آرمین منتظری| این هفته، برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی هفتهای متفاوتی است. یک روز قبل از اینکه او درمقابل دوربینهای تلویزیونی در کابینه رژیم صهیونیستی سخنرانی کند، آمریکا و اتحادیه اروپا تحریمهای خود علیه ایران را برداشتند. نتانیاهو که پس از بن گوریون، رکورددار نخستوزیری این رژیم است مبنای سیاستهای خود را همواره براساس ایران هراسی بنا کرده است. او همواره در تمامی مجامع بینالمللی از ایران بهعنوان تهدیدی علیه موجودیت رژیم صهیونیستی یاد میکند. در سخنرانی اخیر نیز نتانیاهو همین رویه را تکرار کرد و ایران را تهدیدی مستقیم برای موجودیت اسراییل معرفی کرد. اینبار اما او حرفی زد که پیشتر مطرح نکرده بود. او مدعی شد که اسراییل در تلاشهایش برای جلوگیری از آنچه او دسترسی ایران به بمب اتمی یاد کرد، موفق عمل کرده است! گفتهای که آشکارا با سخنان پیشین او درباره توافق هستهای درتضاد است.
تقریبا 9ماه پیش بود که نتانیاهو با حضور درکنگره آمریکا سخنانی تند را علیه سیاست خارجی باراک اوباما ایراد کرد. در آن زمان او صراحتا گفته بود که توافق هستهای با ایران مانع از دسترسی تهران به بمب اتمی نخواهد شد. تناقضاتی که به وضوح در سخنان نتانیاهو دیده میشود، نشاندهنده شکافی است که میان سیاستهای اسراییل و آمریکا به وجود آمده است و این شکاف در منافع طرفین درخاورمیانه با وضوح بیشتری دیده میشود.
نتانیاهو اما در سخنان دو روز پیش خود تلاش کرد خود را در جبهه اوباما قرار دهد تا این شکاف را بپوشاند. اما واقعیت این است که روابط کاملا دوستانه و بدون چون و چرا میان تلآویو و واشنگتن برخلاف باور عمومی، ابدی نیست. تاریخ به یاد دارد که این اتحاد جماهیر شوروی سابق و نه ایالات متحده آمریکا بود که اسراییل را در خلال جنگهای دهه 50 میلادی به سلاحهای گوناگون مجهز کرد. وقتی که اسراییل به همراه فرانسه و انگلیس به مصر حمله کردند، دوایت آینزنهاور، رئیسجمهوری وقت آمریکا در پیامی به بن گوریون، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی اعلام کرد که این رژیم باید تحت هرشرایطی از این جنگ عقبنشینی کند.
اما روابط تل آویو و واشنگتن درچه شرایطی شکل گرفت؟ نخستین نشانهها از روابط بسیار نزدیک طرفین را میتوان در دوران جنگ سرد مشاهده کرد. در آن زمان آمریکا برای رویارویی با اتحاد جماهیر شوروی در خاورمیانه به رابطه با اسراییل نیاز داشت. حزب بعث سوریه که روابط بسیار نزدیکی با شوروی داشت، کنترل عراق و سوریه را در دست گرفته بود. مصریها هم در آن زمان درجریان بحران کانال سوئز به شوروی متمایل شده بودند. درچنین شرایطی بود که آمریکا روابط خود را با ایران آن زمان و رژیم صهیونیستی مستحکمتر کرد. آمریکا در آن زمان بر این عقیده بود که روابط با تهران و تلآویو موجب خواهد شد شوروی نتواند نفوذش را درخاورمیانه عملی کند. اگر شوروی در آن زمان موفق به این کار میشد که میتوانست کنترل ترکیه و کانال بسفر را هم در دست بگیرد.
امروز اما اتحاد جماهیر شوروی در میان نیست و معادلات خاورمیانه به کلی عوض شده است. امروز آمریکا به دنبال اجتناب از ورود مستقیم به تحولات خاورمیانه است و طرحش این است که بالانس قدرت جدیدی را در منطقه ایجاد کند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی البته روابط تلآویو و واشنگتن بسیار دوستانه شد اما این روابط امروز با پیگیری سیاستهای جدید آمریکا اندکی دچار خدشه شده است. برای نخستینبار بعد از چند 10سال، عربستانسعودی و اسراییل به وضوح مشاهده میکنند که آمریکا حاضر نیست تحت هرشرایطی از آنها حمایت کند. امروز آمریکا به دنبال شکلدادن نوعی رابطه و درک متقابل با کشورهایی نظیر ایران، ترکیه و دیگر کشورهای منطقه است تا خاورمیانه را تبدیل به منطقهای کند که تحولاتش قابل کنترل و پیشبینی هستند. در این مسیر کشورها به درک متقابل، فارغ از سطح روابط میانشان نیازمند هستند. اگر آمریکا به نقشآفرینی ایران نیاز دارد، اگر اتحادیه اروپا به نقشآفرینی ایران نیاز دارد. ایران نیز به نوعی درک متقابل با آمریکا و رابطه با اتحادیه اروپا نیاز دارد.
پس از توافق هستهای، اسراییل در دوران سکوتی فرو رفت. طی ماههای مهر تا دیماه، نتانیاهو تقریبا در سکوت فرو رفته بود. شاید نتانیاهو هم دریافته است که آمریکا به دنبال شکلدهی روابطی جدیدی باتلآویو است. روابطی که نه براساس تضمین تمام و کمال و بدون چون و چرا، که تنها براساس نیازهای استراتژیک تعریف میشود. توافق هستهای آمریکا با ایران نیز به وضوح این پیام را برای اسراییل ارسال کرد که آمریکا به نیازهای استراتژیک خود بیش از درخواستهای بیقاعده و غیرعقلانی اهمیت میدهد و اسراییل از چنین سیاستی میترسد. نتانیاهو میترسد چراکه میداند دیگر کنترل سابق را بر اقدامات و تصمیمگیریهای واشنگتن ندارد و توافق با ایران مهمترین مصداق این مدعاست. البته معنای این مدعا این نیست که روابط میان دوطرف کاملا روند تیرگی را درپیش خواهد گرفت.
مسأله این است که این رابطه در معرض تغییر شکل است. مبنای این رابطه از این پس اهداف استراتژیک مشترک خواهد بود و هر زمان که اهمیت تلآویو برای واشنگتن در مقایسه با این اهدف کاهش یابد، کاخ سفید به راحتی از تلآویو عبور خواهد کرد. چه اینکه درخصوص توافق هستهای این اتفاق رخ داد. البته مسلما اسراییل همچنان یکی از اجزای طرح آمریکا برای آینده خاورمیانه خواهد بود اما شکل رابطه میان دوطرف مسلما تغییر خواهد کرد.