فروغ فکری| میرود که زیباییهای دریا حالش را خوب کند، که شهر را دور بزند و به دریا برسد و زیباییهایش را ببیند و ضبط کند تا شاید حال دیگرانی را هم با فیلمش بهتر کند و اما دریا او را پس میزند با آلودگیهای طبیعی و غیرطبیعی که سالهاست در آن خانه کرده و حالا جزو جداییناپذیرش شده است. همین هم میشود که علی عبدیپور، عطای ساخت فیلم از زیباییهای دریا را به ساخت مستند درخصوص بحرانهای موجود در دریای جنوب میبخشد و میشود نخستین کسی که از بحرانهایی چون کشند سرخ و مرگ دست جمعی دلفینها فیلم ساخته است. او از سال 1370 در مقام پژوهشگر، نویسنده، تهیهکننده و کارگردان به ساخت فیلمهای داستانی و مستند متعدد پرداخته و جوایز ملی و بینالمللی مختلفی نیز دریافت کرده است، همچنین امسال از سوی سازمان محیطزیست بهعنوان بهترین مستندساز دریایی برگزیده شد. سازمانی که اتفاقا عبدیپور انتقادات گستردهای را به عملکردش وارد میداند و بیبرنامگی و عدم توجه به حوزه دریا را ازجمله دلایل اصلی گسترش هرچه بیشتر بحرانهای این حوزه ذکر میکند. بحرانهایی که زندگی در خشکی را بهصورت عمیقی تحتتأثیر خود قرار دادهاند و گریز از آنها دشوار است. با عبدیپور به گفتوگو نشستیم تا برایمان از مستندسازی در حوزه بحرانهای دریایی و انواع بحرانها بگوید:
ساخت مستند از بحرانها و بلایای طبیعی، همواره یکی از نقاط تاریکی است که در ایران با آن مواجهیم، چراکه در این زمینهها آنطور که باید و شاید کاری انجام نگرفته و در نتیجه منابع کاملی هم از این بحرانها وجود ندارد. حال شما به دریا رفته و از بحرانهای دریایی مستند تهیه کردهاید که به مراتب کار سختتری است، در ابتدا کمی درخصوص تجربه این کارتان توضیح دهید؟
رشته تحصیلی من کارگردانی سینماست اما زمانی به واسطه علاقهام به دریا و شگفتیهای آن و همچنین به این دلیل که از تهران خسته شده بودم، راهی سواحل خلیجفارس شدم، ولی وقتی زیباهای دریا را دیدم، تازه متوجه شدم که این دریا تا چه حد در معرض بحران قرار دارد. بعد که به منابع و تحقیقات رجوع کردم، متوجه شدم تا آن زمان، کار قابل استنادی درخصوص بحرانهای دریایی انجام نگرفته است و این برای من آغاز کار بود. وقتی درخصوص این بحرانها هم اطلاعاتی کسب کردم، دیدم حتی مراکز مسؤل مانند سازمان محیطزیست هم در این خصوص کاری از پیش نبرده است. به این ترتیب سازمانی در کشور وجود ندارد که بیاید بحرانها را مشخص کند، بعد بررسیهای لازم را در آن زمینه به عمل آورد و درنهایت پژوهش قابل تکیهای را ارایه دهد. اگر هم چنین مکانی وجود داشته است، تاکنون خروجی نداشته و ما شاهد عملکرد چنین گروهی نبودهایم. اما این مشکل، معضل بزرگ ما در ایران است که هیچوقت به اتفاقات گذشته رجوع نمیکنیم، چراکه سندی از وقایع گذشته نداریم، حتی وقتی مجموعهای، کار مستندی را انجام میدهد، این امر مورد پیگیری قرار نمیگیرد که دلایل این اتفاق چه بوده و چطور میتوان پیشگیری کرد یا عوارض چنین بحرانهایی را به حداقل رساند. تقریبا میتوانم بگویم که در ایران چنین چیزی نیست. سازمانهایی مانند (بهرهبرداری، حذف شود) شیلات یا وزارت نفت در حوزه بهرهبرداری فعالیت میکنند و از اینرو توجهی به حوزه بحرانهای دریایی ندارند و اگر بحرانهای طبیعی هم بهوجود بیاید، دخالت نمیکنند اما مراکزی که باید بیایند وسط و کاری کنند مانند سازمان محیطزیست به دلایل گوناگون مانند عدم توان مالی، نبود نیروی متخصص و از آن مهمتر ضعف مدیریت، در این زمینه اقدام خاصی به عمل نمیآورند. باید این مسائل تشریح شوند و جامعه باید آگاه شود.
شاید این تصور وجود دارد که اتفاقاتی از این دست روی زندگی خشکی اثری ندارد یا چون تاثیرات آن به مرکز نمیرسد، چنین نگاهی غالب شده است....
این نگاه بدون شک وجود دارد. سال 1386 در عرض یک ماه در دو مرحله ۱۵۲دلفین مردند؛ در یک دوره 79 دلفین و در دوره دیگر ۷۳ دلفین. من از تهران به آنجا رفتم و تمام سواحل جنوبی را گشتم و در شرایط سخت درخصوص دلفینها کار کردم، اینکه شرایط زندگی آنها چه باید باشد، زیستگاههایشان کجاست، چه گونههایی داریم و سایر موارد. وقتی کار را شروع کردیم خیلی عجیب بود که قبل از این حتی درباره خود دلفینها نه کتابی چاپ و نه فیلمی ساخته شده بود. دانشگاههای علوم دریایی و محیطزیست و سینمای مستند هم در این خصوص کاری انجام نداده بودند و ما از صفر شروع به کار کردیم. آن موقع همه به من میگفتند برای چی از اینجا رفتهای؟ که چی؟ من به آنها میگفتم گاهی بحرانها باید آنقدر وخیم شوند و مانند سرطان تمام اعضای جامعه را درگیر کند که بفهمیم چه اتفاقی افتاده است؟ به اتفاق سال 86 و مرگ دلفینها کسی توجهی نکرد و تمام کسانی که فکر میکردند در حوزه محیطزیست صاحب نظرند، آمدند و در این خصوص اظهارنظر کردند. جالب اینجاست که تا این لحظه که مشغول صحبت هستیم، هنوز یک نفر متخصص درباره پستانداران دریایی در ایران نداریم! با این همه وقتی این مرگومیر اتفاق افتاد، هرکس نظری داد! از این نظر که از خارج آمدهاند و جاسوسند تا سایر نظرات. از اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت (iucn ) آمدند که علل را مشخص کنند. یکسال بعد پدیده کشند سرخ رخ داد و اما باز هم کسی کاری نکرد. بعد میبینیم رودخانهها خشک میشوند. دریاچه ارومیه خشک میشود و هزاران مشکل پیش میآید. بعد بغل گوش تهران در سد فشافویه، دو میلیون قطعه ماهی میمیرند. در نتیجه همانطور که اشاره کردید تا این اتفاقات پایشان به مرکز نرسد و اوج بحران را شاهد نباشیم، فعالیت خاصی رخ نمیدهد. این بحرانها هم باید به مرحله وخیم برسد تا بیاییم شروع کنیم به فکر کردن.
حالا درخصوص انواع بحرانهای حوزه دریا توضیح دهید و اینکه در دریا عموما چه نوع بحرانهایی بیشتر دیده میشوند؟
بحرانهایی که در دریا به وقوع میپیوندد، عموما سه شکل دارد. یکسری بحرانهای طبیعی است مانند سونامی یا طوفانهای دریایی یا پدیدههایی که موجب مرگومیر ناشناخته موجودات دریایی میشوند. یک بخش دیگری از بحرانها ترکیبی از دخالت و فعالیتهای انسانی در طبیعت است که باعث تشدید بحرانهای طبیعی یا شکلگیری بحرانهای دیگر میشود. نمونهاش در ایران Red Tide یا کشند سرخ است که سال 1387، بخش عمدهای از خلیجفارس و بخشی از دریای عمان دچار این پدیده شد که تحت عنوان بلوم یا شکوفایی جلبکی نیز آن را میشناسند. در این بحران، بهطور خیلی سریع و گسترده، نوع خاصی از جلبکها که تا قبل از آن این نوع جلبک در خلیجفارس شناسایی نشده بودند، به یکباره تکثیر شدند. تکثیر اینها باعث شد اکسیژنی را که در آب بود، جذب کنند و دیگر به مقدار کافی اکسیژن در آب نباشد. در نتیجه ماهیها دچار مرگومیر گسترده شدند و از بین رفتند. در کنار از بین رفتن ماهیها، اتفاقات دیگری هم افتاد مانند اختلال در صید و صیادی. قیمت ماهی به طرز عجیبی افزایش یافت و شیلات صیادی را برای مدتی تعطیل کرد و مردم وحشتزده بودند که آیا این اتفاق باعث آسیب به سلامت آنها هم میشود؟ آیا اینها سمی هستند یا خیر و آیا میتوان این ماهیها را خورد؟ همینها عامل ایجاد بحران اجتماعی شد. چندین ماه طول کشید تا این مورد فراموش شود و خسارت بسیاری زیادی به مردم بومی وارد شد. اما نوع سوم از بحرانها، بحرانهایی است که بهصورت مستقیم به فعالیتهای انسانی مربوط میشوند. آنجا که انسان بدون درنظر گرفتن شرایط زیستی دریا اقدام به ساختوساز و احداث خانه و کارخانه و... میکند. به این ترتیب فاضلابهای شهری، صنعتی و پساب بیمارستانها که آلودهترین نوع این مورد است، بدون فیلتر وارد دریا میشود و عوارض وخیمی ایجاد میکند و بیماریهای مختلفی را باعث میشود که بسیاری از آنها ناشناخته هستند.
این بیماریهای ناشناخته از بحرانهای انسانساز ایجاد شدهاند؟
برای مثال در بندر ماهشهر سالهاست بچههای ناقصالخلقه متولد میشوند. پس از بررسیها در این راستا متوجه شدند که مواد حاوی فلزات سنگین در آن منطقه بسیار به دریا ریخته میشود. از طرفی آن منطقه ساحلی گلی دارد و میگو هم در بستر گلی زندگی میکند، میگوها این مواد را تغذیه میکنند و در بدن این موجودات فلزات سنگین باقی میماند و به راحتی وارد چرخه غذایی انسان میشود. به همین راحتی با در نظر نگرفتن این امر، ممکن است چنین فاجعهای به وقوع بپیوندد و پیامد آن هم بسیار گسترده است.
بعد از نمایش مستندهایتان در دانشگاهها که خودتان به آن اشاره کردید، آیا تلاش کردید با اساتیدی که در حوزههای تخصصی مشغول به کارند، تماس بگیرید و بخواهید تعامل کنید؟
من درحال حاضر با دانشگاهها و اساتید علوم دریایی در ارتباطم و خیلیوقتها از من اطلاعات هم میگیرند، ولی اینها به شکل شخصی و موضوعی است. پیشگیری و غلبه بر بحرانها نیازمند عزمی ملی است که توسط یک سازمان دولتی یا سازمانهای مربوطه باید حل شود. اینکه یک استاد یا دانشجویی میخواهد درخصوص بحرانی کار کند، مشکلی را حل نمیکند.
یعنی درخواستی از سوی مراکز دانشگاهی در حوزه تخصصی علوم دریایی، برای دستهبندی بحرانهای این منطقه وجود ندارد و آنها هرگز به این بخش توجهی نداشتهاند؟
نه. هیچچیزی وجود ندارد. من به شخصه بارها سراغ این مراکز و سازمانهای مسئول رفتهام و به آنها گفتهام که در این خصوص اطلاعات زیادی دارم و میتوانم در اختیارشان بگذارم یا کارهای پژوهشی انجام دهیم، اما حتی استقبالی هم از این امر صورت نگرفته است. همه جای دنیا برای به دست آوردن آدمهایی که تخصص و تجربه دارند، هزینه و تلاش زیادی صرف میشود، اما اینجا تفاوتی ندارد که این تجربه را به فرض کسی چون من دارد. ما خودمان رفتهایم به مسئولان میگوییم اما اینها آنقدر درگیر بوروکراسی و اتفاقات درون سازمانی هستند که مدام جلسه میگذارند و همایش برگزار میکنند اما هیچ خروجی ندارد. این امر درخصوص سایر موارد هم در این مملکت تکرار میشود. یکسری برنامههای اساسی باید از سوی مدیریت کلان کشور اتفاق بیفتد و تغییراتی داده شود.
پرسش بعدی من درخصوص سازمان محیطزیست و برنامههایشان در حوزه بحرانهای دریایی است. با توجه به اینکه رفتن به دریا کار سخت و پرهزینهای است، تا چه اندازه از تجربه افرادی چون شما که این هزینه را کردهاید، استفاده میکنند؟
درحالحاضر اگر از سازمان محیطزیست بپرسیم که چه برنامهای برای مقابله با بحرانهای دریایی دارد؟ بدون شک نمیتواند از برنامه خاصی نام ببرد! سازمان محیطزیست و معاونت دریاییاش باید به این حوزه کمک کنند اما میگویند بودجه ندارند. اگر برای چنین مواردی بودجه نداشته باشند، پس این بودجهها صرف چه میشود؟ قرار است یک مرجان را پیدا کنیم و ببینیم که از چه گونهای است؟ این عالی است، ولی وقتی چنین شرایط وخیمی پیشروی ما است، باید به شرایط جدید به درستی دقت شود و اقدام جامع و مناسبی صورت گیرد. ما وقتی میخواهیم برای مواجهه با بحرانی کاری انجام دهیم، در ابتدای امر باید آن بحران و بسترهای شکلگیری آن و منطقه را بشناسیم و تنها در این صورت است که میشود کاری کرد. ما هیچ اطلاعاتی در این راستا نداریم و این درحالی است که ضعف اطلاعات پایهای که با آن مواجهیم وحشتناک است. تاکنون کتاب مرجع و علمیای درخصوص زیستبومهای دریایی خلیجفارس نداشتهایم، درحالیکه هر ساله صدهامیلیون تومان خرج بزرگداشت روز خلیجفارس میشود!
به نظر میرسد بیشتر بحرانها در حوزه بحرانهای انسانساز قرار گیرند؟ آیا میتوان حجم و میزان اینها را از هم تفکیک کرد؟
یکسری بحرانها هستند که طبیعی هستند و قابلیت پیشبینی ندارند، اما درخصوص بحرانهایی که انسان در آنها دخیل است و یا به صورت کامل توسط انسان ایجاد شدهاند، میتوان دستهبندیهای مشخصی داشت و برای هر کدام راههای مقابله و... نیز مشخص کرد. این بحرانها درحال نابودسازی زیستگاهها هستند. من چند روز گذشته با معاونت دریایی صحبت میکردم و پرسیدم که آیا برنامهای برای این منطقه مشخص کردهاید؟ آنها میخواهند منطقه توسعه یابد و تعریفی هم که از توسعه ارایه دادهاند این است که ساختوساز انجام گیرد. در حقیقت توسعهیافتگی مساوی با افزایش ساختوساز شده است. ما هنوز بستر این منطقه را نمیشناسیم. اگر بخواهیم شهرک احداث کنیم یا کارخانه، چه اتفاقی میافتد. برای مثال در قشم، روستایی به نام درگهان، ساحل بسیار زیبا و بستر گلی بزرگی داشت که بخش عمدهای از تخمریزی میگوها در آن منطقه انجام میشد، بخشی از کوسهها آنجا بچهزایی میکردند، پرندههای دریایی میآمدند و در حقیقت تنها جایی در ایران بود که فلامینگوها بدون ترس در کنار انسانها راه میرفتند، همچنین زیستگاه خاص و منحصربهفردی دست عدهای میافتد که خاکریزی کردند و روی آن پاساژ احداث کردند.
قرار نبوده این منطقه شهر شود، اما با احداث پاساژ کمکم مردم هم برای زندگی آمدند و در نتیجه بحرانهایی مانند بحران پساب، فیلترنشدن آب، ریختن فاضلابها به داخل خانهها و... بهوجود آمد. حالا این منطقه یکی از مشکلدارترین مناطقی است که میتوان از آن نام برد و در این منطقه هم کالاهای بنجل و بیکیفیت چینی به فروش میرسد! یکسری بحرانها هستند که به این شکلاند و وضع مشخصی دارند.
کمی درخصوص دریای خزر و بحرانهای موجود در آن توضیح دهید؟ آیا در آن منطقه هم کاری انجام دادهاید؟
در دریایخزر هم دورهای مشغول به کار شدم اما واقعیت این است که شدت آلودگیها در این دریا بهحدی بود و آنقدر آلودگی نهادینه شده بود که کار را بسیار دشوار میکرد. این درحالی است که شیب دریای خزر به سمت ایران است و افراد بدون اینکه موقعیت ساحل را رعایت کنند به آن وارد شدهاند و حتی به این شکل است که اصلا ساحلی وجود ندارد و حریم دریا از بین رفته است و به این ترتیب میزان آلودگیها بسیار زیاد است و سازمانهای دولتی نیز خود در این آلودگیها دخیلند. تا جایی که خود سازمان محیطزیست اعلام میکند که برخی از نقاط دریایخزر در حدود 150برابر بیش از حد استاندارد آلوده است! چه میتوان کرد؟ وقتی خودشان هم اطلاع دارند و منشأ آلودگیها را هم میشناسند و کاری نمیکنند! از طرفی زیستگاههای دریایی و تنوع زیستی در خلیجفارس بسیار بالاتر از دریای خزر است، از اینرو باعث شد تا بیشتر وقت خود را در این حوزه صرف کنم.
آیا در این سالها از سایر کشورها کسی برای بررسی بحرانهای دریایی به کشور آمده است؟
تا آنجا که من اطلاع دارم خیر. آنها میگویند که این مسائل داخلی است و مربوط به کشور خودتان میشود، البته بوده مواردی که از کمک کشورهای دیگر استفاده کردهاند. برای مثال درخصوص مرگومیر دلفینها، از متخصصان اتحادیه جهانی حفاظت از حیاتوحش استفاده کردند و آنها برای کمک به دریافت چرایی این امر به ایران آمدند. شاید بعدا چنین کاری را انجام دهند اما تاکنون چنین امری را ندیدهام که گروهی محیطزیستی یا فعال در این حوزه بخواهد برای کمک یا کار تحقیقی به ایران بیاید.
خودتان تا چه حد از کارهای جهانی ساختهشده در حوزه بحرانهای دریایی ایده گرفتید و به شما کمک کرد؟
آنها اتفاقاتی به این شکل نداشتهاند. وقتی با موردی چون مرگ دلفینها در ایران مواجه شدم، مستندی در این مورد، نمونه جهانی نداشت یا حداقل تا آن موقع من مانند آن را ندیده بودم. در جهان بیشتر امری چون به گل نشستن نهنگها رخ داده بود. اتفاقی که اینجا افتاده مرگومیر بود، یعنی پیش از اینکه به گل بنشینند مرده بودند. یا درخصوص کشند سرخ در هیچ جا فیلمی نبود و کار سخت بود. وقتی این فیلم را در خارج از کشور به نمایش درآوردیم برای بسیاری جالب بود، چراکه اصلا چنین چیزی ندیده بودند. این فیلم در آمستردام به نمایش گذاشته شد و آنجا دو فیلمساز ایرلندی حضور داشتند که گفتند در سواحل ایرلند گاهی چنین اتفاقی میافتد، اما ما هرگز فیلمی در اینباره نساختهایم. در عمان همایشی برای بررسی بحرانهای طبیعی با تمرکز بر بلوم جلبکی یا کشند سرخ برگزار شد که نخستینبار بود. فیلم را فرستادیم آنجا و چون در فیلم ما بر عنوان خلیجفارس تأکید شده بود و آنها میخواستند عنوان خلیج عربی باشد، مورد استقبال قرار نگرفت و فیلم را نشان ندادند، البته امیدوارم این اتفاق بیفتد و به ایران بیایند. من در سالهای گذشته برای کمک گرفتن از مجامع بینالمللی تلاش بسیار کردهام و جالب است بدانید که هیچکدام از اینها حاضر به همکاری با ما نشدند و دلیل آنها هم وجود تحریمها بود که امیدورام با برداشته شدن تحریمها و فشارها، گروههایی برای فعالیت به داخل کشور بیایند و ما هم بتوانیم از تجربیاتشان استفاده کنیم، البته این امر تا زمانی که در داخل پتانسیل لازم وجود نداشته باشد، عملیاتی نخواهد شد و تا وقتی برای گروهها و سازمانهای داخلی این امر اهمیت نداشته باشد نمیتوان به آن امیدی داشت. اینها میآیند و اطلاعاتی را به دست میآورند اما درنهایت این اطلاعات مورد استفاده قرار نمیگیرند و در نتیجه صرفا حضور اینها بار هزینهای دارد.
شما درخصوص دریاچه ارومیه در سال 1384 فیلمی ساختهاید با عنوان «سبز، سفید، آبی» که مسائل زیستمحیطی دریاچه را نشان میداد و بعدها فیلم «دریایی که بیابان میشود». کمی درخصوص آن فیلمها و تجربه آن کار توضیح دهید.
درحال حاضر میبینیم دریاچه ارومیه با بحران مواجه است، اما وقتی به آثار و تحقیقات مراجعه میکنیم میبینیم هیچ اثر خاصی قبل از بروز بحران وجود ندارد. من هم زمانی که دریاچه هنوز خشک نشده بود برای نشاندادن تصویر زیباییهایش به آنجا رفتم و بعد در سال 1384 درگیر بحرانهای جنوب شدم. چند سالی درگیر کار در جنوب بودم و بعد که برگشتم دیدم دریاچه خشک شده است. بعد از آن گشتم ببینم در این مدت که روند خشکشدن را طی میکرد، آیا دوستان و همکاران دیگر کاری انجام دادهاند و تصاویری را ثبت کردهاند؟ و در کمال تعجب دیدم هیچ اتفاقی در این زمینه نیفتاده است.
حتی خود حفاظت دریاچه هم فیلمی از این دوره ندارد؟
حفاظتی در کار نبود! ما آنقدر اطلاعاتمان کم است و در جمعآوری اطلاعات پایه تنبلیم که خندهدار است. دریاچهای مقابلمان است که از آن استفاده میکنیم اما هیچ اطلاعی از آن نداریم و حداقل 10 فیلم باید از آن میداشتیم. درخصوص آرتیمیا (نوعی خاص از میگو که ارزش اقتصادی هم دارد)، سواحل، شرایط زیستی، پرندهها و... باید فیلم ساخته میشد که متاسفانه هیچ چیز وجود ندارد. تنها قبل از انقلاب یک فیلم آن هم توسط فردی خارجی و در مورد فلامینگوهای این دریاچه ساخته شده است، نهتنها در این خصوص فیلمی وجود ندارد که حتی کتابی هم نوشته نشده است. تنها یک مرکز آرتیمیا در دریاچه ارومیه بود، اما کار علمی گستردهای به شکل فیلم یا کتاب از آن خارج نشده است. این امر درخصوص سایر دریاچهها هم صدق میکند. ما در مورد هامون چه داریم؟ در مورد دریاچه پریشان، تالاب شادگان، آزادگان و بقیه هیچ نداریم. این اغراق نیست. واقعا چیزی نداریم. تنها یکسری مقالات وجود دارد، اما کار تصویری در مورد زیستبومها وجود ندارد. در چنین شرایطی وقتی بحرانی به وقوع میپیوندد، ما حتی دلیل بحران را هم نمیدانیم و این کار را سخت میکند. از سویی ما راههای مقابله با بحران به صورت عملی را نیز بلد نیستیم و تنها از بعد تئوری میتوانیم در آن باره صحبت کنیم.
به این ترتیب باید گفت یکی از مشکلات موجود در حوزه بحران و بلایای موجود در دریا، نبود منابع و تحقیقات کافی است؟
دقیقا. وقتی فیلمها را شروع به ساختن کردم ، در مورد هر کدام از آنها عدهای از سوی سازمان و... اظهار نظر کردند و این درحالی بود که تخصص خاصی هم نداشتند. در مورد دلفینها وقتی مسأله مطرح شد، یکسری از افراد اظهارنظر کردند که همانها در مورد دریاچه ارومیه و باقی بحرانها هم نظر دادند. اما من در مراجعه به افراد یک سوال دارم! شما که درباره تمام این موارد اطلاعات دارید، کتاب و کار عملیتان کجاست؟ کسی که در مورد دلفینها اظهارنظر میکند، قبل از وقوع بحران، حتی یک مقاله و پژوهش علمی در مورد آنها ندارد. ما با بحران اظهارنظرهای افراد غیرمتخصص هم روبهروییم. چرا افراد باید چنین اجازهای به خود بدهند؟ چندوقت پیش دیدم یکی از دوستان درخصوص آبشیرینکنها صحبت کرده و گفته راه نجات ایران برای غلبه بر کمآبی، استفاده از آبشیرینکنها در سواحل خلیجفارس و دریای عمان است. این حرف بسیار بزرگ است! اما آیا کار تحقیقاتی در این خصوص کردهاید؟ چرا راهحلی ارایه میدهید که خودتان درباره آن اطلاعات کافی ندارید و تحقیق نکردهاید؟ آیا عوارض اینها را بررسی کردهاید؟ شرایط زیستی خلیجفارس را میدانید؟ آیا میدانید عوارض و بحرانهایی که این آبشیرینکنها ایجاد میکنند، چقدر است؟ این افراد اتفاقا و متاسفانه در مراکز تصمیمگیری قرار دارند. این هم خودش بحرانی است که میتوان از آن تحت عنوان بحران دانش نام برد و این بحران اتفاقا بسیار حاد است. هستند بسیاری از بچههایی که درحال تحصیل در رشتههای علوم دریاییاند، اما دریا را به درستی نمیشناسند. میگویند منابع را از اینترنت میگیریم! نمونهها را از افراد بومی میگیرند و در آزمایشگاه روی آن کار میکنند بدون اینکه با آن تماس واقعی داشته باشند. پژوهشهای میدانی در دانشگاههای ما ضعیف است و وقتی فیلمهای من را میدیدند، باور نمیکردند که خلیجفارس چنین جایی است! به این ترتیب شاید باید گفت پیش از آنکه از بحرانها و بلایای طبیعی در معرض خطر باشیم، از بحران علمی و تحقیقاتی و نبود کار میدانی در مضیقه و نقصانیم.