شماره ۱۹۱۴ | ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۹ بهمن
صفحه را ببند
تبدیل به مشتی نادان شده‌ایم؟

‏  [یاسر نوروزی] «اخبار افراد نادان را به حماقت و اقتداری تصنعی مجهز می‌کند.» این جمله گوستاو فلوبر، نویسنده بزرگ فرانسوی و خالق رمان «مادام بوآری» است؛ رمانی که آن را کتاب مقدس رئالیسم و آغازگر جریان واقع‌گرایی در ادبیات جهان می‌دانند. جمله قابل تأمل فلوبر به قرن نوزدهم برمی‌گردد و زمانی که روزنامه‌های پرتیراژ قدرت مطلق اخبار بودند. با این حال با هوش و نبوغی عجیب دریافته بود که این آیین نو، به‌زعم فیلسوف آلمانی، هگل، در حال جایگزین‌کردن آیینی دیگر برای انسان معاصر است. فلوبر از اخبار نفرت داشت: «چون معتقد بود موذیانه خوانندگان خود را ترغیب می‌کند که قوه تفکر خود را به دیگران بسپارند؛ کاری که هیچ انسان شریفی حاضر به انجام‌دادنش نمی‌شود. مطبوعات تلویحا به خوانندگان خود القا می‌کند که اکنون می‌توانند در امنیت کامل، کار شکل‌دادن به عقاید پیچیده و هوشمندانه درباره مسائل مهم را به کارمندان این تشکیلات بسپارند و ذهن خواننده اکنون می‌تواند سفرهای طولانی اندیشه و تأملات خود را رها کند.»‌ (کتاب اخبار، آلن دوباتن، ص 67) به همین علت اخبار را قابلیتی می‌دانست که می‌تواند ما را به مشتی نادان تبدیل کند. نگاهی به دور و بر بیندازید. گوشی‌های هوشمند آیا با ما چنین نکرده‌اند؟ انبوه خبر به شکلی بی‌مهار و گسترده، فارغ از جعل و حقیقت، در حال سرازیرشدن هستند و ما در‌ هاله‌ای از وهم انگار می‌دانیم چه خبر است. مثل این است که از جنبنده‌ای مولکولی در اعماق خاک‌های اقیانوس اطلس بپرسیم، دریا چیست؟ برای همین فلوبر در دهه هفتم قرن نوزدهم واژه‌نامه‌ای تهیه کرد با عنوان «عقاید اکتسابی» که موضوع را بهتر و روشن‌تر شرح می‌داد. این واژه‌نامه الگویی را نشان می‌داد که مطبوعات (و در شکل امروزی آن رسانه) در حال تزریق آن بودند:   
«بودجه: همیشه ناهم‌تراز. عکاسی: نقاشی را از دور خارج خواهد کرد. کاتولیسیسم: تأثیر بسیار مثبتی بر هنر داشته است.»
اینها بخشی از نمونه‌های منتخب فلوبر بودند تا نشان دهند سیطره اخبار چگونه در حال شکل‌دادن نوعی توهم آگاهی در ما هستند. همین امروز هم می‌شود چند کلیدواژه را انتخاب کرد و با وجود چندپارگی جامعه، تعریف مخاطب را درباره آنها جویا شد؛ واژه‌ها و گزاره‌هایی نظیر «تورم»، «برجام»، «انتخابات»، «آزادی زنان»، «راهپیمایی» و.... رسانه‌های مختلف بنا بر تسلط کم و بیش خود در حال فکرکردن به جای ما هستند و در عصر امروز ما فقط گمان می‌کنیم که فکر می‌کنیم. برای همین آلن دوباتن در کتاب «اخبار» رویکرد خبر در عصر حاضر را نوعی انحراف می‌داند چون یا در حال ایجاد وحشت در خواننده است یا برانگیختن خشم: «وقتی از خبرنگاران سوال می‌شود که مهم‌ترین نقش آنها در جامعه چیست، بر یکی از آنها بیش از همه تأکید می‌کنند: «می‌گویند مسئولیت‌شان این است که از قدرتمندان بخواهند پاسخگوی اعمال‌شان باشند.» (ص 58) برای همین تعریف خبرنگار و روزنامه‌نگار به افشاگری تقلیل پیدا خواهد کرد و در بهترین حالت تحویل‌دهنده قانون‌شکنان به دست قانون. دوباتن اما از ما می‌پرسد توسعه تحقیر و برانگیختن شرم آیا ما را به سرزمین صلاح و سود و آسایش خواهد برد: «آیا شرم واقعا ابزار سودمندی برای اصلاح بشر است؟ آیا تحقیر می‌تواند موجب بهبود رفتار مردم شود؟ آیا آنها از ترس درس می‌گیرند؟» (ص 63) او هجمه اخبار و تسلط خبری در روزگار ما را این‌طور شرح می‌دهد: «سازمان‌های خبری بی‌وقفه امیدمان را نقش بر آب می‌کنند، هر روزمان را با معصومیتی کاذب خوشامد می‌گویند و تا شب از خشم و دلسردی اشباع‌مان می‌سازند. دنیای خیالی کاملی را در نظرمان مجسم می‌کنند که همیشه در دسترس قرار دارد ولی در هر گام از فرآیندهای سیاسی به ‌نحوی اسرارآمیز از چنگ‌مان درمی‌رود.»‌ (ص 55) رویکرد این‌ متفکر سوئیسی-انگلیسی در کتاب «اخبار» البته یأس‌آمیز و بی‌فرجام نیست. او در میانه‌های کتاب هم برای نویسنده و خواننده اخبار راهکار ارایه می‌دهد. نمونه‌هایی ادبی نظیر نمایشنامه‌های شکسپیر را مثال می‌زند و می‌پرسد چرا هنوز ما حاضر هستیم فکرمان را درگیر اتفاقات این نمایشنامه کنیم؟ پرسش اصلی درواقع اینجاست که چرا ما به رویدادهایی گاهی حتی خیالی در ادبیات جهان تن می‌دهیم، درگیر آنها می‌شویم و بعد از فراغت از این‌گونه آثار، دیگر احساس کسالت نداریم؟ در حالی‌ که کانال‌های خبری را با خشم و انزجار و گاهی ملال پشت هم عوض می‌کنیم و شب را با جهانی یأس‌آلود و تیره سر روی بالش می‌گذاریم. توضیح دوباتن این است که «داستان‌ها قادرند در دو سطح عمل کنند. در سطح ظاهری، به جزئیاتی می‌پردازند که اگر خارج از محدوده آشنایی ما باشند موجب کسالت‌مان می‌شوند. اما در زیر این لایه جزئیات، لایه کلیات قرار گرفته است: «مضمون‌های روان‌شناختی، اجتماعی و سیاسی که از زمینه‌های زمانی و مکانی داستان فراتر می‌روند و بر شباهت‌های بنیادین و تغییرناپذیر طبیعت انسان‌ها تکیه دارند.» (ص 89) با این حال آیا می‌توان انتظار داشت که روزنامه‌نگار یا خبرنگار، ویلیام شکسپیر باشد و در هر روز کاری در دفتر تحریریه یک «مکبث» بنویسد؟! چنین انتظاری البته بیهوده است اما مقصود اینجاست که رویکرد اهالی رسانه باید این باشد که یک مضمون یا ایده را در بستری کلی‌تر بررسی کند. در مثالی واضح‌تر در ایران می‌شود به گزارشی درباره تن‌فروشی با عنوان «تن‌فروشی در گور برای یک فلافل» که چندی پیش در یکی از رسانه‌ها منتشر شد، اشاره کرد. (سایت «رویداد 24»، بیست‌وششم آذر 1398) مطلب منتشرشده، گزارشی تراژیک از وضع زنی به نام «ثریا» بود که بارها در شبکه‌های اجتماعی بازنشر شد. اما پرسش اینجاست که آیا ما فقط به دنبال برانگیختن خشم و انزجار خواننده هستیم؟ ردی از هراس درونی جامعه را گرفته‌ایم و تا کجا می‌خواهیم دنبال کنیم؟ و پرسش مهم‌تر اینکه ما هم آیا در این فاجعه مقصریم؟ آخرین کاری که برای ابنای بشر انجام داده‌ایم چه بوده؟ دقیقا چه روزی؟ چه ماهی؟ در کدام بخش از زندگی؟ تأسف‌بار اینجاست که وظیفه ما فعلا این است که سیل اخبار ناگوار را در شبکه‌های اجتماعی برانیم و روی امواج خروشان افکار عمومی موج‌سواری کنیم. رفتار ما نشان می‌دهد گویی دور از فجایع ایستاده‌ایم و فارغ از سازوکار رخ‌ داده‌ایم: «اخبار در گزارش‌های خود درباره واقعه‌ای غمبار، اقدام هولناک شخصیت اصلی را منحصر به آن فرد خاص جلوه می‌دهد و به نتیجه‌ای فراگیرتر و سودمندتر اشاره نمی‌کند: اینکه همه ما فقط تار مویی با چنین فجایعی فاصله داریم. ما بیش از حد باورمان را درگیر خلافکاری‌های سایر اعضای نوع بشر کرده‌ایم. تراژدی‌نویسان یونان باستان هرگز این امر را فراموش نمی‌کردند. منظور آنها از نوشتن این وقایع غمبار این بود که به ما نشان بدهند چقدر می‌توانیم شرور، احمق، مقهور امیال جنسی، اسیر خشم و کور باشیم و در عین حال فضایی را برای همدلی با همه اینها نیز در آثارشان باقی گذارند. با توجه به این آثار باید بپذیریم که همه ما اعضای گونه‌ای شاخص ولی به‌شدت ناقص‌ایم.» (ص 196)
پرسش‌های آلن دوباتن در کتاب «اخبار» نظیر آثار دیگرش ما را به سمت پرسش‌های بیشتری می‌برد و درنهایت این‌گونه اندیشه‌ورزی را شایسته می‌داند؛ همان‌طور که در کتاب «جستارهایی در باب عشق»، «هنر سیر و سفر» و «تسلی‌بخش‌های فلسفه» در این مسیر رفته است. بیش از یک دهه است که طرح همین سوالات و رسیدن به برخی پاسخ‌ها او را تبدیل به یکی از محبوب‌ترین متفکران خارجی در ایران کرده است؛ طوری‌ که تقریبا همگی آثارش در ایران ترجمه شده‌اند و «اخبار» هم یکی از آنهاست. چکیده پیشنهاد او اما به ما نویسندگان و شما خوانندگان اخبار در این کتاب شاید این جمله باشد: «سرنگون‌کردن قدرتمندان شاید رضایت‌بخش و حایز اهمیت باشد ولی تحقیقات خبرنگاری باید به هدفی متفاوت بپردازد که در عین حال مخل هدف قبلی هم نباشد: تلاش برای بهبود اوضاع.» (ص 64)


تعداد بازدید :  209