شماره ۱۹۱۶ | ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱ اسفند
صفحه را ببند
قاتل مادر و پسر با فرصت یک ماهه خانواده مقتول اعدام نشد
مهلت زندگی به یک اعدامی
متهم: شب وقوع قتل، سمیرا با من تماس گرفت و از ‏من خواست شب به شرکت بروم و شام را آنجا پیش هم باشیم. مشغول غذا خوردن بودیم که ‏پیشنهاد دادم سمیرا صیغه‌ام شود اما باز هم مخالفت کرد؛ زمانی که برای بردن ظرف غذا بلند شدم ‏ناگهان دستم به دست سمیرا خورد و او تصور کرد که قصد اذیت و آزارش را دارم، به همین دلیل ‏داد و فریاد کرد، من قصد داشتم جلوی داد و فریادش را بگیرم و با دستانم دهان سمیرا را گرفتم اما ‏همچنان داد می‌زد که با چاقو دو ضربه به سمیرا زدم و درنهایت او را با استفاده از روسری خفه ‏کردم و از آنجا رفتم

[شهروند]مرد جوانی که در انتظار اجرای حکم قصاص بود، با مهلت یک ماهه اولیای دم به زندگی ‏امیدوار شد. این محکوم چند‌سال پیش مادر و پسری را به قتل رسانده بود. دادگاه با توجه ‏به اقرار صریح متهم به هر دو قتل، حکم قصاص داد و درنهایت هم دیوان‌عالی آن را تأیید کرد. با این ‏حال این مرد درآستانه چهل‌سالگی و درحالی‌که فقط چند روز به پایان زندگی‌اش باقی بود، مهلت ‏یک‌ماهه گرفت. هرچند معلوم نیست که چرا اولیای دم چنین تصمیمی گرفته‌اند؛ اما بررسی پرونده‌‏های مشابه نشان می‌دهد، در این شرایط احتمال بخشیده شدن محکومان به قصاص بیشتر است.‏
ماجرای این پرونده جنایی از آخرین روزهای‌سال 94 با مراجعه دختر جوانی به کلانتری 148 ‏انقلاب کلیدخورد. دختری در اظهاراتش به ماموران گفت چندروز از ناپدیدشدن مادرش می‌گذرد و ‏هیچ خبری از او ندارد. جسد خون آلود این مادر که سمیرا نام داشت، خیلی زود درمحل کارش ‏کشف شد. آن طور که دختر مقتول به ماموران گفت:  «مادرم از مدتی قبل به شرکت خدماتی برادرم ‏رفته بود و همانجا مشغول کار بود.» بااینکه آثار ضربات چاقو هم روی بدن مقتول دیده می‌‏شد،پزشکی قانونی علت اصلی مرگ را خفگی اعلام کرد. تحقیقات برای شناسایی قاتل ادامه داشت، ‏تا اینکه در اردیبهشت ماه‌سال 95 مرد جوانی در این ارتباط بازداشت شد. او درهمان بازجویی‌های ‏اولیه به قتل سمیرا اعتراف کرد و گفت:  «من قصد ازدواج با او را داشتم، اما به علت یک اتفاق پیش ‏پا افتاده کارمان به اینجا رسید. من نمی‌خواستم او را به قتل برسانم اما وقتی به خودم آمدم او دیگر
‏نفس نمی‌کشید.»
قاتل که بهروز نام دارد، چند‌سال قبل برای کار به تهران آمده بود. به‌طور اتفاقی ‏با پسر مقتول به نام میلاد آشنا شد و بعد هم فهمید او یک شرکت خدمات نظافت دارد. بهروز در ‏همان شرکت مشغول کارشد و به همین واسطه با مقتول هم آشنا شد. ظاهرا اعتیاد میلاد و بستری ‏شدن او در کمپ، ارتباط کاری بهروز و سمیرا را هم بیشتر کرد. بعد از مدتی بهروز به این زن ‏میانسال علاقه‌مند شد و دنبال فرصتی بود تا بتواند این موضوع را با سمیرا درمیان بگذارد. بهروز بعدها در اعترافاتش گفت: «‏‎من مورد اعتماد آنها بودم و حتی کلید گاوصندوق شرکت را ‏همراه داشتم، چند روز قبل از قتل به تهران آمدم و به سمیرا پیشنهاد ازدواج دادم اما او مخالفت ‏کرد و گفت که باید با دخترش مشورت کند تا اینکه شب وقوع قتل، سمیرا با من تماس گرفت و از ‏من خواست شب به شرکت بروم و شام را آنجا پیش هم باشیم. مشغول غذا خوردن بودیم که ‏پیشنهاد دادم سمیرا صیغه‌ام شود اما باز هم مخالفت کرد؛ زمانی که برای بردن ظرف غذا بلند شدم ‏ناگهان دستم به دست سمیرا خورد و او تصور کرد که قصد اذیت و آزارش را دارم، به همین دلیل ‏داد و فریاد کرد، من قصد داشتم جلوی داد و فریادش را بگیرم و با دستانم دهان سمیرا را گرفتم اما ‏همچنان داد می‌زد که با چاقو دو ضربه به سمیرا زدم و درنهایت او را با استفاده از روسری خفه ‏کردم و از آنجا رفتم.»‏
درحالی که تحقیقات درخصوص این پرونده ادامه داشت، کارآگاهان به نبود پسر مقتول مشکوک ‏شدند. دلیل آن هم حضور این پسر بیست ساله در خانه قاتل بود. براساس آنچه بررسی‌ها نشان می‌‏داد، میلاد چندماه قبل از حادثه برای خروج غیرقانونی از کشور به خانه بهروز در استان‌های غربی ‏رفته بود و بعد ازآن هیچ‌کس از او خبری نداشت. بهروز ادعا می‌کرد که میلاد را قاچاقی به عراق ‏فرستاده. اما پلیس احتمال می‌داد میلاد هم از سوی متهم به قتل رسیده باشد. درنهایت اواخر ‏خرداد ماه‌سال 95 بهروز به دومین جنایت هم اعتراف کرد. او به ماموران گفت که او را بهمن‌سال ‏‏94 به دلیل تعرض به دخترش به قتل رسانده است:  «شب قبل از جنایت یعنی در شانزدهم بهمن ماه ‏سال 94، میلاد در حیاط خانه من سیگار می‌کشید و من هم از پنجره او را نگاه می‌کردم. همزمان، ‏دخترم درحال بازگشت به خانه بود که ناگهان میلاد رفتار و حرکتی غیراخلاقی را انجام داد. می‌‏خواستم همانجا کارش را تمام کنم. اما او از من قوی‌تر بود، به همین دلیل هم فردای آن روز به بهانه ‏شکار به خارج شهر رفتیم و با اسلحه شکاری او را زدم. البته می‌خواستم دستش را بزنم اما نمی‌‏دانم چه شد که ساچمه‌های زیادی هم به صورتش اصابت کرد و جان باخت.» بهروز پس از این ‏حادثه به تهران رفت و بعد هم به سمیرا گفت که پسرش را به عراق فرستاده. هرچند، چندماه بعد او ‏سمیرا را هم به قتل رساند. ‏
دادگاه با توجه به شواهد و مدارک فراوان بهروز را به قصاص محکوم کرد. این حکم پس از تأیید به ‏اجرای احکام دادسرا ارسال شد. براساس آنچه از سوی دادسرای جنایی اعلام شده، بهروز باید صبح ‏چهارشنبه قصاص می‌شد، اما اولیای دم چند روز قبل با حضور در اجرای احکام، به بهروز یک ماه ‏مهلت دادند، تا شاید این پرونده سرنوشت دیگری پیدا کند.  ‏


تعداد بازدید :  319