معرکه‌گیران ترسناک در تله پلیس

گفت‌وگوی «شهروندآنلاین» با دو مردی که خشن‌ترین درگیری‌ها را در خیابان‌های پایتخت به راه انداختند

کینه و انتقام، خشن‌ترین درگیری‌های پایتخت را رقم زد. آنهایی که می‌خواستند هر طور شده عقده‌هایشان را خالی کنند. برای همین دست به قمه شدند. رفتند که ضربه بزنند. ممکن بود جان بگیرند. اما برایشان مهم نبود. ممکن بود ورق جور دیگری برگردد و حالا نعیم و ماهان به جرم قتل در صف اعدام قرار بگیرند. اما بخت با آنان و طعمه‌هایشان یار بود. این دو جوان در دو پرونده جداگانه با قمه سراغ قربانیان‌شان رفتند. در خیابان، روز روشن و در مقابل چشم مردم ضربه‌های هولناکی وارد کردند. صحنه جنگ خونینی را در خیابان‌های پایتخت رقم زدند. یکی به جان راننده 206 افتاد و 65 ضربه قمه زد. دیگری هم با قمه سراغ مجرمی دستبند به دست رفت و در مقابل دادسرا و مأموران او را زخمی کرد. هر دو به خاطر برادرهایشان تعصبی شدند و حالا نیز دستبند به دست به سوالات خبرنگار شهروندآنلاین پاسخ می‌دهند.

درگیری وحشتناک در غرب پایتخت

با قمه به جانش افتاده است. هیچ چیزی نمی‌تواند مانع خشمش شود. حتی لحظه‌ای تردید هم نمی‌کند. رحم نمی‌کند. فقط ضربه می‌زند. به هیچ فریادی توجه نمی‌کند. در یکی از خیابان‌های غرب پایتخت معرکه‌ای ترسناک ایجاد کرده است. راننده 206 هیچ حرکتی نمی‌تواند انجام دهد. فقط سعی می‌کند با پاهایش آن که به جانش افتاده را پس بزند. ولی نمی‌تواند. نعیم با فریاد یکی پس از دیگری ضربه‌ها را می‌زند. بچه‌محل‌ها و مردم دورشان جمع شده‌اند. سعی می‌کنند هر طور شده مانع ضربه‌های پیاپی نعیم شوند. حتی به او التماس می‌کنند که دست بردارد. ولی نعیم اجازه نمی‌دهد کسی به او نزدیک شود.

راننده 206 را تا پای مرگ زخمی می‌کند. از یک جایی به بعد هم او را از داخل خودرو بیرون آورده و کف خیابان به ضربه‌ها ادامه می‌دهد. تا اینکه قربانی بی‌حال می‌شود و نعیم نیز دست از ضربه‌زدن برمی‌دارد. آن هم پس از 65 ضربه قمه؛ در نهایت مأموران کلانتری 138 جنت‌آباد 24 ساعت بعد موفق به دستگیری این مرد خشن می‌شوند.

حمله کردم چون روی برادرم حساسم

او حالا در گفت‌وگو با خبرنگار شهروندآنلاین ماجرای این درگیری خونین را روایت می‌کند: «من روی برادرم خیلی حساس هستم. همه چیز به خاطر برادرم بود. آنها به جان برادرم افتادند و من هم عصبی شدم. ماجرا از این قرار بود که من در خانه‌مان در حال تماشای تلویزیون بودم. صدای درگیری شنیدم. از پنجره بیرون را نگاه کردم، در یک لحظه دیدم دو نفر به جان برادرم افتاده‌اند. داشتند او را می‌زدند. بلافاصله خودم را به خیابان رساندم. دیدم برادرم غرق خون روی زمین افتاده. به شدت شوکه شدم. دیگر کنترلم را از دست دادم. قمه را از دست یکی از آنهایی که برادرم را مجروح کرده بود، گرفتم. بعد هم به خودش حمله کردم و ضربه‌ها را زدم.»

اگر می‌مرد پشیمان می‌شدم

نعیم درخصوص علت این درگیری وحشتناک می‌گوید: «قضیه این درگیری خیلی عجیب است. ماجرا به چند وقت پیش برمی‌گردد. آن زمان شاکی و دوستانش خودروی‌شان را مقابل پارکینگ خانه ما پارک کردند. برادرم هم سر همین موضوع با آنها درگیر شد. یک درگیری ساده بود و دقایقی بعد هم تمام شد. اما آنها از برادرم کینه به دل گرفتند. روز حادثه برای همین به آنجا آمدند. می‌خواستند از برادرم انتقام بگیرند. من هم اصلا نمی‌توانم تحمل کنم کسی به برادرم حرفی بزند. برای همین وقتی او را خونین دیدم، دیگر متوجه هیچ چیز نبودم. نمی‌فهمیدم دارم چه کار می‌کنم. فقط ضربه می‌زدم. می‌خواستم انتقام برادرم را بگیرم. وقتی دیدم بی‌حال شد، تازه به خودم آمدم و دست از این کار برداشتم. حالا هم از این کارم پشیمان نیستم. اگر می‌مرد پشیمان می‌شدم، چون قصدم کشتنش نبود. ولی حالا زنده است و یاد می‌گیرد که دیگر با قمه سراغ کسی نرود. من آدم خلافکاری نیستم. کارم دیزاینر است و برای خودم برو و بیایی دارم. اما این بار مجبور شدم این کار را انجام دهم.»

انتقام‌گیری مقابل دادسرا

همان‌جا کمین کرده بود. درست مقابل دادسرا؛ حتی نتوانست صبر کند تا قربانی‌اش آزاد شود. دستبند پلیس بر دستان او بود که ماهان سراغش رفت. با خشم و کینه، چشمانش را روی همه چیز بست. سراغ او رفت و با قمه ضربه‌ها را زد. آن هم به کسی که هنوز دستبند به دست دارد و در حال انتقال به کلانتری است. قدرت‌نمایی با سلاح سرد، تخریب، عبور غیرمجاز از مرز، ایراد ضرب و جرح عمدی و مشارکت در سرقت از جمله اتهاماتی است که ماهان به خاطرشان هشت بار به زندان رفت. روی دستش جمله «خدایا توبه» را خالکوبی کرده است.

کینه خونین

می‌گوید در آخرین باری که به زندان افتاد، توبه کرد و بعد از آزادی این جمله را روی دستش خالکوبی کرد. اما او به خاطر برادرش توبه خود را شکست: «من برای انتقام‌گیری دست به این کار زدم. پسری که او را زدم با برادرم دعوا کرده بود. چند شب قبل، آنها میهمان برادرم در سفره‌خانه بودند. آن شب، شاکی پرونده من، با یکی از دوستان برادرم درگیر شدند. دعوای آنها سر کل‌کل شروع شد. اما شاکی در میان درگیری و دعوا با سر به صورت برادرم زد. او و دوستانش بعد از این کار از سفره‌خانه بیرون آمدند و چهارراهی در منطقه پونک را بستند. آنها حتی برای مردم ایجاد مزاحمت هم کردند که در نهایت مأموران آنها را بازداشت کردند. او دستگیر شد و به بازداشتگاه افتاد. وقتی دستگیر شد از او پرسیدم چرا برادرم را زدی، او هم گفت خوب کاری کردم. برای همین به شدت عصبی شدم و از او کینه به دل گرفتم.»

به خاطر برادرم توبه‌ام را شکستم

او روز حادثه را این‌طور روایت می‌کند: «آن روز یکی از دوستان متهم زودتر آزاد شد. او به من گفت که قرار است متهم کی آزاد شود. من که خیلی از او کینه به دل داشتم، سراغش رفتم. دقیقا می‌دانستم چه زمانی از دادسرا بیرون می‌آید. او با وثیقه آزاد شده بود. من هم بلافاصله به همراه یکی از دوستانم خودم را به آنجا رساندم. کارهای قضائی او انجام شده بود. در حال خروج از دادسرا بود که با او درگیر شدم. سراغش رفتم و با قمه و چاقو او را زدم. نمی‌خواستم دیگر کار خلاف انجام دهم. برای همین توبه کرده بودم، اما این بار به خاطر برادرم توبه‌ام را شکستم.»

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.