شماره ۲۰۷۲ | ۱۳۹۹ دوشنبه ۳۱ شهريور
صفحه را ببند
از غرب وحشی چه خبر؟

   خبرنگار لندن‌نشین

سلام عرض می‌کنم خدمت هموطنان عزیزم در جای‌جای کشور چهار فصلمون، ایران. به خاطر علاقه‌ای که به نظرات من در تیترهای شهرونگ داشتید و به خاطر تقاضاهای زیاد مردمی، از این هفته با یک ستون خبری از غرب وحشی در خدمتتون هستم و سعی می‌کنم شما رو بیش از پیش با روی کثیف و لجن‌آلود غرب آشنا کنم. درحالی‌ که شما روزتون رو بعد از کلی سگ دوزدن زیبا و جذاب به دنبال یک لقمه نون به پایان برده و الآن دارید در آرامش نون بربری خالی خوشمزه و دلچسبتون رو سق می‌زنید که برید بخوابید و برای فردایی گران‌تر و جذاب‌تر آماده بشید. در اینجا متأسفانه تازه آفتاب غروب کرده و ما غروب دلگیری رو شاهد هستیم که خودش نشانه‌ای از ضعف و انحطاط غرب داره. متأسفانه کار به جایی رسیده که حتی آب‌میوه‌هایی که هر روز تو محل اقامت من سرو میشه، مزه همیشگی خودش رو نداره و بعضا خودم شاهد بودم که در موارد بسیاری به اندازه کافی هم خنک و خوشمزه نبوده. در اتفاق نادر و شوکه‌کننده دیگری که امروز رخ داد، حقوق من که هرماه به یورو واریز می‌شد، این ماه به دلار واریز شد که این اتفاق برگ دیگری به دفتر دویست برگ رذایل غرب افزود.
اما امروز به میدان اصلی شهر اومدیم تا با چند نفر از مردم فقیر و بدبخت غربی که برای خوشگذرانی‌های مبتذل به خیابان اومدن، صحبت کنیم. فقط چون اینا مثل آدم حرف نمیزنن، من خودم حرفاشون رو براتون ترجمه می‌کنم.
- سلام قربان. حالتون چطوره؟
+ خیلی بدم. واقعا ما حال خیلی بدی داریم. اینجا در غرب و همه‌مون داریم می‌میریم.
ـ میشه بیشتر از کثافتی که توش گیر کردید، برامون بگید؟
+ بله این‌ا واقعا گندش دراومده. متأسفانه قیمت‌ها همش ثابته و هیچ چیزی افزایش پیدا نمی‌کنه. یعنی ما وقتی میریم تو فروشگاه، قیمت‌ها مثل دیروزه و این واقعا کسالت‌آوره. زندگی چقدر میتونه بد باشه.
بله عزیزان. همین‌طور که شنیدید، غرب همچنان در گرداب ثبات قیمت‌ها دست و پا میزنه. اجازه بدید برم سراغ خانم محترمی که کنار یک نوازنده خیابانی بدبخت، در فلاکت کامل مشغول حرکات موزونه.
ـ سلام خانم. شما چقدر بدبخت هستید؟
+ خیلی. من واقعا خیلی بدبختم و امشب اومدم اینجا به افتخار بدبختی‌های خودم کمی ورزش کنم.
ـ نظر شما به‌عنوان یک زن در مورد مشکلاتی که زنان تو غرب دارن، چیه؟
+ وای بله. ما خیلی مشکلات داریم. ما متأسفانه اینجا سرکار میریم و خیلی‌هامون شغل‌های مهمی مثل وکالت و قضاوت یا وزارت داریم. درحالی ‌که درستش اینه که زن بمونه تو خونه و به کارهای منزل برسه.
ـ یعنی شما از این قضیه ناراحتید؟
بله بله. خیلی زیاد. من به‌عنوان یه زن مثل شکلات هستم. اگه کاغذ شکلات رو باز کنیم، کثیف میشه و دیگه نمیشه خوردش. شما خودتون پسته باز شده رو بیشتر دوست دارید یا پسته بسته رو؟
بله معلومه. پسته در بسته. چون میشه با گوشت‌کوب زد تو سرش و شکوندش.
خیلی ممنونم از شما. خوانندگان عزیز همین‌طور که شنیدید، توصیف کثافت و نکبتی که در غرب گریبان مردم رو گرفته، به همین سادگی مقدور نیست. اگه اجازه بدید من امشب این خانم محترم رو کمی دلداری بدم و به خونه‌شون برسونم. از هفته بعد با گزارش‌های بهتری در خدمتتون خواهم بود. شبتون خوش و خدانگهدار.


تعداد بازدید :  346