رمان
ولع مقدس
بری آنسورث متولد 1930 در انگلستان است. او در طول دوران نویسندگیاش 17 رمان نوشت که چهار کتاب از آنها به مرحله نهایی جایزه «بوکر» راه یافت و سرانجام با رمان «ولع مقدس» در سال 1992 به این جایزه رسید. «ولع مقدس» از زمان انتشارش تا امروز از طرف نویسندگان زیادی ستایش شده است، نشریات معتبر جهان هم درباره آن فراوان نوشتهاند؛ ازجمله «شیکاگو تریبون» که آن را اثری «باشکوه» نامیده و دربارهاش نوشته است: «رمانی که به ما نشان میدهد چطور حرص و طمع، انسان را از انسانیت دور میکند.» «نیویورک تایمز» هم آن را «رمانی درخشان و قابل توجه از هر لحاظ» توصیف و آنسورث را به جوزف کنراد تشبیه کرده است، حتی آنتونی کویین، بازیگر مشهور سینمای جهان نیز آن را «شاهکار» دانسته است. «ولع مقدس» آنطور که انتشارات «پنگوئن» مینویسد در دو سطح، موفقیت چشمگیری دارد: نخست در جایگاه یک درام تاریخی خلاق و دوم در جایگاه یک داستان اخلاقی قابل تأمل. داستان در انگلستان دوره روشنگری، اما پیشتر از دوران لغو بردهداری (1833) میگذرد. رمان به دو کتاب تقسیم شده که از سال 1752 شروع میشود و در سال 1765 پایان مییابد. آنسورث در رمانش بدبیاریهای ویلیام کمپ را دنبال میکند؛ تاجری که آخرین بخت خود را در کشتی بردهداری لیورپول مرچنت جستوجو میکند. او داستان پسر این تاجر را روایت میکند که چون عاشق سارا ولپرت، زنی از طبقه بالاتر شده، به سرمایه و پول نیاز دارد و....
رمان
خیابان کاتالین
ماگدا سابو، نویسنده اهل کشور مجارستان است که در سال2003 توانست جایزه ادبی «فمینا» را دریافت کند. او ابتدا شاعر بود و دو دفتر شعر هم منتشر کرد که توانست جایزهای هم برای آن دریافت کند، اما در دوران حاکمیت رژیم کمونیستی، سابو را دشمن حزب کمونیست خواندند و این جایزه از او پس گرفته شد! بسیاری «خیابان کاتالین» را اثری اتوبیوگرافی از این نویسنده مجار میدانند. ماگدا در سال 1917 متولد شد. او در دانشگاه دبرسن لاتین و مجارستانی خواند و در زمان جنگ جهانی دوم مشغول تدریس و معلمی بود. در سال 1947 دو کتاب شعر به نامهای «بره» و «بازگشت به انسان» از او منتشر شد که جایزه بامگارتنز را برای او به ارمغان آورد. نخستین رمانش، «فرکسو» در سال 1958 منتشر شد و مدت کوتاهی پس از آن «بچه آهو» را چاپ کرد. در سال 1959 جایزه «یوژف آتیلا» را برد و پس از آن چندین رمان دیگر نوشت؛ ازجمله «خیابان کاتالین» (1969)، «چاه قدیمی» (1970) و «شهر ممنوعه» (1987). سابو در عین حال در زمینههای دیگری مثل ادبیات کودکان نیز فعال بود و متونی غیرداستانی هم نوشته است. او یکی از اعضای آکادمی علوم اروپا بود که سرانجام در همان شهر زادگاهش درحالیکه کتابی به دست داشت، در سال 2007 از دنیا رفت. رمان «شهر ممنوعه» از این نویسنده با ترجمه فریبا ارجمند و رمان «در» او با ترجمه نصراله مرادیانی در ایران منتشر شده است.
رمان
مارش رادتسکی
یوزف روت، نویسنده اهل اتریش و متولد سال 1894 بود که سال1939 درگذشت. او صبح روز سیام ژانویه سال 1933 درست پیش از اعلام خبر صدراعظمی هیتلر با قطار راهی پاریس شد و از آن به بعد بخش اعظم زندگیاش در سفرهای کاری به عنوان خبرنگار و پاورقینویس گذشت. «مارش رادتسکی» مشهورترین اثر یوزف روت و نیز آخرین رمانی است که او پیش از مهاجرت به پاریس و دربهدریهای بعدی نوشت. این رمان داستان سقوط و زوال خانواده تروتا است؛ خانوادهای نیمهنظامی-نیمهکارمند که در حکومت فرانتس یوزف اول اوج میگیرند و به سوی زوال خود پیش میروند؛ داستان تاریک سه نسل از یک خاندان که به مرگی بیصدا ختم میشود. همچنین داستان زوال خاندان هاپسبورگ نیز هست؛ خاندانی که از قرن یازدهم بر قسمتهایی از اروپا حکومت کرده بودند و یکی از موفقترین و تأثیرگذارترین خاندانهای پادشاهی در اروپا به شمار میآمدند. ضمن اینکه ماجرای زوال انسانی نیز است که از اوج شرافت خانوادگی تا حضیض قمار و خیانت و بدهکاری پیش میرود؛ درامی روانشناسانه در تاریکترین و سردترین حالت ممکن. خواندن رمان همراه با زوال یک شخص و یک خانواده و یک خاندان، مدام پرتنشتر میشود. «مارش رادتسکی» درواقع پر است از زوالها، سیاهیها، نابکاریها، القاب بیمعنای سیاسی، دستوپازدنهای بینتیجه و توصیفهای بیانتها و سنگین. یوزف روت تمام توان خود را در این رمان گذاشته و چنان فضایی به وجود آورده که خواننده تا مدتها از آن رها نخواهد شد.
رمان
قلمرو رؤیایی سپید
سال 1363 کتابی از یکی از بزرگترین نویسندگان معاصر ژاپنی، یاسوناری کاواباتا چاپ شد؛ سهگانهای با نام «آوای کوهستان» با ترجمه داریوش قهرمانپور. این کتاب را آن سال انتشارات «رضا» منتشر کرده بود و سه اپیزود رمانوار داشت: «آوای کوهستان»، «سرزمین برف» و «هزار درنا». حالا بعد از قریب به 36 سال، بار دیگر مترجمی سراغ یکی از همین اپیزودها رفته است؛ رمانی با عنوان «قلمرو رؤیایی سپید». این بخش درواقع همان «سرزمین برف» است و انتشارات «ققنوس» آن را به شکل جداگانه بهتازگی با ترجمه مجتبی اشرفی چاپ کرده است. كاواباتا سال 1899 به دنیا آمد، سه ساله بود که پدر و مادرش را از دست داد و چهار سال بعد هم مادربزرگش را. او در آن سنوسال، تنها یک خواهر داشت که او هم در نه سالگی درگذشت. این مرگهای پیدرپی، تأثیرات فراوانی در روح و روان پسرکی گذاشت که بعدها قرار بود یکی از بزرگترین نویسندگان ژاپن باشد. او سال 1920 مطالعات ادبی را در دانشگاه آغاز کرد و سال 1924 از آنجا فارغالتحصیل شد. «آوای کوهستان»، «خانه زیبارویان خفته»، «رقصنده ایزو»، «کیوتو» و... تنها بخشی از آثارش هستند که همگی شهرتی جهانی دارند. کاواباتا چهارسال پیش از مرگش و در 69 سالگی توانست نخستین نویسنده ژاپنی شود كه موفق به دریافت نوبل ادبیات شده است. زبان شاعرانه و پرتصویر این نویسنده یكی از مهمترین دلایل شهرت آثارش است.
تاریخ
تاریخ نان در ایران
این کتاب اثری ارزشمند از دکتر ویلم فلور، ایرانشناسی هلندی است. فصل نخست «تاریخ نان در ایران» با شروع کشاورزی و پخت نان آغاز میشود و نخستین کلمات ایرانی که معادل نان بود به کار برده میشد. فصل بعدی مختص انواع غلات و دیگر محصولات کشاورزی است که برای پخت نان استفاده میشدند. ضمن اینکه سابقهای کوتاه ارایه شده تا مشخص شود آیا استفاده از بعضی محصولات معین در طولانیمدت اتفاقی بوده یا پیشینهای جامعهشناختی و تاریخی داشته. در فصل سوم، ساخت خمیر در مناطق روستایی و در میان ایلات عشایر مورد بررسی قرار میگیرد. در فصل چهارم هم نویسنده مروری کلی دارد درباره تکنیکهای پخت نان در ایران؛ پخت در خاکستر و زغال داغ یا داخل تنور. در فصل بعدی، مؤلف چگونگی پخت نان را در شهرها شرح میدهد و در فصل ششم، انواع مختلف نان و برخی از روشهای پخت نان از گذشته تا به حال در ایران بررسی میشود. نویسنده در این فصل، شیوههای پخت نانهای مختلف را شرح داده است. فصل هفتم، تصویری کلی از جنبههای اجتماعی و معنوی نان در جامعه ایران ارایه شده و فصل هشتم مربوط است به اهمیت نان برای مردم ایران. نویسنده در فصل پایانی به چگونگی ارتباط «مسأله نان» با سرزمین میپردازد. «تاریخ نان در ایران» در مجموع ۹ فصل دارد با عناوین «منشأ نان»، «پخت نان»، «آمادهسازی خمیر در نواحی روستایی»، «روشهای پخت نان»، «پخت نانهای شهری»، «انواع نان»، «ابعاد معنوی و غیرمادی نان»، «نان روزانه یا رزق» و «نان، تحلیل رزق».
تاریخ
تاریخچه همه چیز
امیلی پروکوپ در کتاب مفرح «تاریخچه همه چیز» که کتاب پرفروش شماره یک وبسایت آمازون بوده، پشت پرده و تاریخچه ابداع و اختراع خیلی چیزها را شرح میدهد؛ از دکمه و سبیل و لاک ناخن گرفته تا آدامس بادکنکی و هیپنوتیزم و تفنگ آبپاش! همینطور چسب زخم و پوشک و ماشین ظرفشویی گرفته تا لالایی و برفپاککن و هفتتیر! در واقع، این کتاب شامل تاریخچه اشیا و پدیدههایی است که زندگی روزمرهمان با آنها دوره شده اما شاید چیزی از گذشتهشان نمیدانیم و خبر نداریم که همین چیزهای ساده گاه چه تأثیری بر تاریخ بشر گذاشتهاند. البته کتاب «تاریخچه همه چیز» از اول کتاب نبوده، بلکه برنامههای پادکستی بوده به نام «داستان همه چیز» که امیلی پروکوپ اجرا میکرده. اما بعداً موضوعات این پادکست را با جزئیات بیشتر و چاشنی نکات جالب و سرگرمکننده، به کتاب تبدیل کرده. جالب اینجاست اگر خیلی از پادکست نمیدانید، در همین کتاب پیشینه خود پادکست هم گنجانده شده که اساساً چیست و از کجا آمده. امیلی پروکوپ نویسنده این کتاب، دانشآموخته رشته روزنامهنگاری از دانشگاه ایالتی کانکتیکات جنوبی است و در روزنامهها، مجلات ِ سرگرمی و جدول، بهعنوان سردبیر کار کرده. پروکوپ در «تاریخچه همه چیز» واقعا از همه چیز سخن میگوید. او نشان میدهد که چگونه وقایع مهم تاریخ، از جنگ، گرفتاری و انقلاب تا دستاوردهای تاریخی و اکتشافات، بر برخی از گستردهترین اختراعان جهان تأثیر گذاشتهاند.
رمان
چخوف، مهمان تابستانی
سه زن با محرومیتها و دلمشغولیهای مشترک؛ در زندگی دو تن از این زنها، سایهای از همسرانی است که یا خاکستریاند یا خاکستری از آنها بهجا مانده. سه روایت همراستا که پیونددهندهشان چخوف است. زینایدا، پزشکی نابینا که با مرگ در جدال است و در چند تابستان با چخوف که همراه خانوادهاش به مِلک آنها آمده است، همصحبت میشود. حاصل این دیدار، دفتر روزنوشتی است به قلم زینایدا. کاتیا، ناشر گمنامی در لندن، این دفتر روزنوشت را مییابد و برای ترجمه به آنا، مترجمی که درگیر شکستی عاطفی است، میسپارد. آنا درخلال ترجمه، به پرسشهایی میرسد که ذهنش را درگیر میکند. برای همین چندین و چند بار با کاتیا تماس میگیرد و درنهایت در دیداری کوتاه با او به پاسخ نمیرسد. از اینرو راهی زادگاه زینایدا میشود و در آنجاست که جواب چند پرسش را مییابد اما پرسش نهایی را کاتیا با نامهای که برای او میفرستد، پاسخ میدهد. در واقع الیسون اندرسون در این رمان با توسل به برخی واقعیتهای تاریخی مثل سفرهای تابستانی چخوف به سُمی (در شرق اوکراین)، به بازنمایی سه زن در بزنگاههای مختلف پرداخته است. زنی با مرگ در جدال است. زنی برای آنکه از خطر ورشکستگی بگریزد، مجبور به عملی میشود که کم از فاجعهای تاریخی نیست. زنی دیگر برای آنکه خاطره خیانت را از ذهنش پاک کند، تن به ترجمه میدهد. نویسنده بهتدریج تکههای پازل روایت را میچیند و با زوایای دید مختلف، فصلها را جلو میبرد.
رمان
پلیس حافظه
یوکو اوگاوا، ریاضیدان و نویسنده ژاپنی، تاکنون بیش از 40 اثر داستانی و غیرداستانی خلق کرده است که اغلب آثارش در چارچوب ادبیات روانشناختی قرار میگیرد. او تاکنون برنده چندین جایزه ازجمله «اکوتا گاوا» (1990) و جایزه شرلی جکسن (2008) شده است. منتقدان، خانم اوگاوا را نویسندهای میدانند که در آثارش به شدت تحتتأثیر داستانگوییهاروکی موراکامی است اما از سوی دیگر برخی از منتقدان در آثار او عناصر بورخسی را نیز یافتهاند. «پلیس حافظه» رمانی علمی- تخیلی است که تحت تأثیر رمان معروف جورج اورول، رمان «1984» نوشته شده است. مجله «تایم» در مقالهای در تابستانسال 2019، «پلیس حافظه» را یکی از بهترین کتابهای فصل نامید و درباره آن نوشت: «رمان افسانهای اوگاوا به شدت یادآور تم 1984 جورج اورول و «فارنهایت ۴۵۱» ریبردبری و «صدسال تنهایی» گابریل گارسیا مارکز است اما با این حال صدا و قدرت خاص خود را دارد.» اوگاوا به خاطر نوشتن رمان «خدمتکار و پروفسور» نیز شهرتی دوچندان به دست آورد. او این رمان را درسال 2004 نوشت و بلافاصله پس از آن کتاب با تیراژ میلیونی (بیش از 50میلیون نسخه) مبدل به پرفروشترین کتابسال ژاپن شد. پس از آن نیز فیلمی سینمایی و یک برنامه رادیویی براساس این رمان ساخته شد و حتی کتابی مصور نیز براساس رمان اوگاوا نوشته شد.