شماره ۳۵۴ | ۱۳۹۳ شنبه ۲۵ مرداد
صفحه را ببند
گفت‌وگو با مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه درباره گفت‌وگو و زبان‌نقد
گفت‌وگوی عقل‌محور و نیاز به حفظ حرمت انسان

|  طرح نو| ماندانا فتحی‌جو| اصل اولیه برای یک گفت‌وگو، مشروعیت قایل‌شدن برای «وجود» طرف گفت‌وگو است. در غیر این‌صورت تبادلات کلامی صورت گرفته را نباید به حساب گفت‌وگو گذاشت.  این‌گونه از «مکالمه‌ها» است که در شرایط سلطه یک طرف، نسبت به طرف دیگر رخ می‌دهد، هیچگاه نمی‌تواند وزنه تبادل آراء و اندیشه‌ها را به‌طور یکسان بین طرف‌های گفت‌وگو هماهنگ سازد. برای بازگشایی مفهوم گفت‌وگو و زبان نقد، نظرات دکتر مهدی مطهرنیا، پژوهشگر و عضو هیأت علمی دانشگاه را جویا شدیم که در ادامه متن گفت‌وگو را می‌خوانید.

 

 گفت‌وگو به‌عنوان ابزار برقراری ارتباطات انسانی، مهم‌ترین عامل توازن انتقال اندیشه‌ها به دیگران است، لطفا برای باب ورود تعریفی از گفت‌وگو داشته باشید؟
گفت‌وگو، اساسا بستر انتقال اندیشه‌ها و تبادل آراء در چارچوب ارتباطات فردی و اجتماعی در جوامع امروزی تلقی می‌شود.  گفت‌و‌گو به‌عنوان ابزار پذیرفته شده‌ای است تا با ایجاد فضای بین‌اذهانی، روابط فردی و اجتماعی جوامع را با توجه به نیازهای فعلی آنها هماهنگ سازد. در ادبیات مدرن، از گفت‌وگو به‌عنوان بستر قدرت نرم یاد می‌شود. البته گفت‌وگو به‌عنوان مهم‌ترین ابزار انتقال پیام‌های نهفته‌ای است که از میان عقل‌های جمعی به اجماع رسیده باشد. در جامعه عقل‌محور، گفت‌وگو‌کننده و شنوندگان آن در مسیر درست برقراری ارتباط و انتقال پیام قرار می‌گیرند. از این‌رو گفت‌وگو یکی از مهم‌ترین بسترهای عملیاتی قدرت نرم در سطح تخصصی و علمی قلمداد می‌شود. پژواک‌های تاثیرگذاری که در حوزه‌های مختلف زندگی اجتماعی به وجود آمده و مسیر درست روابط اجتماعی و کارکردهای آن را شکل می‌دهد.
  بستر مناسب برای ایجاد فضای درست گفت‌وگو چگونه مهیا می‌شود؟
گفت‌وگوی عقل‌محور، در مرحله نخست نیاز به حرمت نهادن به خود انسان به‌عنوان یک موجود عقلگرا دارد. چراکه انسان باید آزادی‌های اساسی در بیان اندیشه‌ها و نظرت خود را براساس حقوق مدنی دارا باشد. در جامعه، گفت‌وگو زمانی زایشگر و اثرگذار خواهدبود که مرکزیت اقتدارگری در جهت اندیشه‌ورزی وجود نداشته باشد و به تکثرگرایی اندیشه‌ها حرمت نهاده شود.  این حرمت در چارچوب دفاع از آزادی‌های بیان و در حوزه پذیرش آرای متکثر به‌عنوان خروجی اذهان جامعه ملی، باید به‌رغم تعارض‌های منفعتی پاس داشته شود.
 آیا جامعه ما ظرفیت و بستر گفت‌وگوی سازنده را دارد؟
جامعه ما درحال تمرین کردن برای افزایش ظرفیت عمومی در پذیرش اندیشه‌های دیگران است. لذا باید به این نکته توجه داشت که ما در مرحله گذار به سمت قانون‌محور شدن، در حرکت هستیم و باید توجه ویژه‌ای به اندیشه‌های تکثرگرا در جامعه داشته باشیم. اساسا مرحله گذار، مرحله‌ای است که بحران‌زا و بحران‌خیز است. ما تاکنون شاهد گفت‌وگو‌های چالشی جدی در عرصه‌های مختلف بوده‌ایم. این چالش‌ها موجب شده است تا حدود زیادی، جامعه در پذیرش آسیب‌های ناشی از گفت‌وگو هزینه‌های بالایی را بپردازد.
 این هزینه‌ها چیست و چگونه می‌توان آسیب‌های ناشی از آن را کاهش داد؟
به دلیل آن‌که ما در مرحله گذار از سنت به مدرنیته هستیم.  هزینه‌های بسیاری را در طول سال‌های متمادی برای به‌دست آوردن آمال و اهداف خود پرداخته‌ایم. با وقوع انقلاب اسلامی به‌عنوان رنسانس عظیم در جامعه ملی، شاهد دگرگونی‌های بزرگی در عرصه‌های مختلف بودیم. تحولی عظیم با تغییر ژئوپلیتیکی در عرصه بین‌المللی برای ملت ما رقم خورد. نظام تعاملات بین‌المللی یک دهه پس از فروپاشی رژیم پهلوی در ایران به شکل وسیعی توسعه یافت و با رشد روزافزون فناوری اطلاعات و ارتباطات هم شکل مقابله با حکومت‌های مستبد دگرگون شد.  به‌طوری که پذیرش فضای گفتمانی دموکراتیک، با ابزاری همچون (گفت‌وگو) گریزناپذیر شد. از این‌رو باید بپذیریم که در چنین موقعیتی که گذر از منطق کهن و رسیدن به نقطه‌ای جدید را در سطح ملی و بین‌المللی تجربه کردیم، شاهد چالش‌های فراوانی درخصوص مقوله گفت‌وگو فراروی باشیم گرچه بعد از انقلاب اسلامی، دیالوگ و گفت‌وگو افزایش یافته است، اما در دوره‌های گوناگون با ورود عناصر منفعت‌طلب که در گروه‌های سیاسی حضور داشتند، فضای عمومی و تخصصی گفت‌وگو را به چالش‌های مهمی وارد ساختند که از آن به‌عنوان سیاست‌زدگی نام برده می‌شود. یکی از عوامل مخربی که فضای گفت‌وگو را به‌مخاطره انداخته است، سیاست‌زده شدن است و این خود دو آسیب جدی در عرصه ارتباطات اجتماعی و فرهنگی را به وجود آورده است. با ورود عنصر تخریب و تهدید دیگران عنصر خود سانسوری در گفت‌وگو به وجود می‌آید. این عناصر هرکدامشان، آسیب‌های بسیار جدی بر پیکره گفت‌وگوی منطقی و عقل‌محور وارد می‌سازند. با بررسی این عوامل می‌توان به عامل اصلی این آسیب‌ها که ریشه در سیاست‌زدگی دارد، رسید. مناظره‌های تلویزیون انتخاباتی در ‌سال 88 نماد این سیاست‌زدگی‌هاست.  گفت‌وگو‌ها به‌جای آن‌که سیاسی باشد، سمت‌وسوی سیاست‌زدگی داشت و این گفت‌وگوها به جای آن‌که عامل هدایت افکار عمومی باشند، به عامل هم‌اندیشی علم و هم‌افزایی اندیشه‌ها بدل شد و عاملی برای عملیات روانی برای تخریب و تهدید رقیب شد. با این رویکرد جامعه، گفت‌وگوکنندگان هم به سمت‌وسوی خودسانسوری کشانده شدند.
 آیا با این تفاسیر امکان فرهنگ‌سازی گفت‌وگو میسر است؟
فرهنگ‌سازی اساسا واژه‌ای است که از حوزه خاص خود برمی‌خیزد. اما فرهنگ‌پروری از جنس خود فرهنگ است و روح فرهنگ در آن متبلور شده است، جنس فرهنگ مادی نیست که با ابزار مهندسی آن را ساخت و شکل داد. بلکه فرهنگ‌پذیری حوزه اندیشیدن است. فرهنگ‌پروری، صبوری می‌خواهد. آنچه که در جامعه امروز ما رخ داده است، نگاه دولتی به فرهنگ و حوزه‌های آن بیش از پیش مشاهده می‌شود و فرهنگ گفت‌وگو بیش از هر چیزی باید با مشارکت مدنی شکل گیرد و دولت‌ها تنها در چارچوب‌های قانونی به اعمال نظارت پرداخته و از اعمال قدرت بپرهیزند. برای روشن شدن مفهوم به مثالی بسنده می‌کنم، با نگاهی به اقتصاد کشور، به‌عنوان یکی از ساختارهای مهم تشکیلاتی که مالی و مادی است، شاهد آن بوده‌ایم که در این ساختار هم حتی نمی‌توان، دستورالعملی به اهداف رسید و تاکنون هم مشکلات اقتصادی همچون رکود و تورم با دستور کنترل نشده است. برای رسیدن به اهداف موردنظر باید تیم کارشناسی با حضور اقتصاددانان مطلع ایجاد شود تا در کنار دولت بازوی اجرایی آن توانمندتر شود. در غیر این‌صورت متحمل هزینه‌های سنگینی خواهیم بود که در این چند‌سال شاهد آن بوده‌ایم. در حوزه فرهنگ اما کار بسیار سخت‌تر و طاقت‌فرساتر است و به هیچ عنوان با دستور نمی‌توان به اهداف رسید زیرا فرهنگ دستورگریز است، بازبینی این حوزه نیاز به حضور متخصصان علوم انسانی و صاحب‌نظرانی دارد که با ارایه اندیشه‌های خود، مسیر فعلی را تغییر دهند و فضایی برای گفت‌وگوی سازنده فراهم شود.
 این بازبینی از کجا باید آغاز شود؟
 از رسانه‌ها، به‌عنوان مهم‌ترین الگوهای فرهنگ‌سازی، می‌توان شروع کرد.  به‌عنوان مثال، زمانی که یک مجری برای گفت‌وگو در یک رسانه ملی برگزیده می‌شود، باید مهارت‌های لازم را در این زمینه کسب کرده باشد. وی، نمی‌تواند بدون در نظر داشتن این انگاره‌های تخصصی به مهارت‌های بررسی و کنترل برنامه خود بپردازد. از این‌رو نقش مجریان در گفت‌وگو و طی کردن مسیر درست آن بسیار حایز اهمیت است، مضاف بر آن، نقش مهم پردازنده سیاست‌های مختلف گفت‌وگو نیز نمایان می‌شود. نباید سیاست‌های دیکته شده و در جهت تحمیل نظرات گروهی خاص به تخریب موج سازنده گفت‌وگو منتهی شود. بلکه گفت‌وگو به‌عنوان ابزار جهت‌دهی به ارتباط بین اذهان و تولید اندیشه‌های جدید به‌عنوان سنتز تعاملات گفت‌وگو باید نگریسته شود.  متاسفانه در این زمینه نیز با چالش‌های جدی در عرصه رسانه خود مواجه هستیم و تاکنون الگوهای مناسبی به مردم ارایه نشده است.
 برای رسیدن به گفت‌وگوی سازنده می‌توان از زبان انتقاد بهره برد؟ چگونه می‌توان ظرفیت اجتماعی را برای شنیدن انتقاد فراهم ساخت؟
ظرفیت اجتماعی یک مقوله‌ای است که قبل از پرداختن به آن باید به این مطلب که نقد یعنی چه، اشاره کنم. نقد با واژه نفی یکسان نیست. در اتمسفر گفتمان جامعه ما، به جای نقد بیشتر نفی محوریت داشته است. برداشت‌‌های چپگرایانه مارکسیستی، در سپهر اندیشه ایرانی انعکاس یافته است و رسالت نقد را بیش از آن‌که در جهت ساختن نقاط مثبت و بهسازی آن باشد، به بزرگنمایی ضعف‌ها و برجسته ساختن آن منتهی ساخته است. بر این اساس اولین رسالت فرهنگی در جهت گسترش فرهنگ نقد، آن است تا بتوان تعریف دقیقی از مفهوم نقد بیابیم و گریزی از نفی‌گرایی به جای نقدگرایی داشته باشیم. اگر این کار به‌درستی صورت پذیرد و به حوزه دولتی هم وارد شود، آنگاه جامعه عمومی ظرفیت شنیدن انتقاد را خواهد یافت. باید پیش از آن‌که جامعه ملی و مردمی را در این زمینه به چالش بکشانیم، مدیریت مسیر گفت‌وگو و نقد در جامعه را به بازبینی مجدد دعوت کنیم.  ظرفیت اجتماعی مردم ما بسیار بالاست، همین ملت بودند که انقلاب کردند و در مقابل دشمنان سرزمینشان ایستادند و همواره نگهبان اعتقادات و اندیشه‌های مثبت و بزرگی بوده‌اند. اما زمانی که بحث نقد به میان می‌آید و پای پاسخگویی به مردم از سوی مسئولان بازمی‌شود، همین مردم و حقوق آنان نادیده انگاشته می‌شود. برهمین اساس هم نقد‌کننده و هم نقدشونده در چارچوب قوانین و ارزش‌های حاکم، باید ظرفیت شنیدن نقد‌ها را داشته باشند. مسئولان جامعه، عضوی از پیکره اجتماع خود هستند و باید آن‌قدر ظرفیت‌های مدیریتی بالا برود تا نگاه آنها نسبت به گفت‌وگو و نقد از سوی جامعه تغییر کند. اگر بپذیریم مردم به آیین و روش مسئولان خود عمل می‌کنند با تعریف درست پارامترهای مثبت برای گفت‌وگوی نقادانه، می‌تواند تحرک‌عمومی را برای رسیدن به فرهنگ مطلوب گفت‌وگو فراهم سازند.
 و در آخر...
در پایان باید گفت، جامعه ما در حال ممارست و تمرین برای بهره‌مندی از گفت‌وگو به‌عنوان ابزار مدرن بین‌اذهانی است. در تاریخ ملی ما، بیشتر گفت‌وگو‌ها به گفت‌وشنود‌ها تبدیل شده بود.  در ایام قدیم دولتمردان، می‌گفتند و دیگران بی‌چون و چرا باید می‌پذیرفتند اما در دنیای مدرن امروزی و فرامدرن آینده، این دیالوگ‌ها جایگاهی نداشته و ندارد. بلکه باید گفت‌وگوی تعاملی در یک فضای یکسان برای ارایه آراء و اندیشه‌ها فراهم باشد. اگر خواست جامعه بر این باشد و فضا را برای گفت‌وگو آماده نکنیم، باید منتظر چالش‌های فراروی خود در آینده نزدیک باشیم و برای آن باید هزینه گزافی را بپردازیم...


تعداد بازدید :  142