وقتی فریاد زد میلاد، دلمان لرزید

گفت‌وگوی «شهروند» با پدر و مادری که از خون پسرشان گذشتند و موجب آزادی ۲۵ زندانی دیگر شدند

در راهرو باز شد. جیرینگ، جیرینگ پابندها سکوت سالن را شکست. انفرادی انتظارش را می‌کشید. یک شب بیشتر میهمان سلول چند در چند متری نبود. شب طولانی اعدام اما تمام نمی‌شد. سحرگاه سرد، حیاط زندان ساری منتظرش بود. مرگ صدایش می‌کرد. جرمش قتل بود و جزایش قصاص. سیاهی شب وقتی به تاریکی بامداد گره خورد، زمانش فرا رسید. هوا گرگ و میش بود که رضا به سمت مرگ بدرقه شد‌. پایش به رفتن نبود. مویه‌هایش بلندتر شده بود، التماس‌هایش هم بیشتر. حیاط زندان پر شده بود از اشک و ندامت و التماس‌های محکومی که ۴ سال پیش جان پسری ۲۷ ساله را ستانده بود. بی‌امان اشک می‌ریخت، بی‌امان طلب بخشش می‌کرد، بی‌امان ضجه می‌زد. وقتی ارتعاش فریاد رضا در محوطه زندان بانگی شد در گوش‌ خانواده مقتول، بخشیدند؛ رضایت دادند، گذشت کردند. سحرگاهِ اعدام تمام شد؛ سحرگاهی بدون مرگ. اما کار خانواده چُرَکچی تمام نشد. پدر و مادر داغ‌دیده هدیه‌ای بزرگ به زندانیان مالی در بند زندان ساری دادند. ۲۵ زندانی دیگر را با پرداخت ۵۰۰ میلیون تومان آزاد کردند.

مریم رضاخواه _ شهروند آنلاین؛ در راهرو باز شد. جیرینگ، جیرینگ پابندها سکوت سالن را شکست. انفرادی انتظارش را می‌کشید. یک شب بیشتر میهمان سلول چند در چند متری نبود. شب طولانی اعدام اما تمام نمی‌شد. سحرگاه سرد، حیاط زندان ساری منتظرش بود. مرگ صدایش می‌کرد. جرمش قتل بود و جزایش قصاص. سیاهی شب وقتی به تاریکی بامداد گره خورد، زمانش فرا رسید. هوا گرگ و میش بود که رضا به سمت مرگ بدرقه شد‌.

گام‌هایش را آرام و کوتاه برمی‌داشت. دستبند و پابندهایی که به دست و پاهایش قفل شده بود، حرکتش را کند می‌کرد. می‌خواست زمان بخرد تا ثانیه‌‌ای دیرتر به سکوی مرگ برسد. پایش به رفتن نبود. مویه‌هایش بلندتر شده بود، التماس‌هایش هم بیشتر. حیاط زندان پر شده بود از اشک و ندامت و التماس‌های محکومی که ۴ سال پیش جان پسری ۲۷ ساله را گرفته بود. بی‌امان اشک می‌ریخت، بی‌امان طلب بخشش می‌کرد، بی‌امان التماس می‌کرد.

مصمم در قصاص

پنجم شهریور ماه سال ۹۷ همان روزی است که در این ۴ سال لحظه‌ای از خاطرش رها بیرون نرفت. همان روزی که جانی ستاند و در همه این سال‌ها انتظار مجازاتش را رج زد.
رضا ۴ سال پیش در خیابان سلمان فارسی ساری میلاد را کشت؛ تنها پسر خانواده چُرَکچی؛ جوان و تحصیلکرده. میلاد امید پدر و مادرش بود، اما رویاهایشان با مرگ او تمام شد. ۴ سال انتظار کشیدند تا روز اعدام را ببینند.

داغی بزرگ بر دل‌شان سنگینی می‌کرد. غم‌شان با گذشت ماه‌ها و سال‌ها، هنوز هم توصیف‌کردنی نیست. اما خانواده متهم  پاشنه در خانه‌شان را کندند تا رضایت بگیرند؛ تا در گرگ و میش سحرگاه زندان طناب دار روی گردن رضا جا خوش نکند و پاهایش بین زمین و آسمان معلق نباشد. اما همه رفت‌و‌آمدها و تماس‌ها با پاسخ منفی همراه شد. از قهرمانان ملی کشور و سلبریتی‌ها تا مسئولان، در این پرونده تلاش کرده بودند از خانواده چرکچی رضایت بگیرند؛ تا آنها ببخشند و گذشت کنند از خون تنها پسرشان. اما آقا و خانم چرکچی مصمم بودند. نمی‌خواستند از حق‌شان بگذرند.

روز موعود

روز موعود که رسید اما نتوانستند التماس‌ها و اشک‌های قاتل پسرشان را نادیده بگیرند. وقتی ارتعاش فریاد رضا در محوطه زندان بانگی شد در گوش‌شان، بخشیدند، رضایت دادند و گذشت کردند. «میلاد کمکم کن» جمله‌ای بود که رضا در واپسین ثانیه‌های اجرای حکم، وقتی طناب دار دور گلویش را گرفته بود، فریاد کرد.

نام میلاد دل مادر را لرزاند و پدر را هم منقلب کرد. رضا امیدی به نفس کشیدن دوباره نداشت که صدای بخشیدیم را شنید. اشک‌هایش تمام نمی‌شد. صدای گریه و هیاهوی خانواده رضا از پشت دیوارهای آجری زندان شنیده می‌شد. سحرگاهِ اعدام تمام شد؛ سحرگاهی بدون مرگ. خانواده چُرَکچی هدف دیگری هم داشتند؛ کارشان تمام نشده بود. هدیه‌ای بزرگ به زندانیان مالی در بند زندان ساری دادند. ۲۵ زندانی را با پرداخت ۵۰۰ میلیون تومان آزاد کردند.

قصاص می‌خواستیم

احمد چرکچی پدر میلاد است. پدری ۶۱ ساله که با وجود بخشش قاتل پسرش، زمینه آزادی 25 زندانی دیگر را هم فراهم کرد: «نمی‌خواستیم رضایت بدهیم. پسرم به‌طرز فجیعی به قتل رسیده بود. تمام این ۴ سال عذاب کشیدیم. با سختی بچه‌هایمان را بزرگ کردیم. هم من کار می‌کردم، هم مادرش. میلاد پسر بزرگم بود. یک دختر دیگر هم داریم. جای پارک خودرو بحث‌شان شد، اما رضا کوتاه نیامد. در خیابان‌های ساری با خودرو ویراژ می‌داد. سایه به سایه میلاد را تعقیب کرد تا سد راهش شد.

درگیر شدند و رضا با قمه حمله کرد. خون همه خیابان را گرفته بود که پلیس و اورژانس باخبر شدند. وقتی میلاد را به بیمارستان رساندند، تمام کرده بود. از روی لیست شماره تلفن‌هایش با برادرم تماس گرفتند. بعدش هم من باخبر شدم. وقتی رسیدیم، میلاد غرق خون بود. تمام کرده بود. با این حادثه، رضا فراری شد. شاهدان پلاک خودرواش را برداشته و در اختیار پلیس گذاشته بودند. وقتی هویت رضا مشخص شد، ماموران تعقیبش کردند. او به ترکیه فرار کرد و بعد گویا به ایران برگشته بود. در تهران خانه عمه‌اش پنهان شده بود. ۴۲ روز از قتل میلاد می‌گذشت که رضا دستگیر شد.»

لحظه بخشش

بغض صدای پدر را می‌لرزاند. مرگ میلاد و ماجرای کشته‌شدنش ۴ سال است که دست از سرش برنمی‌دارد: «از روز هفتم مرگ میلاد، خانواده متهم برای رضایت به خانه ما آمدند. نگذاشتند ما آرام بگیریم. انگار چیزی نشده بود. خیلی راحت از مرگ میلاد می‌گذشتند. همه به فکر رضایت بودند و این موضوع ما را عذاب می‌داد.»
از اصرارشان بر قصاص می‌گوید: «دل‌مان راضی به گذشت نبود. با وجود همه وساطت‌ها، نمی‌توانستیم قاتل پسرمان را که فرار هم کرده بود، ببخشیم. چندین قهرمان ملی و کشوری وساطت کردند تا رضایت بدهیم. سلبریتی‌ها هم برای راضی شدن به بخشش کوتاهی نکردند. تا اینکه روز اعدام، قاتل وقتی از گذشت ما مأیوس شد، نام میلاد را صدا کرد. دل‌مان لرزید. میلاد خیلی مهربان و دست و دلباز بود. شاید اگر او هم بود، گذشت می‌کرد. بخشیدیم، به شرط خارج شدن خانواده قاتل از استان.»

زندگی ما هم خاکستر شد

یادآوری آن روزها برای مادر میلاد عذاب‌آور است. با تکرار ماجرای قتل پسرش، راه گلویش با بغض بسته می‌شود. از اشک‌هایی می‌گوید که در این ۴ سال ریخته؛ از شب‌ها و روزهایی که در تاریکی خانه گریسته؛ از امیدی که ناامید شده.

مادر هنوز شب‌ها خواب ندارد، می‌گوید: «پسرم همه زندگی‌ام بود که با مرگش زندگی ما هم خاکستر شد. با خون دل بزرگش کرده بودم. چنان دلبسته‌اش بودم که وقتی سر کار می‌رفتم، طاقت دوری‌اش را نداشتم. پسرم مهندس عمران بود. نور امید مادر را گرفتند. با وجودی که مادر قاتل دوبار به خانه‌مان آمد، اما دلم راضی به گذشت نشد تا در محوطه زندان التماس‌های متهم و ‌کمک‌خواهی‌اش از میلاد تصمیم‌مان را تغییر داد.

بعد از مراحل رضایت، با همسرم تصمیم گرفتیم ۵۰۰ میلیون تومان هدیه کنیم تا موجب آزادی زندانیان مالی باشد. آن‌طور که روابط عمومی زندان مازندران می‌گفت ۲۵ زندانی مالی آزاد شدند.»

کمک خیرخواهانه

مدیر کل زندان‌های استان مازندران هم به «شهروند» درباره آزادی 25 زندانی در میلاد باسعادت یگانه منجی عالم بشریت با کمک خیرخواهانه یک اولیای دم و یک خیّر نکایی گفت.
علی استادی، مدیر کل زندان‌های استان بیان کرد: «خانواده اولیای دم که قاتل فرزندشان را پای چوبه دار بخشیده بودند، در روز میلاد باسعادت یگانه منجی عالم بشریت، حضرت مهدی (عج) به یاری زندانیان در بند شتافتند.
خانواده چرکچی در اقدامی خیرخواهانه و برای آمرزش و شادی روح فرزندشان، 5 میلیارد ریال برای آزادی زندانیان هدیه کردند که زمینه آزادی 25 زندانی فراهم شد.»

سنجری یکی از خیّران نکایی حاضر در این مراسم نیز مبلغ 800 میلیون ریال برای آزادی زندانیان اهدا کرد.

ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

از اینکه دیدگاه خود رو با ما در میان گذاشتید، خرسندیم.