سقوط دردناک جذابیت در دعوای «ساترا» و وی‌اودی‌ها!

جریان ناکام اقتباس از آثار داستانی در گفت‌وگوی شهروند با نویسنده رمان «خون خورده»

«خون‌خورده» نوشته مهدی یزدانی‌خرم یکی از رمان‌هایی است که در سال‌های اخیر به‌عنوان منبع اقتباس سریال‌های شبکه نمایش خانگی نامش سر زبان‌ها افتاده. داستانی در بستر تاریخ معاصر که قرار بود موفقیت «زخم‌کاری» را تکرار کند. اما فعلا متوقف مانده و آنطور که مهدی یزدانی‌خرم می‌گوید هفت ماه است کسی پاسخی به‌ آنها نمی‌دهد.

آنچه به دنبال می‌آید، گفت‌وگوی «شهروندآنلاین» است با مهدی یزدانی‌خرم، نویسنده رمان‌های «به گزارش اداره هواشناسی: این خورشید لعنتی»، «من منچستر یونایتد را دوست دارم»، «سرخ سپید» و «خون‌خورده» درباره جریانی که می‌شد با اقتباس ادبی در سینما و دنیای سریال‌سازی ایران ایجاد شود.

 

-به نظر شما اینکه چندین و چند سریال همزمان با اقتباس از آثار داستانی معاصر جلوی دوربین بروند -یا در شرف آغاز باشند- حکایت از یک جریان فکر شده و درست در این زمینه می‌کند یا اینکه این نیز مانند تمام کوشش‌هایی که در این زمینه در سینمای ایران شاهد بوده‌ایم، مجموعه‌ای از تلاش‌های منفرد است که به تصادف همزمان شده‌اند؟

قطعا حکایت از یک جریان می‌کند. البته بهتر است بگویم حکایت از یک جریان می‌کرد و می‌شد این اتفاقات پشت‌سرهم را به‌عنوان نقطه آغاز یک جریان تعریف کرد. ولی حالا با اتفاقاتی که افتاده، می‌توان گفت که این جریان در همان نقطه آغاز قطع خواهد شد که البته همین الان هم قطع شده است. در واقع شورای نظارت ساترا -یا هر نام دیگری که دارد- کاملا و با تمام قدرت جلوی این قضیه ایستاده و از پیشرفت امور جلوگیری می‌کند.

 

-با این حال طبق اخبار همین حالا حداقل پنج سریال مختلف که همگی از آثار ادبی اقتباس شده‌اند، در مراحل مختلف پیش‌تولید و حتی برخی هم فیلمبرداری قرار دارند.

درست است، ولی به این موضوع توجه کنید که سرمایه و سرمایه‌گذار در هر عرصه‌ای به‌خصوص در فضای فرهنگ و هنر دنبال ثبات و برنامه‌ریزی می‌گردد. یا اینکه بتواند برای ماه‌ها و سال‌های آینده‌اش برنامه داشته باشد و مثلا بداند فلان کار را چه زمانی و برای توزیع و نمایش در چه زمانی می‌خواهد تولید کند. در وضعیت بی‌ثبات فعلی اما هیچ اتفاقی در این زمینه نخواهد افتاد و همین است که می‌بینیم این جریانی که آغاز شده بود و داشت به جاهای خوبی هم می‌رسید، کاملا متوقف شده است.

 

-ولی اخباری که در ماه‌های اخیر درباره فروش حق اقتباس یکسری رمان به پلتفرم‌های عرضه آنلاین محصولات نمایشی منتشر می‌شد، حکایت از رونق قابل توجهی در این فضا می‌کرد.

کاملا آن رونق در دسترس بود، ولی حالا در پی برخوردهای اخیر و بی‌ثباتی حاصل از آن، هم روند فروش کتاب‌ها -برای اقتباس- که شروع شده بود، به‌خصوص در نشر چشمه، دچار توقف کامل شده و در واقع به صفر رسیده است. دلیلش هم بی‌میلی تهیه‌کنندگان به ادامه این روند است که همان‌طور که گفتم طبیعی هم هست.

 

-یعنی حتی تهیه‌کنندگانی هم که بارها شرایط مشابهی را دیده‌اند و خوب آگاه‌اند که این فشارها موقتی است -و بالاخره بعد از چند وقتی دوباره فضا باز خواهد شد و آن کنترل سفت و سخت کاهش خواهد یافت- در مقابل فشارها کوتاه آمده‌اند و جریانی نویدبخش مانند این جریان جدید اقتباس را بی‌پشت و پناه رها کرده‌اند؟

به هر حال تهیه‌کننده به‌خصوص در زمینه سریال‌سازی که با سرمایه به‌مراتب بیشتری در قیاس با فیلم سروکار دارد، به‌دنبال فضای شفاف و باثبات است و در شرایطی که هیچ کس از فردای خود خبر ندارد و نمی‌داند امروز چه اثری را می‌شود ساخت و کدام را نه و البته ساخته‌شده‌ها را هم فردا روزی آیا می‌‌شود به نمایش گذاشت یا نه، طبیعی است که تهیه‌کننده دست‌ و دلش بلرزد و نخواهد دنبال این کار را بگیرد.

 

-پس با این حساب جریانی که به نظر می‌رسید می‌تواند بسیاری از معضلات و کاستی‌های محصولات نمایشی این سرزمین را رفع کند، خود درگیر یک بحران تمام‌عیار شده است. درست است؟

حتی شاید بدتر. یعنی اینها همه باعث شده که مسائل از اقتباس و جریان جدید اقتباس در سریال‌سازی فراتر رود. به عبارت بهتر دیگر بحران این روزهای ما مسأله اقتباس نیست، بسیار بسیار فراتر از این موضوع است. چیزی مثل بودن یا نبودن. چنانچه می‌بینیم در همین چند روز اخیر کار خانم برومند را ممنوع کرده‌اند، خیلی از کارها در مرحله پیش‌تولید خوابیده، هیچ مجوز جدیدی برای سریال صادر نمی‌شود و در کل شاهد فعالیت چندانی در این عرصه نیستیم.

 

-چرا؟

شاید بشود گفت هدف اصلی این روند از بین بردن یا تضعیف وی‌اودی‌ها و تقویت تلویزیونی است که نمی‌خواهد باور کند با ادامه این رویکرد دیگر هیچ جذابیتی برای مردم ندارد. برای همین هم در شرایطی که مثلا «یاغی» این روزها به‌شدت مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته یا «زخم کاری» پربیننده‌ترین سریال شبکه نمایش خانگی در یکی دو سال اخیر بوده، شاهد مخالفت‌های عریانی با این جریان می‌شویم و می‌آیند مثلا جلوی کارهایی را که قرار بوده از روی رمان‌ها تولید شوند -از جمله رمان «خون‌خورده» خودم- می‌گیرند. رویکردی که باعث شده در این چند ماه اخیر تهیه‌کنندگان تقریبا همه مردد شده باشند و با هر کدام از آنها که صحبت‌می‌کنیم، بگویند که نمی‌خواهند کار کنند و اینکه این فضا خوابیده. پس برمی‌گردم به پرسش اول شما و با تاکید و صراحت بیشتری می‌گویم که بله، آن جریان واقعا داشت شکل می‌گرفت، ولی کاملا جلویش را گرفتند و به هیچ کس هم پاسخگو نیستند.

 

-شما خودتان به‌عنوان یک نویسنده و البته منتقد و روزنامه‌نگاری که سالیان سال در فضای هنری این سرزمین بوده‌اید، چه تحلیلی از مخالفت‌های موجود با این جریان دارید؟ آیا به نظرتان این یک مخالفت و مانع‌گذاری سختگیرانه عمومی است یا اینکه مشکلی خاص با عرض اندام ادبیات و نویسندگان در محصولات نمایشی وجود دارد؟

اوضاع جوری است که آدم فکر می‌کند کسانی که این روزها درباره مسائلی از این دست در فضای فرهنگی و هنری کشور تصمیم می‌گیرند، نه شناختی از ادبیات دارند، نه از سینما و نه حتی از مخاطب. کسانی که آمده‌اند نسق‌کشی کنند و کاری کنند که حساب کار دست فعالان هنری بیاید و بفهمند که رئیس کیست! این رویکرد البته منحصر به امروز نیست و در دوره‌های مختلفی در گذشته هم شاهد این جریان بوده‌ایم. با این تفاوت که در موارد قبلی بالاخره بعد از گذشت چند ماه اوضاع عادی می‌شد، ولی این‌بار ظاهرا قدرت‌نمایی دوستان تمام‌شدنی نیست و هنوز و همچنان ادامه دارد.

-ماجرای سختگیری‌های ماه‌های اخیر البته تنها شامل این جریان اقتباسی نمی‌شود و باعث توقیف تقریبا همزمان «شهرک کلیله‌ودمنه»، «برادران لیلا» و تئاتر «مخاطب» در یک بازه زمانی کوتاه و در سه عرصه کاملا متفاوت شده است. این را قبول دارید؟

این بحث دو بخش مختلف را شامل است. اول اینکه به هر حال بخشی در سینما و تلویزیون که پیش از این فیلمنامه‌نویسی را در اختیار داشتند، زیاد مایل به ورود نویسندگان به این وادی نیستند. با این حال، این را کتمان نمی‌توان کرد که حداقل از سوی برخی از تهیه‌کنندگان فرهیخته‌تر و البته شاید هم باهوش‌تر این میل به همکاری وجود داشت. ولی حالا دیگر چون سیاست کلی مقابله با این جریان تعیین شده، ظاهرا باید پایان این روند را اعلام کرد که از «خون خورده» من آغاز و بعدتر با «زخم کاری» و «یاغی» و… ادامه پیدا کرده بود.

 

-ظاهرا نگاه حسرت‌خوار و ناامیدانه‌ای به جریان اقتباس در سریال‌سازی دارید.

چون موفقیت خیلی نزدیک بود که جلویش گرفته شد. حتی می‌توانم بگویم که در فاز اول کاملا موفق شده بودیم که البته بخش عمده‌ای از آن هم مدیون استقبال فوق‌العاده‌ای بود که از سریال «زخم کاری» به عمل آمد. سریالی که با تمام ضعف‌ها و قوت‌هایش بسیار محبوب و پربیننده شد که دلیلش هم ساده بود: به هر حال یک خط داستانی درست داشت، قصه‌ای داشت، درام درستی داشت. همه اینها را اما درگیری داخلی صداوسیما و وی‌اودی‌ها از بین برد و حالا با برخوردهایی که پیش آمده، بسیاری از تهیه‌کنندگان به این نتیجه رسیده‌اند که خود را از این دعوایی که برای بیرون‌کردن وی‌اودی‌ها از عرصه رقابت با صداوسیما در گرفته، دور نگه دارند و این ناراحت‌کننده است. البته نه به‌خاطر کارهای خودم. نه. چون من به هر حال در وهله اول نویسنده‌ام. اما اگر اندکی، فقط اندکی خرد وجود داشت، این موانع موجود به‌سرعت برطرف می‌شد و اجازه می‌دادند قصه‌های خوب ساخته شود که هم به نفع ساختار حاکمیت است، هم به نفع مردم است و هم به نفع هنرمندان و سریال‌سازان. ولی حالا به جایی رسیده‌ایم که هم کار روی سریال‌های اقتباسی متوقف شده، هم خرید کتاب برای اقتباس متوقف شده و هم کلا سریال‌سازی در توقف قرار دارد.  آن هم در حالی که وضعیت واقعا داشت خوب پیش می‌رفت. یعنی فقط هفت کتاب، فقط در نشر چشمه در آستانه انعقاد قرارداد بودند و پیش‌قراردادشان امضا شده بود. اما هر هفت قرارداد الان معلق هستند، چون تهیه‌کننده هیچ چشم‌اندازی ندارد. اما مسأله این است که نه گوش شنوایی وجود دارد و نه نهاد پاسخگویی. چنان که می‌بینیم در حال حاضر چهار نهاد مختلف موازی با هم تصمیم‌گیری می‌کنند و در عین حال همدیگر را نقد هم می‌کنند و علیه هم بیانیه می‌دهند و در ادامه هم فضا را امنیتی می‌کنند.

 

-خب چه باید کرد؟

هیچ. تاریخ نشان داده وقتی اوضاع چنین بحرانی است، تنها باید سکوت کرد، کار کرد و منتظر بود.

 

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.