شماره ۱۹۱۴ | ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۹ بهمن
صفحه را ببند
مرد عنکبوتی در تهران

محمدصادق محمدی ملیح

من مرد عنکبوتی هستم بعد از اینکه وضع مالی‌ام افول کرد، تصمیم به مهاجرت گرفتم. یک چند روزی بود که داشتم دنبال یک کشور خوب برای زندگی می‌گشتم که با ایران از طریق صدا و سیمای ملی آن آشنا شدم و دیدم که چقدر استانداردهای زندگی آن بالاست. بعد از مهاجرت در خیابان‌های تهران قدم می‌زدم که یکهو صدای جیغ یک زن را شنیدم که درخواست کمک می‌کرد سریع لباس مخصوصم را پوشیدم ولی تا آمدم بیرون، پلیسی که کنار یک ون ایستاده بود، به من گفت هی آقا این چیه پوشیدی؟ چرا این‌قدر چسبناک و تنگه؟ و الگوی لباس صحیح را به من معرفی کرد و گفت از این به بعد اینها را بپوش. لباس جدید آن‌قدر گشاد بود که تو پاچه‌هایش می‌شد دو تا خربزه جا کرد. به خودم گفتم بی‌خیال مرد عنکبوتی حواست رو جمع کن بعد چندتا تار زدم و پریدم از ساختمان بالا. تا طبقه 12 را خوب رفتم ولی بعدِ آن به خاطر آلودگی هوا چیزی معلوم نبود. تصمیم گرفتم در ارتفاع پایین بپرم ولی به خاطر مهندسی غیراستاندارد ساختمان‌ها هی به زمین می‌خوردم. چاره‌ای نبود باید از تاکسی اینترنتی استفاده می‌کردم، درخواست دادم. راننده بعد از قبولی درخواست، زنگ زد و گفت داداش کجایی؟ تا آمد مرا با لباس مخصوص دید
 گفت: «برو بابا دیگه شور این دوربین مخفی اینستاگرامی رو درآوردین.»


تعداد بازدید :  197