شهاب نبوی طـــنــزنـویــس
زندگی علمی تخیلیمان درحالی ادامه دارد که هفته گذشته اعلام شد متوسط قیمت مسکن در تهران به متری ۲۱میلیون تومان رسیده ولی مردم نباید به این هم قانع باشند و مسئولان دارند تمام تلاششان را میکنند تا دیگر اصولا هیچکس نتواند در آینده ادعا کند «چهار دیواری اختیاری» احتمالا طی سالهای آینده بچههایی را خواهیم دید که تابهحال زیر سقف نخوابیدهاند و از همان اول بهشان گفتهاند که این دنیا به صورت کروک و بدون سقف ایجاد شده است.
در خبری دیگر داشتیم طی هفته گذشته، قله دماوند یک روز صبح بلند شده و جیغ زده «وای اراضیام. هیچوقت فکر نمیکردم بهم دست بزنید...» و بعد برفهایش شروع به ریختن کردهاند. البته بعدش چند نفری پیدا شدند و دست به تأیید و تکذیب زدند. یک نفر میرفت دست میکشید روی سر قله و بهش میگفت ما فکر نمیکردیم بهت بربخوره اینقدر بیجنبه نباش، اون یکی میگفت حالا خوبه صاف و صوف نیستی اگه مثل جنگلهایی که فروختیم بودی چیکار میکردی؟ خلاصه موفق شدند گریه دماوند با آن ابهت که هزارانسال تا چشم دشمن بهش میافتاد میگرخید را در بیاورند که این موفقیت بزرگ را هم تبریک میگوییم.
در خبر غرورآفرینی دیگر، متوجه شدیم این سلطان مسکن سلطان مسکن که میگویند خوشبختانه غریبه نیست و از خودمان است. معاون وزیر راه این هفته گفت که مالک یکهزار واحد مسکونی خالی در شهر تهران یک بانک دولتی_خصوصی است. ما ضمن تأیید این حرکت از مسئولان دیگر بانکها هم میخواهیم که یک قرار فیکس کنند تا همگی فردا سر ساعت یازده میدان فردوسی باشند و دلار بخرند و بعدش یک تاکسی بگیرند و بروند سبزه میدان بفروشند. بعدش هم با هم میرویم دم نمایشگاه شوهر خالهام و هرچه ماشین بدون رنگ پیدا کردیم میخریم و میکنیم توی پارکینگ. تازه بعدش هم میتوانیم برویم پارچه ارزان بخریم و عکس رونالدو و مسی را رویش چاپ و بکنیم توی پاچه ورزشیفروشهای منیریه. آخر شب هم میرویم یه پتو میاندازیم زیرمان و توی همین واحدها میخوابیم و به هم خدا قوت میگوییم؛ چرا که بانک وقتی بزرگ شد، دیگر باید روی پای خودش بایستد و زرنگ باشد؛ وگرنه بانکها و دلالهای دیگر میخورندش.
خبر مهم دیگر این هفته درمورد رفتن به فهرست چهار کشور پرتورم جهان بود. یعنی توی دنیا وقتی میخواهند یک همچین آمارهایی به دست بیاورند، مسئول مربوطه اول یک ایران توی فهرست میگذارد، بعد میرود چند ساعتی میخوابد و وقتی رئیسش آمد و گفت تا الان چهها کردی میگوید فعلا اسم ایران را درآوردم و دارم روی باقی کار میکنم؛ یعنی ما کلا با چند پله بالا و پایین همیشه توی این فهرستها هستیم و اینجوری میشمارند که: «ونزوئلا، زیمباوه، ایران برو کنار، کنگو، نیجر..»
در ماجرایی دیگر که میتوان هفته را با آن به پایان برد، بزرگواری در جملهای ماندگار گفتند که آدم نباید به گذشتهها فکر کند و گذشتهها گذشته. ما هم با این حرف موافقیم و پیشنهاد میکنیم بهتر است با شوق زیاد به سمت فتح تپههای روبهرو حرکت کنیم.