شماره ۲۰۶۳ | ۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۰ شهريور
صفحه را ببند
چهار نمایشنامه‌نویس، کارگردان، کارگردان هنری و بازیگر سیاه‌پوست تجربیات‌شان را به اشتراک می‌گذارند
دنیای ما به دست سفیدپوستان اداره می‌شود

[مترجم: فرشته کیانی] تأثیر قوم و تبار و تبعیض نژادی بر آفریقایی-آمریکایی‌هایی که در تئاتر جهان کار می‌کنند، چه بوده است؟ دنیا چگونه باید تغییر کند؟ این پرسش‌ها  از زمان کشته‌‌شدن جورج فلوید، احمد آربری (جوان بیست‌وپنج ساله سیاهپوست که بیست‌ودوم فوریه هنگام ورزش در پارکی در شهر برانزویک، دو مرد سفیدپوست او را با شلیک گلوله کشتند)، برونا تیلور (تکنیسین پزشکی اورژانس آفریقایی-‌آمریکایی، بیست‌وشش ساله که افسران اداره پلیس در تاریخ سیزدهم مارس 2020 او را به ضرب هشت گلوله از پا درآوردند) و اعتراضات سراسری به بی‌عدالتی نژادی که همچنان ادامه دارد، مجددا و با شور و حال بیشتری مطرح شده‌ است. چهار چهره آفریقایی-‌آمریکایی تئاتر، مستقر در نقاط مختلف ایالات متحده و دارای مشاغل گوناگون، نظریات خود را در این زمینه به اشتراک می‌گذارند.

جلانی آلاندین، بازیگر تئاتر: خواسته‌هایمان را روی میز می‌گذاریم

  مردم مدام می‌پرسند سخن بر سر چیست؟ پرسشی بسیار اندوهبار و نژادپرستانه. سخن همانی است که همواره بوده است؛ از زمانی که نخستین برده پا بر خاک پرارزش این سرزمین به فنا رفته گذاشت. پیام این است: بگذار آزاد باشیم (عنوان پنجمین آلبوم روبن ویلسون، نوازنده اُرگ سیاهپوست آمریکایی).
سخن این است که اصلاح را از سیستم‌های آمریکایی شروع کنید که بر مبنای دور نگه‌داشتن سیاهپوستان از دنیای نمایش، سینما و تصویر ساخته شده‌اند. تحول را از نظام سرمایه‌داری، سیاست و برادوی آغاز کنید. سخن این است که فضای گفت‌وگو را پاکیزه کنید تا بتوانیم کنار شما بنشینیم و از به ثمر نشستن بذرهایی که اجدادمان با هدف شکوفایی کشور کاشتند، لذت ببریم؛ بذرهایی که برای مدتی مدید فقط شما، طبقه ممتاز سفید، حاصل آن را درو کرده‌اید.    من بیست‌وهفت ساله‌ام و شغلم بازیگری است، اما در تمام دوران کاری‌ام فقط یک بار در برادوی روی صحنه رفته‌ام. روایت‌های بسیاری از رفتارها و سخنان نژادپرستانه در سینه دارم که حقیقتا هیچ علاقه‌ای به آنها ندارم؛ زخم‌هایی که التیام یافته ‌است. حالا تلاش می‌کنم از ضربه‌خوردن خود و همنوعانم در وضع موجود جلوگیری کنم.چگونه چانه‌زنی کنیم؟ چگونه دوباره شروع کنیم؟ چگونه اشتباهات را اصلاح کنیم؟ ما با خواسته‌هایمان پای میز مذاکره می‌آییم. خواسته‌‌های من در سه کلمه خلاصه می‌شود: گفت و شنود، تشریک مساعی و اهمیت‌دادن به مشکلات. در صورت محقق‌شدن این خواسته میان سیاهپوستان، هنرمندان رنگین‌پوست و سفیدپوستان تعامل برقرار می‌شود. بدون تهیه‌کنندگان، نویسندگان، کارگردانان، طراحان حرکات موزون، مدیران صحنه و بازیگران نمایشی روی صحنه نخواهد رفت، اما این موقعیت‌های شغلی نصیب چه کسانی می‌شود؟ چرا در آمریکا با کمبود تهیه‌کننده، نویسنده، کارگردان، طراح حرکات موزون و مدیر صحنه سیاهپوست و رنگین‌پوست مواجهیم؟ چرا اغلب سیاهپوستان و رنگین‌پوستان پس زده می‌شوند؟
زمانی که ما درباره برادوی حرف می‌زنیم، یک چیز را هرگز نمی‌توان از آن جدا دانست و آن دلار آمریکاست. برادوی بنگاهی تجاری است. آن‌گونه که دریافته‌ام برادوی باید پولساز باشد، اما سال‌هاست برادوی به ما گوشزد می‌کند تهیه‌کنندگان، نویسندگان، کارگردانان، طراحان حرکات موزون، مدیران صحنه و بازیگران سیاهپوست و رنگین‌پوست پولساز نیستند؛ باوری اشتباه و نژادپرستانه که به معنی از دست‌دادن فرصت بهره‌بردن از قدرت همکاری است.چه تعداد از هنرمندان سفیدپوست پیش از موفقیت‌های بزرگ، بارها و بارها فرصت آزمون و خطا دارند؟ این فرصت برای سیاهپوستان و رنگین‌پوستان یک‌بار است و این ناعادلانه است.علاوه بر این، اگر شما عمیقا باور دارید هنرمندان سیاهپوست و رنگین‌پوست از مهارت‌های لازم برخوردار نیستند، پس امکاناتی برای آموزش آنها فراهم کنید؛ من علاقه‌مند به ساختن، رشد و بالندگی هستم. مرا دعوت کنید تا یاد بگیرم. سپس به من فرصت دهید روی صحنه بروم، بیش از یک‌بار و بدون اینکه مرا در تنگنا قرار دهید؛ زیرا حقیقت ماجرا این است که شما به دنبال بهانه برای به زیر کشیدن ما هستید.آخر از همه آنکه دلم می‌خواهد توجه بیشتری ببینم؛ آرزویی که ممکن است ساده و پیش پا افتاده به نظر برسد، اما این از آداب اولیه روابط انسانی است که آدم‌ها اغلب از آن عبور می‌کنند. هنوز وقتی در شبکه‌های اجتماعی مرا متهم به توهین نژادی در نمایش  Frozen (اقتباس تئاتری از انیمیشن محبوب و پرفروش دیزنی که در برادوی روی صحنه رفت و جلانی آلاندین در آن ایفای نقش کرد) می‌کنند؛ من باید آن را ببینم، کارم را مطابق انتظار انجام دهم و این مسائل را بررسی نکنم تا بعد؟! بهتر است بیشتر توجه کنیم.

سارا بلامی، کارگردان هنری:  هنرمندان سیاهپوست زخم‌خورده‌! به خانه برگردید

چند‌سال پیش، نقدی برای نمایشی نوشتم که با صحنه‌ای در مینیاپولیس آغاز می‌شد که در آن افسر پلیس مرد جوانی را می‌کشت و سپس شهر در آتش می‌سوخت. در آن زمان، من با خود می‌گفتم هرگز چنین چیزی در مینیاپولیس اتفاق نمی‌افتد. یا در آن زمان احتمال نمی‌دادم چنین اتفاقی در آنجا رخ دهد. منظورم این است که مطمئنا پلیس خشونت دارد، اما نه در حد به آتش‌کشیدن شهر، اما حالا ما در این موقعیت قرار گرفته‌ایم. با این حال فکر می‌کنم مردم این اتفاقات را می‌بینند. افرادی را می‌بینم که از یکدیگر مراقبت می‌کنند و جامعه را به حرکت درمی‌آورند. فکر می‌کنم ما به تمرکز عمیق بر حل مسائل نژادی و توجه به آسیب‌پذیرترین افراد نیاز داریم؛ مدتی است به این مسأله آگاهیم، اما بسیار خوشحالم که بیشتر مردم در سراسر کشور فهمیده‌اند که مینه‌سوتا آزمون دشوار نابرابری‌های بسیار عمیق برای سیاهپوستان آمریکایی است، نابرابری در زمینه‌هایی چون مسکن، کار، بهداشت، مجازات‌ها و....طبق روال متداول کار هنری‌ام را برای و درباره سیاهپوستان آغاز کردم و همه استقبال کردند. فرصت یافتم تا مورد توجه باشم، تلاش و آزمون و خطا کنم و امکاناتی در این راه به من داده شد که بسیاری از آن برخوردار نشدند. اما حالا، ما هنرمندان رنگین‌پوستی را می‌بینیم که به سازمان‌های تئاتری، که با هدایت سفیدپوستان شکل گرفته ‌است، نزدیکند.من پیرامون سفیدپوستان قدرتمند و اِعمال نفوذ سرمایه رشد نکرده‌ام، بنابراین انواع بی‌عدالتی را که این هنرمندان بااستعداد در تئاترهای سفیدپوستان دیده‌اند، تجربه نکرده‌ام. فکر می‌کنم بین کسانی که به نوعی وابسته به سازمان‌ها هستند و آنهایی که به‌عنوان عوامل آزاد فعالیت می‌کنند، تنشی بنیادی وجود دارد.مفتخرم به اینکه هنرمندان سیاهپوست در تئاتر آمریکا پا بر جایند. مردم اکنون خطابه انتقادی آگوست ویلسون را در کتاب «The Ground On Which I Stand» (کتابی انتقادی درباره تئاتر) درک می‌کنند. من این کتاب را بیش از چهل بار در طول دوران کاری‌ام خوانده‌ام. آنچه درباره  قیام جمعی اخیر هنرمندان سیاهپوست -که نمایندگان آزاد آن را پیش می‌برند، هنرمندان منحصربه‌فردی که در تئاترهای محلی و برادوی کار می‌کنند- دریافته‌ام این است که به نظر می‌رسد آنها به دنبال جایگاهی هستند که دستوری و فرمایشی نباشد و برایشان نسخه نپیچند. آنها جایگاه واقعی خودشان را طلب می‌کنند، نه اینکه برایشان تعیین تکلیف شود.آگوست ویلسون خواستار ادغام تئاتر سیاهان با تئاتر سفیدپوستان نبود. او می‌گفت: «برای تئاتر سیاهپوستان سرمایه‌گذاری کنید. تئاتر سیاهان زنده و جوشان است، اما برای آن سرمایه‌گذاری نمی‌شود.» من از هنرمندان مستعد سیاهپوست، کسانی که در تلاش برای بازگشت به خانه خود، برادوی، زخم خورده‌اند، دعوت می‌کنم به نهاد ما -جایی که می‌توانیم آنها را پرورش دهیم- بیایند و در آنجا سرمایه‌گذاری کنند؛ ما واقعا به کمک آنها نیاز داریم. من میان تئاتر سیاه و نمایشنامه‌هایی که سیاهپوستان در آن ایفای نقش می‌کنند، فرق قائلم. در تئاتر سیاهان همیشه بر عدالت و تعالی اجتماعی تأکید می‌شود، در صورتی که نمایش‌هایی که سیاهپوستان در آن نقش ایفا می‌کنند، ممکن است به جامعه سیاهپوستان آسیب بزند.اگر سازمان‌های سفید در راه آگاهی‌بخشی، آموزش و فعال‌سازی مخاطبان سفیدپوست کوشا باشند، به ما در پیمودن این راه طولانی به سمت هدف کمک خواهند کرد؛ هدفی که سوق‌دادن مخاطب سفیدپوست‌ به سمت گفتن از سپیدی است. ما آستین‌ها را بالا می‌زنیم و با سفیدپوستان برای برقراری عدالت نژادی و مبارزه با برتری سفیدی و اندیشه ضد سیاهان همکاری می‌کنیم.

لیدیا آر. دیاموند، نمایشنامه‌نویس:   فرصت‌های اقتصادی در کشور ما از  بیشتر سیاهپوستان دریغ می‌شود

 تجربیات من از تئاتر هیچ فرقی با تجربیاتم در مورد جهان در کل ندارد، بدان معنا که بازکردن راه خود در دنیای نژادپرستانه و جنسیتی بسیار دشوار است. آنچه در دوره شغلی‌ام دیده‌ام، نژادپرستی ذاتی و تبعیض جنسیتی در همه سطوح تئاتر آمریکایی است. این مرا غمگین می‌کند. من اغلب از سفیدپوستان در تئاتر می‌شنوم که «ما نمی‌دانیم چه باید کرد، به این دلیل که همه سیاهپوستان  فرصت‌های شغلی به دست می‌آورند.» اما فقط تعداد اندکی از این فرصت‌ها بهره‌مند می‌شوند و این تکان‌دهنده است.هر ثانیه از دوران کاری من با نوعی از تبعیض نژادی عجین شده است که در آمریکا بسیار فراگیر است. این برهه‌، که جهان در حال انفجار است، حاصل سرکوب‌شدن و محرومیت در راهی است که ما به‌عنوان رنگین‌پوست در دنیا در پیش گرفته‌ایم؛ محرومیتی که بیشتر همکاران آمریکایی-‌آفریقایی یا رنگین‌پوستم آن را چشیده‌اند. سال‌ها این‌گونه بود که اگر من چیزی برای ارایه داشتم، محل آن کمپانی‌های کوچک تئاتر بود و امثال من امکان حضور در کوچک‌ترین تئاتر یک کمپانی را داشتیم؛ اتفاقاتی که من از آنها به‌عنوان فرصت‌ یاد می‌کنم.
تبعیض نژادی شامل هر کاری در هر سازمانی است با اقرار به اینکه گاهی درون آن سازمان‌ها از من حمایت شده است، امکان رشد داشته‌ام و برایم مأوایی هنری بوده است. آمریکا درگیر نژادپرستی سازمانی و اجتماعی است.گفتن این حرف‌ها باعث می‌شود در آینده هرگز نتوانم در برادوی کار کنم، اما اکنون زمان بیان حقیقت است. در هر جایی تبعیض نژادی و نبودن فرصت وجود دارد و ما می‌دانیم که در Great White Way (نام قسمتی از برادوی که در میدان تایمز واقع است.) بسیار بیشتر است. دنیای ما به دست سفیدپوستان اداره می‌شود و شروط بسیار زیادی دارد. فرصت‌های اقتصادی در کشور ما از  بیشتر سیاهپوستان دریغ می‌شود. همین و بس!ببینید از میان برندگان جایزه پولیتزر در نمایشنامه‌نویسی و برندگان جایزه Genius Grant در نمایشنامه‌نویسی چه کسانی آفریقایی-‌آمریکایی هستند و از میان افرادی که این عناوین را کسب کرده‌ و امکان اجرا در برادوی داشته‌اند، چه کسانی سفیدپوست و چه کسانی سیاهپوست هستند. در نخستین روز تمرین نمایش‌ها، کل گروه بازیگران وارد اتاق می‌شوند و با یکدیگر دیدار می‌کنند؛ سپس نمایشنامه را می‌خوانند. همیشه در آن اتاق‌ها 98‌درصد افراد سفیدپوست هستند. در هر حال سازمان‌ها در این زمینه با هم تفاوتی ندارند.  دنیای تئاتر از آدم‌های واقعا باهوش ساخته‌ شده است. آنها می‌دانند چطور مردم را وادار کنند صندلی‌ها را با قیمت 150 تا 500 دلار بخرند و می‌دانند چه باید کرد تا نژادپرست نبود، اما برای این کار سرمایه‌گذاری واقعی انجام نمی‌شود. همچنین عملکرد کشور ما مهم است.من نمایشنامه‌ای با عنوان «آدم‌های باهوش» نوشتم. این نمایش در «آف برادوی» (سالن‌های تئاتری در منهتن نیویورک، دارای ظرفیت 100 تا 499 نفر؛ این تئاترها کوچک‌تر از تئاترهای برادوی هستند. پروژه‌های آف‌ برادوی در صورت موفقیت به تئاترهای برادوی منتقل می‌شوند) اجرا شد. جان کلام این نمایش این بود که اگر رهبران سفیدپوست، موسسه‌ها و نهادها و به‌‌طور کلی سفیدپوستان به پذیرفتن عمیق نوعی از برتری سفید اعتراف می‌کردند -که آنان را مجاب می‌کند به نهادها اجازه دهند فراگیر و منصف نباشند- شاید می‌توانستیم امور را اصلاح کنیم. این به معنی تغییر نهادی واقعی است، نه اینکه الان در نمایشی سه دستیار سیاهپوست وجود داشته باشد. من خیلی معتقد نیستم که ساختار کنونی تئاتر این را بخواهد. سازمان‌ها هنوز آن‌طور که باید، نیستند.

کِنی لئون، کارگردان تئاتر:   تسلیم برادوی نمی‌شوم تسلیم آمریکا نمی‌شوم

 درواقع «زندگی همه مهم است» (اشاره به جنبش Black Lives Matter «زندگی سیاهپوستان مهم است» که از جامعه سیاهپوستان آغاز شد و برای مقابله با خشونت و نژادپرستی علیه سیاهپوستان فعالیت می‌کند) اما این چیزی نیست که می‌خواهم درباره‌اش حرف بزنم. ما درباره خانه‌ای سیاه در ردیفی از خانه‌ها، در خیابانی، حرف می‌زنیم؛ آن خانه سیاه میان آتش است و به مدت 400‌ سال در آتش بوده است. برای اطفای این حریق به توجه، تدبیر و میانه‌روی نیاز است؛ منظور من آتش بی‌عدالتی نژادی است. پیامی که می‌خواهم به برادران و خواهران سیاهپوستم بدهم این است که میراث آنان ریشه در بی‌عدالتی نژادی دارد و کسانی برای 400‌ سال در خط مقدم مبارزه با نژادپرستی بوده‌اند، از اجداد من تاکنون. به دوستان سفیدپوست و همکارانم می‌گویم برای خلق جهانی عادلانه‌تر به کمک آنها نیاز دارم. تجربیاتم می‌گوید اگر شهروندان سفیدپوست با خود صادق باشند، می‌توانند رخدادهایی را به یاد بیاورند که رنگ و بوی  نژادپرستانه داشته و آنها هیچ درباره آن نگفته‌اند.گاهی اوقات این نژادپرستی در زمین گلف بوده است، گاهی در اتاق تمرین تئاتر و گاهی در جلسات گروهی. اما الان، وقتی گوش جهان با ماست، می‌توان در این‌باره بحث و گفت‌وگو کرد. مخصوصا درباره برادوی، باید تعامل و گفت‌وگو وجود داشته باشد و دیگر نباید فقط یک راه در پیش باشد. دوستان نیکخواه سفیدپوست من به اندازه کافی به آنچه باید گوش نسپرده‌اند.در تئاتر باید تنوع بیشتری ایجاد شود. تئاتر نیاز به تنوع در قصه‌گویی دارد. نباید همیشه گفت‌وگو و مباحثه در این زمینه تحت‌ تأثیر پول باشد. ما نیاز به صداهای مختلف در همه مذاکرات و مجموعه قوانین داریم و فکر می‌کنم می‌توانیم آن را انجام دهیم. البته من نژادپرستی را تجربه کرده‌ام. تو نمی‌توانی در آمریکا زندگی کنی و به‌عنوان فردی سیاهپوست تبعیض نژادی را تجربه نکنی. من شرکت بزرگ تئاتر منطقه‌ای را اداره کرده‌ام. بسیاری از مردم در آن محیط چه سفیدپوست و چه سیاهپوست بسیار راضی و خوشحال بودند، اما من تهدید به مرگ شدم. این تهدید به صورت دست‌نوشته بود و در آن گفته شده بود: «وقتی ما به تئاتر می‌آییم، می‌خواهیم آنچه متعلق به ماست ببینیم، نه تعدادی راکون (کاکا سیاه) متکبر، پُررو و سمج را.»زمانی که تهیه‌کنندگان و تئاترهای محلی تو را به‌عنوان فردی مستقل فارغ از نژاد خاصی نمی‌بینند و فقط رفتار نژادی تو برایشان اهمیت دارد، فکر می‌کنم با شکلی از تبعیض نژادی روبه‌رو هستیم، همچنین زمانی که به سیاهپوستان و رنگین‌پوستان فرصت ندهی درباره کاری که خلق شده است، بنویسند. نیاز است افراد بیشتری با تفکرات مختلف درباره آنچه روی صحنه است، بنویسند. من به طرز افراط‌گرایانه‌ای نیک‌بینم که ریشه در درون من دارد و می‌گوید حق پیروز خواهد شد. ما به این نقطه خواهیم رسید. من تئاتر محلی را رها نخواهم کرد؛ دست از تئاتر «آف برادوی» نخواهم کشید؛ تئاتر برادوی را ترک نخواهم کرد؛ آمریکا را ترک نخواهم کرد؛ تسلیم دنیا نخواهم شد؛ اما فکر می‌کنم صدای ما شنیده خواهد شد. فکر می‌کنم همه به این نقطه خواهیم رسید.  ما داستان‌سُراییم و این فرصت بزرگی است برای هنرمندان که رویایشان را بسازند. دنیایی را می‌بینم که در آن زانوی کسانی که تصور می‌شد از ما محافظت می‌کنند، روی گردن‌مان نباشد.

دیدگاه‌های دیگران

|
مخالف 0 - 2 موافق
عالی بود

تعداد بازدید :  727