شهرام شهیدی طـــنــزنـویــس
چند روز پیش بزرگداشت فردوسی بود، برای سپاسگزاری از او از رستم دعوت کردیم در هفتخان معاصر کشور شرکتکند.
خان اول: نبرد با شیر
با درایت مسئولان سازمان محیطزیست در طول تاریخ، شیری در بیشه نمانده است که رستم برای عبور از خان اول با او نبرد کند. خودش خواست جایش برود ورزشگاه و وقتی بلندگو اسم ورزشکاران حریف را خواند و طرفدارانشان در جواب گفتند «شیر» او هم فریاد بزند «پاکتی» اما لیگ فوتبال هم تعطیل بود.
گفت خب شیرهای خراب آب را عوض کنم. طبق آمار از هر 10 شیر آب موجود در کشور، 11 شیر چکه میکند و نشتی دارد. این کار هفتسال و هفت ماه و هفت هفته وقت رستم را گرفت.
خان دوم: گذر از بیابان خشک
مهمترین رکن برای تست یک شیر، آب است . رستم وقتی میخواست شیرها را تست کند، تازه متوجه شد سعدی بیخود نگفته است «دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بیفایده کردند» یکیشان رستم بود که وقتی شیر آب را برای تست باز کرد، فهمید آبی در کشور نمانده که از شیر جاری شود. دلش خواست به مسئولان آبی کشور بگوید «اون وقت که جیکجیک مستونتون بود، باید فکر زمستونتون بود.»
خان سوم: کشتن اژدها
رستم گفت این روزها کشتن حیوانات
بد است.
گفتند همین است که هست. رستم پرسید حالا سرزمین اژدها کجاست؟ گفتند چین.
رستم گفت به جان عزیزتان برخی مقامات کشوری ناراحتمیشوند من اقدامی علیه چین کنم. در ضمن الان فصل کروناست. من حریف هر چیزی بشوم، حریف این ویروس کوفتی نمیشوم. گفتند خب دستت را الکل میزنیم.
رستم آهی کشید و گفت: «عجب زمونهای شده. زمان ما الکل کارکرد دیگری داشت.»
خان چهارم: زن جادوگر
این بخش از شاهنامه به علت لزوم تفکیک جنسیتی در این روزگار اجرا نشدنی است. وقتی برای آزمون دستیاری دندانپزشکی هم شرط لزوم رضایت همسر اضافه شده است، شما انتظار دارید زن جادوگر و رستم با هم گلاویز شوند؟
خان پنجم: جنگ با اولاد مرزبان
اولاد مرزبان این روزها تبدیلشده به اولاد دیپلمات. همانها که وقتی باباجان مأموریتش تمام میشود، با او به مام وطن برنمیگردند و در بلاد فرنگ میمانند و با گذاشتن استوریهای ناجور شاخ اینستاگرام میشوند.
متأسفانه رستم این روزها به علت گرانی ارز، لغو پروازهای خارجی، مشکلات ویزا و شیوع کرونا امکان دسترسی به اولاد دیپلمات را ندارد و این نبرد تا اطلاع ثانوی لغومیشود.
خان ششم: جنگ با ارژنگ دیو
«ها بزن زنگو بگو ببینم خانوم میشناسی ارژنگو بین غذاها چطور دوست داری خرچنگو» وقتی رستم این ترانه را شنید، گفت من را بفرستید با اکوان دیو مبارزه کنم، اما ارژنگ نه. بابا من برای خودم کسی هستم. حیثیت مرا نبرید.
خان هفتم: جنگ با دیو سپید
رستم گفت آن روزی که دیو سپید برجام را خورد، من فهمیدم با دیوانه نه باید دهانبهدهان شد و نه با او مبارزه کرد. هر چیزی آدابی دارد. بعد چهار گوشه زمین را بوسید و رفت.