نیویورکتایمز گفتوگویی مفصل با لوییز گلوک، شاعر، نویسنده و برنده جایزه نوبل 2020 انجام داده است که در ادامه بخشهایی از آن را انتخاب کردهایم. این گفتوگو بعد از اعلام خبر برنده نوبل، انجام شده است.
روز پنجشنبه، برنده جایزه نوبل ادبیات سال 2020 اعلام شد؛ لوییز گلوک، شاعر و نویسنده آمریکایی. در این مواقع عموما مصاحبهای با برندگان نوبل انجام میشود که خواندنی هستند؛ بهخصوص شادی یا حیرت آنها در لحظه شنیدن خبر بسیار جالب است. نیویورکتایمز هم به محض اعلام خبر با لوییز گلوک گفتوگویی انجام داده که مفصل است. بخشهایی خواندنی از این گفتوگو را انتخاب کردهایم که در ادامه میخوانید:
صبح ساعت یک ربع به هفت بود که با من تماس گرفتند. تازه بیدار شده بودم. مردی که خود را منشی آکادمی سوئدی معرفی کرد، گفت: «با شما تماس گرفتم تا بگویم برنده نوبل ادبیات شدهاید.» به خاطر ندارم چه گفتم اما بیشک سخنی با تردید گفتم. فکر میکنم آمادگیاش را نداشتم.
از اینکه یک سفیدپوست آمریکایی را انتخاب کردند، شوکه شده بودم. اصلا منطقی نیست. خیابان من پر از خبرنگاران است. مردم مدام به من میگویند متواضع هستم اما نیستم. داشتم فکر میکردم اهل کشوری هستم که درحال حاضر خیلی هم محبوب نیست و من سفیدپوست هستم و جوایز زیادی هم گرفتهام. بنابراین خیلی دور از انتظار بود که روزی با چنین اتفاق خاصی روبهرو شوم.
من خیلی غیرمنظم مینویسم، بنابراین برنامه منظمی ندارم. چهارسال روی کتابی جدید کار میکنم که شکنجهام داده است. سپس در اواخر ماه جولای و ماه آگوست به صورت غیرمنتظرهای اشعار جدیدی نوشتم و بعد دیدم نوشته قبلی را شکل داده و تمام کردم. معجزه بود. احساس سرخوشی و راحتی معمول من تحتتأثیر کرونا بود؛ زیرا باید با ترس هر روزه و محدودیتهای آن در زندگی روزمرهام میجنگیدم.
از آغاز نویسندگیام درباره مرگ نوشتهام. وقتی 10 سالم بود هم، درباره مرگ مینوشتم. با اینکه دختر سرزندهای بودم. پیرشدن پیچیدهتر است؛ فقط موضوع نزدیکی به مرگ نیست بلکه اتفاقاتی چون زیبایی ظاهری، قدرت و شور ذهنی که روی آنها حساب کردهای که مورد تهدید قرار میگیرند یا از بین میروند. موضوعی که نوشتن و فکرکردن به آن برای من همیشه جالب بوده است.
شما مینویسید که ماجراجویی کنید. من دلم میخواهد به جایی برده شوم که چیزی از آن نمیدانم. دلم میخواهد در زمینهای جدید غریبه باشم. کمشدن همیشه برای دیگران لذتی قابل انتظار نیست اما در این شرایط خبری وجود دارد و برای یک نویسنده چنین چیزی ارزشمند است. من فکر میکنم باید همیشه شگفتزده شوید و دوباره از اول شروع کنید، در غیر این صورت، خودم را هم کسل میکنم. اوقاتی بوده است که با خودم فکر کردم که تو آن شعر را نوشتی. شعر خوبی است اما قبلا آن را نوشتی.
اگر فکر میکنید من برای گفتن هیچ چیز این مصاحبه را شروع کردم و بعد خیلی حرف زدم، باید بگویم حرف دیگری ندارم! بیشتر چیزهایی که فکر میکنم گفتنشان الزامی است، در شعرهایم میآیند و بقیه هر چه هست، نقش سرگرمی را دارد.