شهرام شهیدی طـــنــزنـویــس
نیروهای مسلح و بهویژه ارتش که من در آن دوره خدمت سربازی را گذراندهام واحدی دارد به نام دژبانی که یکی از وظایفش این بود که در میدانها و خیابانهای شهرها و در پایانههای مسافری و ... سربازان فراری را شناسایی میکرد و به ظاهر پریشان و بینظم سربازان گیر میداد که همیشه آراسته باشند.
حالا چرا یاد واحد دژبانی افتادم؟ چون به نظرم همین روزهاست که وزارت بهداشت یا وزارت کشور هم برای موضوع کرونا یک واحد دژبانی تأسیس کنند. چون اعلامکردند وزیر بهداشت با جریمه افرادی که ماسک نمیزنند به صورت مشروط موافقت کرده. البته باز هم در ادامه اعلام کردند افرادی که برای تهیه ماسک محدودیت مالی دارند، مستثنی هستند.
حالا شما فرض کن دژبانی وزارت بهداشت یکی که ماسک نزده را در خیابان مورد بازخواست قرار میدهد.
خواهرم ماسکت را ... برادر شما تشریف بیاورید. شما فیش حقوقی همراهتان است؟
نخیر. چطور؟
پرینت حساب بانکی چی؟
بنده نه جایی کار میکنم که فیش حقوقی داشته باشم، نه پرینت بانکی دارم. امری بود؟
اله بمیرم. خب برادر عزیز. شما اکنون بدون ماسک درحال تردد هستید و این برای جامعه و خودتان مضر است. حیف آهی در بساط نداریم که برای شما ماسک تهیه کنیم. اگر فیش حقوقی داشتی جریمهات میکردیم. اما اکنون چون محدودیت مالی داری، باید شما را با این ونها به خانه خودتان منتقل کنیم.
شما وظیفهات را انجام بده و جریمهام کن زودتر که بروم به زندگیام برسم. کارهام معطل مانده.
این وظیفهشناسی شما ستودنی است، اما نمیتوانم شما را جریمه کنم.
ببم جان. جریمهاش را بنویس تمامش کن. چقدر باید بپردازم و خلاص.
میتوانم بپرسم شغل شریف شما چیست و اینجا چه میکنید؟
من سلطان سکه هستم و از دست مأمورها فرارمیکنم. جریمه را میگی بالاخره یا نه؟
و اما مروری کنیم بر تیتر روزنامهها، رسانهها و اعلام نظر افراد درخصوص جریمه ماسک نزدن:
آرمان ملی: در نبود هاشمی، ماسک بر دهانها میدوزند.
علی مطهری: شما که ماسک را چک میکنی، یک زحمت بکش پوشش خواهران را هم کنترل کن که با یک تیر دو نشان بزنیم.
ایران فردا: ماسکها را میبویند مبادا گفته باشی ماسکنمیزنم!
بیبیسی: دومیلیارد دهان در ایران بیماسک تردد میکنند.
خبر بیستوسی: دومیلیارد ماسک بیدهان در کشور... برای ماسکها باید واردات دهان به کشور آزاد شود!
وزیر خارجه: ما خودمان ماسک را انتخاب کردیم.
حمید مصدق فیت شهرونگ: من به چه دلهره از خانه همسایه ماسک را دزدیدم/ همسایه از پی من تند دوید/ ماسک را دست تو دید/ غضبآلود به من کرد نگاه/ ماسک، از دست تو افتاد به خاک/ و تو رفتی و من از آن لحظه/ سیصدوبیستوسه بار/ سر هر کوچه این شهر جریمه شدهام/ و من اندیشهکنان غرق در این پندارم/ که چرا خانه کوچک ما ماسک نداشت؟