شماره ۱۹۱۰ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۴ بهمن
صفحه را ببند
40 روز از شهادت سردار سلیمانی گذشت ‏
مردم‌داری حاج قاسم به مثابه یک روش
شخصیت چند بُعدی حاج قاسم موجب شد تا او فراتر از یک چهره نظامی به چشم بیاید که وظایف عملیاتی‌‎اش را به خوبی انجام ‏می‌دهد. همان نکته‌ای که در سخنان «ناظم دباغ» هم وجود داشت. از نظر هم‌رزمان و هم‌استانی‌های سلیمانی، خصلت‌های فردی ‏منحصر به‌فرد او است که زمینه‌ساز محبوبیتش شده است. همین مناسبات و شناخت موجب شده بود که از زمان جنگ تا همین ‏الان قاسم سلیمانی برای هم‌ولایتی‌هایش «حاج قاسم» باشد و نه «سردار قاسم سلیمانی»

[شهروند] چهل روز از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی گذشت. در سال‌های اخیر انتشار خبرهای فعالیت‌های سلیمانی در مبارزه با داعش ‏موجب شد تا او بیش از پیش نزد ایرانیان شناخته شود. نگاهی به مطالب رسانه‌های داخلی و بین‌المللی نشان می‌دهد که فعالیت‌های ‏سلیمانی در منطقه خاورمیانه از اواسط دهه80 شمسی مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته بود و هر بار به بهانه‌ای درباره شخصیت ‏کاریزماتیک او گزارش‌هایی منتشر شده است. اما شهادت سردار سلیمانی فصل جدیدی در کارنامه حاج قاسم سلیمانی گشود. او تبدیل ‏شد به قهرمانی بی‌بدیل که بسیاری از  ایرانیان فارغ از هر طیف و سلیقه سیاسی به احترامش کلاه از سر برمی‌دارند. ممکن است عده‌ای بگویند حالا که سردار شهید شده، عده‌ای غلوآمیز درباره‌اش سخن می‌گویند. اما مرور و بازخوانی آنچه هم‌رزمان و دوستان ‏نزدیک سلیمانی درباره ویژگی‌های شخصیتی‌اش می‌گویند می‌تواند بخش مهمی از دلایل این محبوبیت کم‌نظیر را عیان کند. آبان ماه ‏سال 93 هفته‌نامه همشهری جوان در پرونده‌ای ویژه‌ دلایل شهرت روزافزون و محبوبیت سردار قاسم سلیمانی را بررسی کرده بود. در ‏یکی از مطالب این هفته‌نامه، «ناظم دباغ» نماینده حکومت اقلیم کردستان در ایران درباره قاسم سلیمانی سخن گفته بود. آشنایی او  با ‏سردار «قاسم سلیمانی» به روزگاری بازمی‌گردد که نماینده «جلال طالبانی» و اتحادیه میهنی کردستان بوده است. ناظم دباغ درباره ‏سلیمانی گفته بود: «کسی در کردستان نیست که قاسم سلیمانی را بشناسد و از او تعریف نکند. چون صادق است. وقتی قول می‌دهد ‏پای حرفش می‌ایستد. ما هر وقت در اینجا مشکلی داشته باشیم و بخواهیم با وزیر یا حتی رئیس‌جمهوری ایران دیدار کنیم، فقط از طریق ‏ایشان می‌توانیم سریع به هدف برسیم. اگر بگوییم که ملاقات می‌خواهیم و ایشان بداند که موضوع ضروری است، همان موقع شرایط را ‏فراهم می‌کند. ما در کردستان پادگان کومله و دموکرات و تشکیلات دیگر داریم. در مرز ایران هم که پ.پ.ک و پژاک را داریم. ما با ‏ایران و همه کردها توافق کرده‌ایم که نه آنها از زمین‌های ما به ایران حمله کنند و نه ایران از زمین‌های ما برای حمله نظامی علیه آنها ‏استفاده کند. حضور سلیمانی به‌عنوان نماینده ایران سبب شد که این توافق صورت بگیرد. اگر صداقتی در کار نباشد، با یک ‏نارنجک در دفتر این دو تشکیلات همه توافقات به هم می‌ریزد و این به لطف سیاست ایرانی‌هاست که اتفاق نمی‌افتد.» ناظم دباغ، سردار ‏سلیمانی را مجاهدی قلمداد کرده بود که در وسط میدان حضور دارد: «سلیمانی درون کاخ نیست، درون هتل‌های مجلل نیست. ‏این‌طور نیست که بنشیند و دستور بدهد. ایشان همیشه در میدان حضور دارد.» او سپس درباره خصلتی حرف زده بود که هم‌رزمان ‏قدیمی حاج قاسم از دوره لشکر 41 ثارالله کرمان به یاد دارند؛ «خضوع» و «مردمداری»‌اش. دباغ گفته بود: «سلیمانی خاکی است. ‏نمی‌خواهم و نمی‌توانم مثال‌های امنیتی بزنم تا بهتر ماجرا را بدانید. حتی ممکن است بعضی کردها با خواندن حرف‌های من بگویند دباغ ‏شده نماینده سلیمانی. برای من اهمیتی ندارد به خاطر اینکه حقیقت را می‌گویم. من با رفت وآمدهایی که به ایران داشته‌ام و با مسئولانی ‏که آشنا هستم، ندیدم هیچ مسئولی به اندازه او خاکی باشد. در سفرهای زیادی با ایشان همراه بودم. اما همیشه رفتارش طوری بوده ‏که انگار من مسئول ایشان و مقام بالاتری از ایشان هستم. کلا طوری رفتار می‌کند و می‌نشیند که اگر او را نشناسید، در یک جمع به ‏هیچ‌وجه نمی‌توانید پیدایش کنید‎.»‏
شخصیت چند بُعدی حاج قاسم موجب شد تا او فراتر از یک چهره نظامی به چشم بیاید که وظایف عملیاتی‌‎اش را به خوبی انجام ‏می‌دهد. همان نکته‌ای که در سخنان «ناظم دباغ» هم وجود داشت. از نظر هم‌رزمان و هم‌استانی‌های سلیمانی، خصلت‌های فردی ‏منحصر به‌فرد او است که زمینه‌ساز محبوبیتش شده است. همین مناسبات و شناخت موجب شده بود که از زمان جنگ تا همین ‏الان قاسم سلیمانی برای هم‌ولایتی‌هایش «حاج قاسم» باشد و نه «سردار قاسم سلیمانی». مردی که کوشید بیرون از مرزبندی‌های ‏جناحی بایستد و در بسیاری از بحران‌های سیاسی درون استان نقش میانجی و حکم را برعهده بگیرد. حجت‌الاسلام سید محمود ‏دعایی، مدیرمسئول روزنامه اطلاعات به دلیل دوستی و نزدیکی‌اش به سردار سلیمانی، یکی از آن شخصیت‌هایی است که می‌تواند ‏ساعت‌ها درباره منش و روش او سخن بگوید. دعایی در گفت‌وگو با جماران، درباره شخصیت سلیمانی به‌طور مفصل سخن گفته است. ‏او در بخشی از این گفت‌وگو ویژگی میانجی‌گری و حکم بودن سلیمانی را به خوبی تبیین کرده است: «در موقعیت‌های بسیار حساس و ‏تعیین‌کننده‌ای سعی می‌کرد که گره‌ها را بگشاید. مثلاً برای حل اختلاف بین طیف‌های مختلف سیاسی در استان کرمان، سعی می‌کرد ‏با حفظ احترام نسبت به همه تشکل‌ها و گرایش‌ها، همین که در مسیر انقلاب هستند و اهداف عالی انقلاب و رهبری را قبول دارند، آنها ‏را به هم نزدیک کند و به فرآیندی برساند که روی امری توافق کنند. بسیاری از استاندارانی که انتخاب می‌شدند با کوشش یا هدایت و ‏درایت ایشان بود که انتخاب می‌شدند و آنها هم به دلیل اینکه حاج قاسم از آنها خواسته بود، با جان و دل همه امکانات خودشان را در ‏اختیار می‌گذاشتند‎. نمونه آخرش این است که در استان کرمان برای انتخاب استاندار مشکلاتی ایجاد شده بود. کسی که برای آنجا ‏انتخاب شد مهندس رزم حسینی بود که جانشین حاج قاسم در سپاه ثارالله(ع) بود؛ اما بعد از پایان جنگ به کارهای شخصی ‏پرداخته بود و موقعیت‌های اقتصادی خوبی هم به او رسیده بود. وقتی حاج قاسم به او پیشنهاد کرد به همه موفقیت‌های مالی و ‏اقتصادی پشت پا زد و خودش را در اختیار حاج قاسم و اهداف انقلاب در کرمان قرار داد و مسئولیت استانداری را پذیرفت. اینها ‏نمونه‌های کارگشایی و راهگشایی حاج قاسم در منطقه است که برای حل مشکلات اجتماعی تأثیرگذاری خودش را نشان داده بود‎.»

یک زرتشتی برای حاج قاسم گریست
مردمداری ممکن است در زبان ساده باشد، اما در عمل دشوار است. اما حاج قاسم مدلی از شبکه‌سازی و ارتباط با هم‌رزمان و مردم را ‏طراحی کرده بود که رسم مردمداری‌اش از بین نرود. او سالی دوبار در ایام فاطمیه و ماه رمضان با رفقای دوران جنگ دیدار می‌کرد. ‏به جز این معمولا سخنران مراسم بزرگداشت شهدای استان بود و در حاشیه این مراسم سعی می‌کرد به خانواده شهدای لشکر 41 ثارالله ‏که سال‌ها فرماندهی‌اش را برعهده داشت؛ سرکشی کند. این دیدارها و رفاقت‌ها اما محدود به رزمنده‌ها و خانواده‌های‌شان نبود. سیدمحمود دعایی درباره این خصلت حاج قاسم گفته است: «در برخورد به مردم طوری بود که همه طیف‌ها و گروه‌هایی که ‏مشکل داشتند، راحت می‌توانستند مشکل خود را با ایشان درمیان بگذارند و با سعه‌صدر، تواضع و فروتنی گوش می‌کرد و وقتی ‏تشخیص می‌داد که ضرورت دارد حمایت کند، سعی می‌کرد در حد توانش حمایت کند‎.‎‏ یک نمونه آن را من اخیرا شنیده‌ام که خیلی ‏جالب هم هست. یکی از دوستان گفت در فرودگاه کرمان پروازی بود که بنا بود مسافران حرکت کنند و از سالن فرودگاه اعلام ‏می‌شود که آماده پرواز باشید. مسافران سوار اتوبوسی می‌شوند که آنها را به کنار هواپیما برساند. حاج قاسم هم یکی از این مسافران بود‎.‎‏ آقای سروشیان از بزرگان زرتشتیان کرمان است. زرتشتیان در کرمان طایفه محبوب و نجیبی هستند. آدم‌هایی خوشنام، امین و ‏مورد احترام هستند. آنها در عزاداری‌های حضرت اباعبدالله(ع) شرکت می‌کنند، نذرمی‌دهند و شریک می‌شوند. آدم‌های خوش برخورد و ‏خوش‌قلبی هستند. سروشیان وقتی می‌بیند حاج قاسم در اتوبوس نشسته، روی شانه ایشان دست می‌گذارد و می‌گوید «حاج آقا ما شما ‏را دوست داریم.» حاج قاسم وقتی او را می‌شناسد، بلندمی‌شود، بغلش می‌کند، می‌بوسدش و کنار هم می‌نشینند. بعد می‌پرسد مشکل شما ‏چیست؟ می‌گوید مشکل قضائی داریم و به تهران می‌رویم. ایشان می‌گوید شما تلفن‌تان را بدهید و من می‌گویم یکی از دوستان کمک ‏کند تا مشکل شما حل شود. او هم تلفنش را می‌دهد. روز بعد از دفتر حاج قاسم به سراغش می‌روند، مدارکش را می‌گیرند، اظهاراتش را ‏گوش می‌کنند، دنبال کارش را می‌گیرند و به نتیجه مطلوبی هم می‌رسد‌‏‎.‎‏ این را یکی از وکلای برجسته دادگستری کرمان، آقای دکتر ‏انوشیروان منشی‌زاده، نقل می‌کرد. گفت، ایشان وقتی از حادثه شهادت حاج قاسم مطلع شد، مثل ابر بهار اشک می‌ریخت. من گفتم، ‏‏«شما که زرتشتی هستید»؛ آن وقت او (سروشیان) داستان را نقل کرد. گفت که این مرد باوجود موقعیت و گرفتاری‌هایی که داشت، به ‏درددل یک همشهری زرتشتی‌اش به قدری صمیمانه گوش کرد و به قدری مسئولانه پیگیری کرد که من تا ابد فراموش نمی‌کنم.» ‏دعایی می‌گوید حتی افراد دیگری در کرمان هستند که نسبت به هیچ جریان و گروهی سمپاتی و علاقه ندارند؛ فقط به امر انقلاب و ‏توجه به مردم عنایت دارند. آنها کسانی هستند که در فقدان و شهادت حاج قاسم سوختند. آنها اهمیت و ارزش فراجناحی‌بودن را درک ‏می‌کردند. «ارزش فقط خدا و مردم را دیدن را درک می‌کردند. یکی از آنها آقای عطاء احمدی، پهلوان معروف کرمان است و دیگران هم ‏فراوان هستند.» برای درک بهتر کنشگری اجتماعی و موثر سردار سلیمانی یک مثال دیگر می‌تواند بیش از پیش این خصلت او را نمایان ‏سازد. همایون صنعتی‌زاده، موسس انتشارات فرانکلین در ایران، کارخانه کاغذسازی پارس، سازمان کتاب‌های جیبی و گلاب زهرا یکی ‏از شخصیت‌های موثر اقتصادی و فرهنگی ایران است که در اتفاقات پس از انقلاب مشکلاتی برای او پیش آمد، اما حالا روشن شده ‏که سردار سلیمانی در رفع اتهام از او نقش موثری ایفا کرده است. نکته‌ای که مدیرمسئول روزنامه اطلاعات هم به نقل از محمدحسین ‏کریمی‌پور، فعال اقتصادی تأیید کرده است: «خواندم که ایشان با رئیس انتشارات فرانکلین، آقای صنعتی، رفیق بود. یعنی با اینکه او در ‏حکومت شاه بود و منتسب به آمریکا، ولی حاج قاسم تا همین آخر با او رفیق بود‎.‎‏ صنعتی (خداوند رحمتش کند) یک عنصر ‏فوق‌العاده توانمند در برنامه‌ریزی و طراحی بود. تأسیس موسسه «فرانکلین» و مهم‌تر از آن تأسیس شرکت اُفست و کارهای خیلی بزرگ ‏دیگر، یادگار او بود. البته او اول انقلاب زیر سوال بود و بازجویی‌ها و برخوردهایی با او شد، ولی به واسطه پاسخ‌های منطقی و مستنداتی ‏که ارایه کرده بود، به این نتیجه رسیدند که نباید تحت تعقیب باشد‎.‎‏» اینها همه نمونه‌هایی است که نشان می‌دهد قاسم سلیمانی به جز ‏آنکه سرداری لایق در عرصه نبرد بوده؛ در حوزه سیاسی و اجتماعی هم نقشی موثر و گره‌گشایانه ایفا کرده است. این را عمل او ‏نشان می‌دهد. ‏


تعداد بازدید :  284