شماره ۱۹۰۶ | ۱۳۹۸ شنبه ۱۹ بهمن
صفحه را ببند
کالبد‌شکافی راهبرد چین در خلیج‌فارس

راهبرد چین در خلیج‌فارس بر پایه‌ ایجاد روابط اقتصادی با تمام بازیگران منطقه‌ای، بدون توجه به رقابت‌های موجود، شکل گرفته است. پیشران اصلی رویکرد چین در این منطقه، اشتهای سیری‌ناپذیر پکن برای انرژی و توسعه‌طلبی بلندپروازانه‌اش از طریق راهکار کمربند و جاده است. چین از لحاظ سیاسی تمایلی به درگیرشدن در ستیز‌های منطقه‌ای ندارد. تنش‌هایی مانند ترور ژنرال قاسم سلیمانی یا خروج آمریکا از برجام چین را وادار می‌کند که موضع فعالانه‌تری اتخاذ کند و تمرکز اقتصادی خود را تا یک سطح امنیتی و ژئوپولیتیکی گسترش دهد. رویدادهایی مانند ترور ژنرال سلیمانی، به بی‌ثباتی در خلیج‌فارس می‌انجامد که پیامدهای اقتصادی زیانباری برای پکن به همراه دارد. بنابراین چین به دنبال مصونیتی راهبردی درمنطقه است. برای رسیدن به همین مصونیت راهبردی است که چین تلاش دارد با نقض تحریم‌های آمریکا و واردات نفت از ایران، شاهرگی حیاتی را برای تهران فراهم کند. در واقع چین بخشی از این تلاش را به منظور خرسندی ایران و راضی نگه‌‌داشتن این کشور انجام می‌‌دهد تا از وقوع ستیزی تمام‌عیار در خلیج‌فارس پیشگیری کند.
درکنار این راهبرد، چین با متهم‌کردن آمریکا به‌عنوان مسئول افزایش تنش‌ها در خلیح‌فارس و محکوم‌کردن ماجراجویی‌های نظامی واشنگتن در منطقه، از زبانی حمایتی درباره ایران استفاده ‌می‌کند. عربستان‌سعودی، رقیب دیرپای منطقه‌ای ایران نیز، به دلایل راهبردی، نقض تحریم‌های آمریکا توسط چین و زبان حمایتی پکن در برابر تهران را پذیرفته است. این مسأله، حقایقی را درباره روابط چین- خلیج‌فارس و محور ریاض- پکن آشکار می‌کند. چین در سال‌های اخیر همکاری‌های راهبردی جامعی را با عربستان و امارات شروع کرده که شامل سرمایه‌گذاری‌های کلان، به‌ویژه در بخش انرژی این دوکشور می‌شود. پادشاهی‌های خلیج‌فارس در مرکز سیاست پیشروی اقتصادی پکن در خاورمیانه قرار دارند. علاوه بر اینکه حجم چشمگیر تجارت بین چین و کشورهای خلیج‌فارس حاکی از آن است که تعامل اقتصادی طرفین فراتر از نفت و بخش انرژی است. بدیهی است که این مسأله بر چگونگی رویارویی چین با تنش‌ها در منطقه و همچنین نگاه پادشاهی‌های خلیج‌فارس به واکنش چین تأثیری مستقیم دارد- به‌ویژه که عربستان‌سعودی به منظور تنوع‌بخشی به اقتصادشان و رهایی از وابستگی به صادرات نفت به‌عنوان تنها منبع درآمدشان به دنبال همکاری با بازیگران غیرمنطقه‌ای است. علاوه بر این، آمریکا به یک صادرکننده نفت تبدیل شده است. بنابراین هم چین نیازمند واردات نفت است و هم کشورهای خلیج‌فارس وابستگی شدیدی به صادرات انرژی دارند. به همین دلیل است که عربستان راهبرد چین در برابر ایران را پذیرفته است.این را می‌توان در شرایط ژئوپولیتیکی گسترده‌تری هم ارزیابی کرد. در میان نگرش‌های مهم جهانی، حضور چین به‌عنوان جایگزینی برای آمریکا- با بینش، اهداف و مطالبات خاص خود- فرصت‌های ریاض برای رویارویی با تأثیر اقتصادی و امنیتی هرگونه دگرش ژئوپولیتیکی جهانی را افزایش می‌دهد. این برای عربستان ابزاری است که شکاف حاصل از کناره‌گیری آمریکا از روابط یا تعهداتش در برابر ریاض را پوشش می‌دهد. موازنه‌ قدرت راهبردی حاصل از حضور چین در خلیج‌فارس فراهم‌کننده مقدمات یک همکاری گسترده‌تر است. هنوز تأثیر ترور ژنرال سلیمانی بر روابط چین- ایران و چین- عربستان ‌سعودی نامعلوم است. اما بدیهی است که احتمال وقوع جنگی تمام‌عیار در خلیج‌فارس همچنان یکی از نگرانی‌های اصلی پکن باشد. در واقع تنش‌های جاری بین واشنگتن و تهران یک تست استرس مهم برای راهبرد خلیج‌فارسی چین است.   با این‌حال، چین به این آزمون با رویکردی چندجانبه‌ پاسخ داده است: از یک‌سو، از ایران در برابر آمریکا و متحدانش حمایت کرده و خشنودی و رضایت تهران را فراهم آورده است؛ از سوی دیگر، با عربستان و سایر پادشاهی‌های خلیج‌فارس مشارکت راهبردی داشته و آنها را در برابر خطرات احتمالی ناشی از سیاست‌های ستیزه‌جویانه در آینده حفاظت کرده است. به این ترتیب، چین با موفقیت توانسته یک راهبرد مصونیتی‌ِ دو لبه را پیش ببرد. کشورهای عربی خلیج‌فارس هم به دلیل وابستگی متقابل اقتصادی و هم به دلیل نیاز به مشارکت‌های امنیتی جایگزین، موضع چین در برابر ایران را پذیرفته‌اند.
شورای آتلانتیک

 


تعداد بازدید :  134