بشکند و فیلمی بسازد که همزمان که حال‌مان را خوب می‌کند و ما را می‌خنداند ما را به فکر وا‌ می‌دارد تا از دل روابط بین شخصیت‌ها کمی به خودمان و به درون‌مان رجوع کنیم.  با این حال اگر فیلم تومان را در همان سطح نخستین روایتش ببینیم از زیرمتن دقیق آن غافل می‌مانیم.


تعداد بازدید :  248