[فاطمه عسگرینیا] رامین ریگی معلم مشهور زابلی است. قصههایش در مدرسه را با لقمههای ساده نان و پنیری که برای دانشآموزانش در مدرسه «امالبنین محمد شاهکرم» در یکی از دورافتادهترین روستای نقطه صفر مرزی میگرفت، آغاز کرد. آن روزها که اولین لقمههای نان و پنیر را در دهان دانشآموزان قدونیم قد مدرسهاش میگذاشت 33 سال بیشتر نداشت اما امروز دیگر برای خودش چهلوشش ساله است و فعالیتهای خیرخواهانهاش برای منطقه زهک در سیستانوبلوچستان که در آن آموزگار است فراتر از یک صبحانه ساده برای بچههای مدرسه رفته است. او امروز با کمک خیرین سکان آبادی منطقه را به دست گرفته و توانسته نخستین مدرسه دولتی کشور را مجهز به پنل تولید انرژی خورشیدی کند. در گپوگفتی صمیمی پای قصه او نشستیم.
قصه آقا معلم گزارش ما از مدرسه «امالبنین محمد شاهکرم» زهک شروع شد. روستایی که وقتی تاریخچهاش را ورق میزنیم به اواخر دوره قاجار میرسیم، زمانی که فردی به نام چاکر از نوادگان گمشاد آمد و زندگی در این روستا را شروع کرد. آن وقتها حال و روز روستا با آبی که از هیرمند میآمد خوب بود. سالهای زیادی به این روستا آبادی چاکر گفته میشد. بعد از سالها نسل سوم چاکر نام روستا را به احترام مرحوم محمد سامانی که نوه ارشد علی فرزند بزرگ چاکر بود به روستای سامانی تغییر دادند. حالا سالهای زیادی از تأسیس این روستا میگذرد. روستای آباد و زیبایی که از وقتی خشکسالی مثل خوره به جانش افتاد، مردمش هر روز فقیر و فقیرتر شدند تا آنجا که امروز از این روستا به عنوان یکی از روستاهای محروم یاد میشود و تا چند سال پیش دانشآموزان تنها مدرسهاش روی زمین خاکی مدرسه بدون میز و نیمکت درس میخواندند.
رامین ریگی یک روز از بچههای کلاس خود میخواهد که او را برادرشان بدانند و خواستههایشان را در قالب یک نامه به معلمشان بگویند، ریگی میگوید: «یکی از دانشآموزان کلاس آن سال با نوشتهاش نهیبی بر من زد که اشک در چشمانم خشک نمیشد، نوشته بود «شمایی که ما را خواهر و برادر خود خطاب میکنید چرا تا به حال درباره مشکلات ما سوال نکردید؟ او جزو یکی از چهار دانشآموز من بود که پدر و مادر نداشت و به گفته خودش مواد غذایی و لباس مورد نیازشان را دیگران تأمین میکردند.» هر چند آقا معلم بعد از کلی گریه برای این دخترک و همکلاسیهای مشابهش تصمیم میگیرد با خریدن چهار قواره چادری کمی موجب خوشحالی آنها شود اما این کار مانع از ابتلای او به افسردگی نمیشود. افسردگی همان و رفتن آقا معلم به 6 ماه مرخصی همان! «بعد از 6 ماه که از مرخصی برگشتم تصمیم گرفتم در روز سیزدهم آبان به مناسبت روز دانشآموز بین بچهها ساندویچ توزیع کنم اما آن روز هم بچههای مدرسه با خوردن نیمی از ساندویچ و بردن نیم دیگر به خانه برای خانواده متحیرم کردند. دلم طاقت دیدن این صحنهها را نداشت. تصمیم گرفتم به تهران بروم و رسما استعفایم را به وزارت آموزشوپرورش تحویل دهم اما در تهران متوجه شدم که باید در کنار این بچهها بمانم و برای بهبود شرایطشان همه تلاشم را به کار بگیرم. به سیستان برگشتم و تصمیم گرفتم دانشآموزان را هفتهای یک بار برای صبحانه میهمان کنم. کمکم همکاران دیگرم هم به یاری من آمدند و سفره صبحانهمان گستردهتر شد و توانستم دفعات این صبحانه را در هفته بیشتر کنم.»
راهاندازی نخستین گروه آموزشی خلاق
بعد از 15 سال آقا معلم از دبستان امالبنین به مدرسه شهرکی منتقل میشود درست در غرب شهرستان زهک. در این مدرسه هم محرومیت از در و دیوار مدرسه میبارید، مرزنشینان محروم که اغلب کارگران فصلی در شهرهای دیگر بودند، برای ساختن زندگی بهتر به تهران مهاجرت میکردند اما دست از پا درازتر برمیگشتند. به محض ورود به این مدرسه بساط صبحانه را برای بچهها به پا کردم؛ البته با مشارکت و همراهی بچههای مدرسه، همه در آمادهکردن بساط صبحانه سهیم بودند. یکی نانها را خرد میکرد، دیگری سفره را آماده میکرد و این اولین درس مشارکت اجتماعی من به بچهها در مدرسه بود.»
آقا معلم وقتی میبیند بچههای مدرسهاش در محرومترین نقطه کشور طعم خوشمزه خیلی از خوراکیها را امتحان نکردهاند یا با وسایل و تجهیزات مختلف آشنا نیستند، تصمیم میگیرد بستر آشنایی آنها را فراهم کند. رامین میگوید: «برای مثال بچههای مدرسه ما تا به حال اسنک نخورده بودند با کمک همسرم دستگاه ساندویچساز تهیه کردیم و مراحل تهیه اسنک را در مدرسه به دانشآموزان آموزش دادیم یا آنها فرق چادر مسافرتی و چادری که مادرانشان سر میکردند، نمیدانستند. بنابراین چند چادر مسافرتی گرفتیم و به برگزاری کلاسهای درس در طبیعت اقدام کردیم. بعد از این اتفاق ما به عنوان اولین گروه خلاق آموزشی در فضای باز طبیعت کشور معرفی شدیم.»
همه آمدند، مدرسه تجهیز شد
خبرهای آقا معلم که در فضای مجازی منتشر شد و دست به دست چرخید همه آنها که دستشان به دهانشان میرسید و عاشق کار خیر بودند، وارد میدان شدند تا دانشآموزانی که روزی روزگاری از حداقل امکانات لازم مانند میز و نیمکت محروم بودند امروز شاهد هوشمندشدن مدرسه خود در کنار تمامی امکانات لازم باشند؛ اگر چه امروز رنگ و رخسار مدرسه شهرکی در سایه همدلی و مشارکت خیرین تغییر کرده و دیگر نشانی از محرومیت در آن نیست و بچههای مدرسه لباس نو به تن دارند.
مدرسهای مجهز به پنل خورشیدی
اسم و آوازه فعالیتهای خیرخواهانه این معلم سیستانی که در کشور میپیچد، این منطقه میزبان میهمانان خیّر و نوعدوست زیادی میشود؛ ازجمله یکی از کارکنان وزارت نیرو. 14 ساعت تابش آفتاب در روز در این منطقه جرقهای را در ذهن این میهمان میزند؛ نصب پنلهای خورشیدی در مدرسه شهرکی. آقا معلم هم با خوشحالی متعهد میشود درآمد حاصل از این تولید انرژی را صرف توسعه مدرسه کند. حالا امروز مدرسه شهرکی به عنوان مدرسهای مجهز به پنلهای خورشیدی در کشور شهرت دارد و عواید خوبی از این محل نصیب دانشآموزان و اهالی روستا شده است.
ریگی میگوید: «قرار بود تعداد این پنلها در مدرسه بیشتر شود اما آموزشوپرورش شرط و شروط گذاشت، از آنجا که من تعهد داده بودم درآمد حاصل از فعالیت پنلها صرف دانشآموزان و توسعه فضاهای آموزشی شود، اجازه نصب ندادند بنابراین مجبور شدیم پنلها را در پشت بام مسجد حاجی جلایی نصب کنیم.»
همکاری انجمن دندانپزشکان
درست است ریگی معلم مدرسه است و باید فعالیتهای او حول امور آموزشی مدرسه خلاصه شود اما سلامت دانشآموزان زهک برای او اهمیت ویژهای دارد. او میگوید: «بخش عمده مشکلات دانشآموزان این منطقه و خانوادههایشان بیماریهایی بود که از آنها رنج میبردند با کمک خیرین توانستیم تعدادی از بچهها را عمل جراحی کنیم. انجمن دندانپزشکان کشور هم تعامل خوبی با ما دارند و هر هفته شاهد حضور تعدادی از پزشکان این بخش برای معاینه و درمان مشکلات دهان و دندان دانشآموزان و خانوادههایشان هستیم.» در سایه پیگیریهای ریگی و تعامل هیأترئیسه دانشکده دندانپزشکی ایران امروز ساختمانی مجهز به امکانات دندانپزشکی در زهک ایجاد شده و با راهاندازی آن امکان بهرهمندی از خدمات بهداشتی و درمانی آن برای مردم این منطقه فراهم میشود.
بحث درمان مردم محروم منطقه زهک آنقدر برای رامین ریگی مهم است که او یک طبقه خانه شخصیاش را در اختیار پزشکان داوطلب برای خدمت در زابل گذاشته است: «هر پزشک داوطلبی که برای خدمت به مردم زابل بیاید، میزبانش هستم و مقدمات حضور پزشکان جهادگر، کاروانهای سلامت و... را در نقاط مختلف زابل فراهم میکنم.»
مجموعههای خیریه کشوری وقتی صداقت و پاکدلی آقا معلم سیستانی را دیدند در همه بخشها به یاری او و همشهریهایشان آمدهاند؛ از زنجیره امید گرفته تا موسسه رعد الغدیر. این موسسات با آموزش اشتغالزایی به مردم منطقه میکوشند غبار فقر و محرومیت را از چهره آنها بزدایند.