شماره ۸۵۷ | ۱۳۹۵ شنبه ۸ خرداد
صفحه را ببند
اگر جنگ نباشد، صلح معنی ندارد

| میثم شاه‌بابایی| عکاس و مستندساز|

چندی قبل از وداع آقای ماندلا با این دنیا درگیر مستندی بودم که قرار بود به چندجای مختلف و به‌خصوص لهستان سفر کنم اما ناگهان خبردار فوت آقای ماندلا شدم و به سفارت لهستان رفتم تا پاسپورتم را پس بگیرم تا مقدمات سفر به آفریقای جنوبی را فراهم و مستندی از وداع مردم دنیا با ماندلا را تهیه کنم. هنگام سفر به آفریقا شنیدم که قرار است پیکر ماندلا را 10 روز بعد به‌خاک بسپارند، یعنی دولت آفریقا تصمیم گرفته بود زمانی را برای کسانی که قصد ملاقات با او دارند درنظر بگیرد تا آنها بتوانند ایشان را از نزدیک ملاقات کنند.  مراحل ویزای من برای مراجعه به آفریقا به طرز عجیبی زود انجام شد و من فردای آن روز به آفریقا اعزام شدم و با دوست خوب فیلمبرداری همسفر شدم تا بتوانیم مستندی را تهیه کنیم. وارد آفریقای جنوبی شدیم و با همکارم شروع کردیم به گرفتن تصاویر موردنظر، شور و هیجان عجیبی در آفریقا حکمفرما بود و ما هم از این تصاویر بی‌نصیب نماندیم.  فردای آن روز قرار شد که بنده به همراه فیلمبردار محترم به‌مقر ریاست‌جمهوری برویم تا از پیکر ماندلا تصاویری تهیه کنیم. به طرز عجیبی خیابان‌های منتهی به دفتر رئیس‌جمهوری شلوغ بود به‌گونه‌ای که می‌توان با جدیت گفت که صف 18کیلومتری انسانی تشکیل شده بود تا مردم با ماندلا بتوانند وداع کنند.
روزهای متمادی را با فیلمبردار سازمان در آفریقا ماندیم و مطالب و عکس‌های زیادی را تهیه کردیم. بعد از مدت کوتاهی به تهران آمدیم و قرار شد که پرونده‌ای در این‌باره تهیه کنیم تا بتواند برای ساخت فیلم ما را یاری کند. اما نظر چند تن از دوستان این بود که قبل از ساخت این فیلم با داشته‌های موجود ما کتابی را به‌چاپ برسانیم که از عکس‌های وداع ماندلا و مراسم ایشان تشکیل شده باشد. قرار شد یک مستند با رویکرد اجتماعی در دست تولید قرار گیرد که خوشبختانه این اتفاق هم افتاد و در یک پروسه یک ماهه این کار انجام شد. عکس‌های منتخب پذیرفته شد. ماکت این کتاب هم تکمیل شد.
بعد از این موضوع دوستی با من تماس گرفت و گفت کار کتاب شما روبه‌پایان است. من فردا ملاقاتی با آقای ظریف دارم، بد نیست شما هم بیایید. اگر شد یادداشتی درباره کتاب و موضوع صلح داشته باشید. من هم به این قرار ملاقات رفتم و خیلی راحت یادداشتی را آقای ظریف در اختیار بنده قرار داد.
بعد از چاپ کتاب ماندلا، به آمریکا سفر کردم تا بتوانم با بان‌کی‌مون دیداری داشته باشم اما موضوعات سوریه و تحرکات منطقه به اوج خودش رسید و متاسفانه امکان دیدار با ایشان دست نداد. به‌هرحال هرچه فاصله در کار می‌افتاد، اتفاقات درخشان‌تری به وجود می‌آمد. با مورگان فریمن دیدار کردم و موافقت ایشان را برای روایت فیلم کسب کردم و قرار شد ایشان راوی قسمتی از این فیلم باشند.
همان‌جا به فکر این موضوع افتادم که این فیلم باید یک راوی دیگر هم داشته باشد که بهتر است ایرانی باشد و با خانم مهتاب کرامتی تماس گرفتم و پیشنهاد این همکاری را دادم و استقبال خوبی هم کردند. البته مهتاب کرامتی هم سفیر صلح هستند و سنخیت خوبی با این فیلم داشتند. بعد از این موضوع جنتی در جریان این کار قرار گرفتند و به آقای ایوبی اعلام کردند که این پروژه باید موضوع مشترک بین آفریقا و ایران قرار گیرد. مکاتبات موردنظر را از طریق وزارت خارجه با کشور آفریقا دنبال کردیم و خوشبخانه خبر آمد که دولت آفریقای جنوبی هم به‌عنوان یک پروژه مشترک آماده همکاری است.
اما نکته اصلی این فیلم، بحث صلح است، یعنی روایت زندگی آقای ماندلا است که بیشتر زمان خود را صرف صلح کرده است، شعار دادن و عمل‌نکردن فایده ندارد، زمانی یک دنیا آزاد بود و آقای ماندلا در زندان سکوت کرد و هیچ موضوعی را به سخن نیاورد.  فیلم ما روایت عشق به زندگی و بهانه ما هم آقای ماندلا است، مردی که در دهکده‌ای به دنیا می‌آید و معنی اسم او هم نشان از هرس‌کردن شاخه‌های درخت است. از تلاشی که می‌کنیم عقب‌نشینی نمی‌کنیم و قرار است که در این فیلم فقط از راه‌هایی صحبت کنیم که هرکدام از آنها به صلح و دوستی ختم می‌شود.  همه ادیان گفته‌اند که ما هزاران پیامبر داشته‌ایم و خاتم آنها هم حضرت محمد (ص) است و بعد 12 امام   که گفته‌اند انسان باشید و نشد و قرار نیست که اصلا در دنیا صلحی وجود داشته‌باشد. اگر امروز جنگ نباشد، صلح معنی ندارد یا شب نباشد روز هم معنی ندارد، منظورم این است که این تناقض وجود دارد، اوقاتی ما با خودمان هم در جنگیم. هرکدام از ما مسیری که طی می‌کنیم را برایش زحمت می‌کشیم و می‌خواهیم که در آن مسیری که مدنظرمان است قرار بگیریم. چه یک سیاستمدار و چه یک فیلمساز یا روزنامه‌نگار فرقی نمی‌کند، این دغدغه‌ها وجود دارد که زندگی هرکدام از ما را می‌سازد.
اصلا فیلم من در حدی نیست که تأثیر روی شخص یا افرادی بگذارد اما موضوع موردنظر ما هم این نیست که حتما تاثیرگذار باشد، بلکه عرض کردم بعضی از ما نسبت به علایقی که داریم فعالیت می‌کنیم که آن هم برای علایق شخصی است نه‌رستگاری.

 


تعداد بازدید :  255