شماره ۱۹۳۰ | ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۰ اسفند
صفحه را ببند
محبوب‌ترین طنزپرداز معاصر خارجی در ایران
بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم

‏  [سپیده سرایی] پیمان خاکسار ازجمله مترجمان ایرانی است که همیشه تلاش کرده نویسندگان تازه‌ای را در ایران معرفی کند؛ نویسندگانی که آثاری از آنها در ایران ترجمه نشده است یا کمتر آنها را می‌شناسیم. یکی از این نویسندگان دیوید سداریس، طنزپرداز مشهور آمریکایی بود. خاکسار اوایل دهه90، اولین کتاب از این نویسنده را در ایران ترجمه و سداریس را به فارسی‌زبان‌ها معرفی کرد؛ کتابی با عنوان «بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم» (نشر چشمه). کتاب شامل 26 یادداشت و مقاله و داستان طنز از این نویسنده طناز آمریکایی بود که اتفاقا به دل ایرانی‌ها نشست. به ‌هرحال تفاوت‌های فرهنگی را در ترجمه‌های طنز نمی‌توان نادیده گرفت. گاهی طنزپردازانی هستند که ممکن است در کشورهای خودشان طرفداران فراوانی داشته باشند اما به جهت تفاوت‌های فرهنگی، درکشوری دیگر چندان شوخ و طناز به نظر نیایند. سداریس اما از این دسته نبود و اولین کتابی که از او در ایران ترجمه شد، اقبال فراوانی داشت و بارها به چاپ‌های مکرر رسید. بعد از آن بود که خاکسار آثار دیگری هم از این نویسنده شوخ‌طبع و طناز ترجمه کرد و البته مترجمان دیگر هم سراغ ترجمه آثارش به فارسی رفتند. در ادامه به معرفی این نویسنده خواهیم پرداخت و مروری هم به آثاری که از او در ایران ترجمه شده، خواهیم داشت.

 آوانگاردبازی
سداریس در‌ سال 1965 در نيويورك به دنيا آمد، ولي كودكی‌اش در كارولينای شمالي گذشت. مادرش پروتستان بود و پدرش ارتودوكس. در جوانی مدتی به هنر آوانگارد رو آورد، اما گویا چنین هنری چندان به دل نویسنده خوش نمی‌آمد؛ چون بعدها داستانی شوخ‌طبعانه و هجوآمیز درباره آن روزها نوشت که در مجموعه داستان «بالاخره یه روزی...» موجود است؛ داستانی با عنوان «دوازده لحظه در زندگی هنرمند» که کاملا این نوع هنر و طرفداران جوگیر آن را به مسخره گرفته است. نکته قابل توجه درباره این داستان این است که وقتی آن را می‌خوانید، قطعا متوجه خواهید شد مشترکات داستان درباره بعضی آثاری که به اسم هنر آوانگارد در ایران عرضه می‌شود، فراوان است! در هرحال سداریس بعد از این تجربه ناکام آوانگاردیسم، در‌ سال 1983 به شيكاگو رفت و در ‌سال 1987 از دانشگاه هنر شیکاگو فارغ‌التحصيل شد. پس از آن هم شغل‌های زيادی را امتحان كرد، تا اينكه يك شب وقتي داشت دفترچه‌ خاطراتش را در يك كلوب مي‌خواند، يك مجري راديو او را كشف كرد و سبب شد زندگی سداريس متحول شود. او به راديوی ملي راه پيدا كرد و در اولين حضورش در راديو، موفقيتی غيرمنتظره به دست آورد؛ طوری‌ كه نيويورك‌تايمز او را پديده‌ای بزرگ خواند.

 قشنگ حرف می‌زنی
«بالاخره يك روزی قشنگ حرف مي‌زنم» سومین کتاب این نویسنده است که البته اولین اثری بود که از او در ایران ترجمه شد. اين كتاب يكي از پرفروش‌ترين‌ کتاب‌های ‌سال 2000 آمريكا بود. سداريس به خاطر نوشتن اين كتاب، برنده‌ جايزه‌ «ثربر» (جايزه‌ طنز آمريكا) شد و مجله‌ تايمز او را طنزنويس ‌سال ناميد. او تاكنون بيش از 40 مقاله در مجله‌ نيويورکر به چاپ رسانده و طرفداران زيادي دارد. بعد از ترجمه این کتاب در ایران، خاکسار، سراغ اثری دیگر از او رفت با عنوان «مادربزرگت رو از این‌جا ببر» (نشر چشمه). پس از آن هم مجموعه‌ای دیگر ترجمه کرد با عنوان «بیا با جغدها درباره دیابت تحقیق کنیم» (نشر چشمه). زبان و لحن نویسنده در تمام این آثار شباهت‌هایی کاملا آشکار دارد؛ از هر ایده‌ای استقبال می‌کند، هر نکته‌ای را (اعم از سیاسی، فرهنگی و اجتماعی) دستمایه طنز قرار می‌دهد و درنهایت با نگاهی جزئی‌نگرانه و البته اغراق‌آمیز هیچ نکته‌ای از تیغ تیز نقد طنازانه‌اش در امان نمی‌ماند. البته در هم‌تنیدگی طنز پرقدرت و نگاه جزئی و دقیق سداریس به مسائل اجتماعی را نباید نادیده گرفت، به‌ویژه مسائل طبقه متوسط، زندگی خانوادگی و ارتباطات انسانی ازجمله موضوعاتی است که او در کتاب‌ها و یادداشت‌هایش به آنها می‌پردازد. سداریس نثری سهل و ممتنع دارد و درباره خودش می‌نویسد و به همین دلیل داستان‌هایش فرازونشیب‌های زیادی دارد و از سخت‌ترین و غم‌انگیزترین تا خنده‌دارترین و شو‌خ‌ترین شرایط در آثارش یافت می‌شود. از دیگر آثاری که از این نویسنده در ایران ترجمه شد، کتابی بود با عنوان «تعطیلات بی‌دغدغه» ترجمه میلاد زکریا (نشر کتاب پارسه). کانی اُگل در نشریه «میامی هرالد» درباره «تعطیلات بی‌دغدغه» نوشته بود: «این کتاب بی‌بروبرگرد یک کمدی است، که گه‌گاه لحظاتی توأم با غافلگیری‌های شیرین دارد.» از دیگر آثاری که در ایران از این نویسنده ترجمه شده، می‌توان به «تب بشکه» با ترجمه علی مجتهدزاده (انتشارات کتاب پارسه)، «کالیپسو» ترجمه جلیل جعفری (انتشارات کتاب پارسه)، «مخمل و جین تن خانواده‌ات کن» ترجمه پویان رجایی (انتشارات کتاب پارسه) و «وقتی شعله‌ها شما را در برمی‌گیرند» ترجمه نادر قبله‌ای  (انتشارات «مروارید) اشاره کرد.

سال استراحت و آرامش
اما نکته جالب درباره سداریس این است که‌ سال گذشته در مصاحبه‌ای از یک نویسنده ایرانی تحسین کرد. او در مصاحبه‌ای در پاسخ به این سوال خبرنگار که پرسیده بود: «چه کتاب‌هایی روی پاتختی‌تان است؟» گفته بود: «یک کتاب جدید از آتوسا مشفق به نام «سال استراحت و آرامش من» که نمی‌توانم برای خواندنش صبر کنم.» شاید البته کمتر با نام آتوسا مشفق آشنایی داشته باشید، چون او از پدری ایرانی و مادری کروات به دنیا آمده و حالا در آمریکا زندگی می‌کند. این نویسنده از‌ سال 2012 تاکنون با مجله پاریس ریویو همکاری و بسیاری از داستان‌های کوتاهش را در این مجله منتشر کرده است. مشفق در‌ سال 2013 کمک‌هزینه تحصیلی دانشگاه استنفورد را به دست آورد و در ‌سال 2014 برای کتاب «مک‌گلو» در فهرست نهایی جایزه بوکر قرار گرفت. در‌ سال 2016 و برای کتاب «آیلین» هم موفق به دریافت جایزه بنیاد همینگوی شد. طنز مشفق آنقدرها جذاب بوده که سداریس را به تعریف و تحسین وادارد. با این حال، کتابی که از مشفق در ایران ترجمه شد، طنز نبود؛ هرچند که مایه‌هایی از طنز سیاه در آن دیده می‌شد. این کتاب با عنوان «آیلین» با سه ترجمه مختلف در ایران چاپ شد: ترجمه گلاره جمشیدی (انتشارات چترنگ)، مسلم بخشایش (انتشارات نظری) و سیدمهدی موسوی (انتشارات شمشاد مشهد).


تعداد بازدید :  272