[ راضیه زرگری ] تعداد فرزندان در خانواده مهمترین تفاوت بچههای امروز با بچههای نسل قبلی است؛ تا 15سال پیش خانوادههای ایرانی حداقل دو بچه داشتند؛ قطعا تربیت، رفتار و برخورد این بچهها با کودکان امروز که بیشترشان تکفرزند هستند، متفاوت است.
سازگاری نخستین چیزی است که یک بچه در خانوادهای که چندفرزند دیگر در آن وجود دارد، یاد میگیرد. کودک دیروز از همان ابتدا یاد میگرفت با همسالان خود، با افرادی که همرتبه و همتراز خود هستند، تعامل داشته باشد و ارتباط همسطح برقرار کند، درحالیکه کودک امروز این فرصت را کمتر دارد. تکفرزندهای امروز مهارت ارتباط و سازگاری با همسالان را نمیآموزند و دقیقا به همین دلیل به خانوادههای تکفرزند توصیهمیشود از سه سالگی به بعد شرایطی را برای حضور چندساعته بچهها در مهدکودک و ارتباط با همسالان فراهم کنند. امروزه دغدغه خیلی از خانوادهها این است که بچه دوم بیاورند یا نه؟ «تکفرزندی یا چندفرزندی» این روزها شده همان روایت معروف «علم بهتر است یا ثروت».
مامیران یک گروه تخصصی متشکل از تیم روانشناسان کودک و نوجوان است که در مقالهای به باورهای غلط و درست برگرفته از نظرات به ظاهر کارشناسی در مورد اینکه یک بچه داشته باشید یا دو تا پرداخته است. یکی از این باورها میگوید نگهداری از بچه دوم خیلی آسانتر از بچه اول است؛ درست است که مهارت مادر در بچهداری بیشتر شده است، ولی یادمان نرود که اینبار علاوهبر نگهداری از نوزاد، مسئولیت رسیدگی به یک بچه دیگر هم به عهده مادر است و از طرف دیگر رفع اختلافات بین بچهها هم به همه کارهای شما اضافه میشود. علاوه بر این، احتمالا اطرافیان هم این بار کمک کمتری به والدین خواهند کرد. باور دیگر لوسشدن تک فرزندهاست؛ این موضوع به دلیل تمرکز و توجه والدین تا اندازه زیادی اجتنابناپذیر است. البته در خانوادههای چندفرزندی هم این اتفاق ممکن است برای بچه آخر (بچه تهتغاری) پیش بیاد. درست است که داشتن خواهر و برادر میتواند حس تنهایی بچه را کم کند، ولی تحقیقات نشان داده بهندرت بچههای با اختلاف سنی بیشتر از چهار یا پنجسال میتوانند با یکدیگر همبازی شوند، بهخصوص اگه غیرهمجنس باشند. پس در این مورد هم چالشهای خانوادههای چندفرزندی بیشتر میشود.
فرزندپروری باکفایت توسط والدین آگاه و بالغ
مریم یوشیزاده، روانشناس خانواده است. او در گفتوگو با «شهروند» با این مقدمه که در مورد هر پدیده اجتماعی نباید نگاه سیاه یا سفید، خوب یا بد داشت، میگوید: «هر پدیده اجتماعی خاکستری است، یعنی خوبیها و بدیهای خودش را دارد، غیر از این، نگاه ناپخته است. ما بهعنوان والدین زمانی به بلوغ میرسیم که به شناخت از خود و شخصیت طرف مقابل زندگی رسیده باشیم. در این بین فرزندآوردن هم پدیدهای خاکستری است که خوبیها و بدیها در کنار هم باید دیده شود.» آیا نداشتن فرزند در یک خانواده میتواند مشکلاتی به وجود آورد؟ چندفرزندی میتواند مشکلات را حل کند یا نه؟ این روانشناس خانواده با طرح این سوالات ادامه میدهد: «به اینها نمیتوان تکبُعدی پاسخ گفت، چون هر چیزی علت و معلول دارد. هنگامی که دو انسان با هم ازدواج میکنند و خودشان مهارتهای زندگی تأییدشده سازمان جهانی بهداشت و در ادامه مهارتهای والدینی را یادمیگیرند، شیوههای درست فرزندپروری باکفایت را نیز فرامیگیرند، ولی اگر از این مهارتها بیبهره باشند، فرقینمیکند یک یا چند بچه داشته باشند، آنها والدین بیکفایت خواهند بود. درحالیکه والد آگاه و بالغ 10 فرزند هم که داشته باشند، آنها را به روشی صحیح تربیت میکنند، زیرا والد باکفایت هستند.»
این متخصص روانکاوی ادامه میدهد: «در خانواده فقر اصلی، فقر مالی نیست، بلکه فقر فرهنگ است، با این حال فقر مالی هم بیتأثیر در فرهنگ نیست. اگر پول نداشته باشیم، مهارتهای والدینی را هم یاد نمیگیریم. در آموزشهایی که به والدین ارایه داده میشود، فرزندپروری باکفایت یک پکیج کامل است؛ خانوادههای آموزشدیده میتوانند مساوات را میان فرزندان به درستی برقرارکنند و با کمترین آسیب بچهها را پرورش دهند. اما نکته مهمتر از نظر من این است که 30درصد مردم کشور ما یکسری اختلالهای روانی دارند؛ پس خوب است علاوه بر مهارتهای زندگی که زوجها قرار است یاد بگیرند یا مهارتهایی پیرامون فرزندپروری، اگر گذشته دردناکی داشتهاند یا در خود اختلالی احساس میکنند، اول به درمان خود برسند، بعد به تشکیل خانواده فکر کنند.» یوشیزاده توضیح میدهد: «هر اختلال فردی به فرزند یا فرزندان منتقل میشود؛ به همین دلیل یکی از معضلات امروز ما، معضل خانوادههای بیماران روانی است. خانوادههای بیمار روانی خودشان دارای مشکل میشوند. قطعا مشکلات روانی فرد به ویژه در کسانی که دنبال درمان هم نمیروند، به بچهها منتقل میشود.»
یوشیزاده درباره موضوع چندفرزندی و مزایای آن نیز میگوید: «بچهها وقتی تعدادشان بیشتر از یکی باشد، تعامل با یکدیگر را یاد میگیرند و در زندگی مشترک بهتر میتوانند با شریک زندگی خود کنار بیایند. متاسفانه تکفرزندها از نعمت الگوی همسنوسال خودشان در خانواده محروم هستند، به بیان سادهتر تکفرزندها تنها هستند و احساس تنهایی آنها در بزرگسالی هم همراهشان است. بیشتر تکفرزندها از کودکی که همبازی در آن دوران ندارند، به دنیای بزرگسالی پرتاب میشوند. کودکانی که خواهر یا برادر داشته باشند، مسئولیتپذیری و احقاق حق را در تعامل با اعضای خانواده و مقوله مالکیت و گذشت را یاد میگیرند، درحالیکه بچهای که تنهاست، اینها را یاد نمیگیرد.»
خواهر و برادری که هم هویت کودک است و هم عامل سرخوردگی
«والدین در صورت داشتن چند فرزند وقت کمتری را میتوانند بهطور اختصاصی به هر فرزند اختصاص دهند. در نتیجه احتمال به وجود آمدن حس سرخوردگی و گاه ناامیدی در کودکان و حتی پدر و مادر وجود دارد.» علیرضا لطفی دکترای روانشناسی دارد و سالهاست روانشناسی تربیتی انجام میدهد. او به «شهروند» درباره خانوادههای چندفرزندی و خوبیها و مشکلاتش میگوید: «با وجود این مشکلات در خانوادههای پرجمعیت، همبستگی بین اعضای خانواده بیشتر است. از طرفی کودکان همیشه همبازی دارند. خواهرها و برادرها پشتیبان روحی یکدیگر در تمام طول زندگی هستند و اولین روابط اجتماعی و صمیمانه خود را با هم تجربه میکنند.»
این کارشناس معتقد است: «روابط خانوادگی عموما نسبت به روابط دوستانه و دیگر روابط، دوام و استحکام بیشتری دارند. کودکان وقتی خواهر یا برادر دارند، در دوران کودکیشان کمتر بیحوصلگی و روزمرگی را تجربه میکنند. ضرورت پذیرش مسئولیت در خانوادههای پرجمعیت بیشتر احساس میشود. داشتن برادر و خواهر این امکان را به کودکان میدهد که هویت خود را شکل بدهند؛ آنها به کمکِ بودن در کنار خواهر و برادر خود راحتتر میتوانند شخصیتشان را بشناسند و آن را بسازند.»