|ضیالدین صبوری| دبیر انجمن ایرانی روابط بینالملل وزارتخارجه |
صلح بهعنوان یک موضوع محوری در رشته روابط بینالملل قلمداد میشود. موضوع صلح سالیان دراز است که بین صاحبنظران و کارشناسان مختلف مورد تعامل و بررسی بودهاست. تا امروز نیز بیشتر کارشناسان تمام همت و تلاششان را برای پایاندادن به معضل جنگ و جایگزینی صلح بهکار بردهاند. اما در طرح تحول یافته، صلح فعال یا صلح مثبت نام گرفته است، این صلح بهعنوان صلحپایدار است به این معنی که کسانی که برای پایداری صلح در دنیا مبارزه میکنند به غیر از اقدامات ضدجنگ مناسباتی را در جوامع به وجود میآورند که مناسباتی برای پیشگیری جنگ به وجود بیاورند.
حاکم بودن صلح در هر جامعهای معطوف به یکسری از موضوعات خاص است که این عوامل به موضوعات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هر جامعهای دخیل است، زیرساختهای هر جامعه در بهوجود آمدن صلح درگیر هستند، دولت یکسری مناسبات را در این میان مدنظر دارد؛ مردم هم وظیفه خود را برعهده دارند؛ بهگونهای که هر فردی در هر جامعهای برای بهوجود آمدن صلح میتواند نقش بازی کند.
صلح از درون تا بیرون طیفهای زیادی را دربر میگیرد و تمام حوزههای دانشی پیرامون این مفهوم تلاش کردهاند، همه ما تا امروز در تلاش بودهایم که متوجه شویم کدامیک از حوزهها میتوانند برای بهوجود آمدن صلح نقش ثابتی بازی کنند؟ کدام عنصر است که نیاز به صلح را در جامعه به خوبی جا میاندازد؟ آیا علم به این پاسخ میدهد یا فرهنگ علم، سیاست، اقتصاد، یا تکنولوژی یا دین، کدامیک از این عنصرها تضمینکننده وجود کامل صلح در جامعه است.
سیاست در قلب این موضوع قرار دارد، فرهنگ همچون یک امر متکثر نمیتواند تأثیر مثبتی روی این موضوع داشته باشد، چه کار باید کرد؟ آیا تکثرگرایی یا وحدت است که به صلح جانی دوباره میدهد؟ یکی بودن یا سولیبریتی یا تکثرگرایی پولوراریزم است؟ ضمانت اجرایی صلح امروز در دنیا بستگی به ذات بشر دارد. بشر باید ارزش و کرامت ذاتی خود را بداند و به آن متعهد باشد، زیرا بتواند در جامعه آن را حفظ کند و از دولت مطالبه این موضوع را داشته باشد.
نهادهای «انجیاو»یی میتوانند در این امر دخالت داشته باشند یا بههرحال حقوق است که این موضوع را ضمانت میکند یا اخلاق، اخلاق براساس تعبیر کانت، موثرتر از حقوق است. زیرا حقوق نقض میشود اما زمانی که اخلاق درونی شود به باور و معرفت تبدیل میشود و نقض نمیشود، البته درست است که امروز اخلاق در سیاست حضوری ندارد. اما هیچگاه ذات اخلاق از بین نمیرود و پاک نمیشود، ضامن اصلی صلح و آرامش در دنیا میتواند اخلاق باشد.
ما از تشکلات غیردولتی میخواهیم که حضور داشته باشند و موضوع صلح را تا میتوانند به نحو احسن اشاعه دهند، امروز در جوامع توسعهیافته بهخوبی میبینیم که تشکلات مردمنهاد یا همان «انجیاو»ها چه تاثیر مثبتی روی موضوعات مختلف میگذارند، پس میتواند مطلوب باشد که این موضوع در کشور ما هم بهخوبی نهادینه شود. فقط نمیتوان از دولت در این بحث مطالبه داشتهباشیم، بسیاری از این وظایف بر دوش تشکلات غیردولتی است، نهادهای غیردولتی باید در جامعه مدنی قدرتمند شوند و سکاندار باشند. موضوع صلح را باید از خانواده و از کودکی افراد آموزش داد تا بتوانیم به خوبی نمود آن را در آینده در عملکرد افراد ببینیم، یک جامعه بزرگ چگونه تشکیل میشود؟ از عملکرد تکتک افراد است که یک جامعه بارور میشود.
صلح با دیالوگ روا داری و آرامش تعریف میشود، عموما در کشور ما در نقطه اوج هر فرد از لحاظ اخلاقی به دنبالش میرویم یعنی افراد زمانی که به دنبال کار و اشتغال میروند ما تازه یادمان میافتد که باید یکسری از آموزشها را درباره فرد موردنظر اتخاذ کنیم. درصورتیکه آن زمان فقط از بین بردن سرمایه است. نقش تشکلها این میان بسیار مهم است؛ اول آموزش و دوم ترویج صلح در جامعه است؛ رفتار و کنش افراد از طریق تشکلها میتواند بهخوبی شکل بگیرد.
جامعه مدنی و تشکلهای غیردولتی تسهیلگرند؛ یعنی میتوانند افراد یک جامعه را مسلح کنند و از لحاظ علم فرهنگ و موضوعات آموزشی سکوی پرتابی باشند. صلح درونی میتواند متولی صلحبیرونی باشد. زمانی که صلح درونی و آرامش اصلی هر فرد در خودش بهوجود بیاید قطعا در تعاملات فرد در جامعه نیز تأثیر بسزایی میگذارد. پس دولت نمیتواند اما مردم به خوبی میتوانند این موضوع را در جامعه جا بیندازند.