شماره ۸۸۲ | ۱۳۹۵ سه شنبه ۸ تير
صفحه را ببند
گزارشی از مصائب پناهجویانی که به غرب گریخته‌اند
سوری‌هایی که می‌خواهند انگلیسی باشند

|مجتبی پارسا  |

«آیمان حیرا» به همراه خانواده‌اش از سوریه به اسکاتلند فرار کرده است. او در روز جهانی پناهندگان فاش کرد که در این مدت زندگی‌اش چگونه تغییر کرده است. آیمان گاهی به پسران دوقلویش چشم می‌دوزد و از اتفاقاتی که برای آنها افتاده، به فکر فرو می‌رود. آنها 4‌سال پیش از سوریه فرار کردند.
«بشیر» و «باصیل» حالا 6 ساله هستند. آنها دیگر نه از بمب‌هایی که در زمان آتش‌بازی، آسمان را در بیرون از آپارتمانشان در ادینبرگ روشن می‌کند، می‌ترسند و نه گلوله‌ای را به یاد می‌آورند که شیشه پنجره خانه‌شان را در شهر «جوبر» در حومه دمشق شکست.
آنها از «آن جنگ» که خانواده‌شان را از هم گسست، دوستان و اقوامشان را کشت و آنها را مجبور به تبعید کرد، چیز زیادی نمی‌دانند. پدر و مادرشان هم نمی‌خواهند که فرزندانشان چیزی بدانند. آیمان می‌گوید: «حالا پسرانمان انگلیسی حرف می‌زنند، آن هم با لهجه اسکاتلندی؛ معلم آنها یک هفته پیش به من گفت که هیچ‌کس نمی‌تواند متوجه شود که زبان مادری آنها انگلیسی نیست. آنها صد‌در‌صد اسکاتلندی هستند... ما نمی‌خواهیم که آنها خاطرات بد گذشته را به یاد بیاورند یا در ذهنشان نگاه دارند.» آیمان و همسرش آمنه اجازه نمی‌دهند که بچه‌ها اخبار تلویزیون را نگاه کنند؛ اگرچه آنها نمی‌توانند همه تصاویر سوریه را فیلتر کنند تا فرزندانشان آنها را نبینند..
آیمان می‌گوید: «گاهی که بچه‌ها تلویزیون نگاه می‌کنند و چیزهایی از سوریه می‌بینند و می‌پرسند «بابا! چرا اون بچه‌ها گریه می‌کنند؟» به آنها می‌گویم که آن بچه‌ها خانه‌شان را گم کرده‌اند، بعضی‌ها پدر و مادر و خانواده‌شان را گم کرده‌اند. باز فرزندانم می‌پرسند که «چرا خانواده و پدر و مادرشان را گم کرده‌اند؟» ما فقط می‌توانیم به آنها این پاسخ را بدهیم که «در سوریه جنگ است؛ یک جنگ بزرگ.» آنها نمی‌توانند بفهمند که چرا کسانی در آنجا آدم می‌کشند؛ چرا بعضی، مردم کشور خود را می‌کشند.» با این حال این زوج تمام تلاش خود را می‌کنند تا بچه‌ها «عربی» که زبان پدر و مادرشان است، بیاموزند؛ منازعه سختی است. آیمان می‌گوید: «آنها ترجیح می‌دهند که همیشه انگلیسی حرف بزنند.» او کمی در فکر فرو می‌رود و ادامه می‌دهد:   «بچه‌ها کلمات زشتی را از کوچه و خیابان یاد گرفته‌اند.»
اگر این موارد را کنار بگذاریم، آنها هیچ شکایت و گله‌ای از شرایط ندارند. گرچه آیمان 18 ماه پیش به دلیل آن‌که نتوانست مدارک لازم را از سوریه فراهم کند، کار خود را در فرودگاه ادینبرگ از دست داد، اما او حالا در شهر گلاسگو (یکی از بزرگترین شهرهای اسکاتلند) به‌طور داوطلبانه برای صلیب‌سرخ بریتانیا کار می‌کند. نه‌تنها این کار به او کمک می‌کند چهار زبانی را که بلد است، تقویت کند، بلکه موجب می‌شود که احساس مفید بودن بکند.
آیمان حیرا می‌گوید: «ما برای پناهندگان و مهاجران کشورهای مختلف خدماتی را فراهم می‌کنیم؛ کردها، اریتره‌ای‌ها، سودانی‌ها و سوری‌ها. هر زمانی که من به محل کارم می‌روم، داستان‌های مختلفی می‌شنوم؛ من مردم سوریه را ملاقات می‌کنم و چیزهای لازم را ترجمه می‌کنم و بنابراین داستان‌هایی از نقاط مختلف سوریه می‌شنوم. هر زمان که یکی از آنها را می‌بینم، داستان غم‌انگیزی را می‌شنوم. آنها به من می‌گویند که چگونه خود را از ترکیه به اروپا رسانده و وارد بریتانیا شده‌اند. اگرچه این موضوع بسیار ناراحت‌کننده است، اما در عین حال خوشحالم که به افرادی کمک می‌کنم که واقعا به آن کمک‌ها احتیاج دارند.» تقریبا یک‌سال پیش حیرا سوار قطاری به مقصد لندن بود که یکی از همین مهاجران سوری ناامید با او تماس گرفت: «موبایل من زنگ خورد و دیدم که شماره‌ای از بریتانیا است. وقتی موبایلم را جواب دادم، متوجه شدم برادرزاده‌ام است که از پشت تلفن به آرامی صحبت می‌کند و می‌گوید عمو، من در بریتانیا هستم. داخل یک کامیون بزرگ که با سرعت حرکت می‌کند؛ اما نمی‌دانم دقیقا کجای بریتانیا هستم.»
آیمان به او می‌گوید که ضربه‌های محکمی به بدنه کامیون بزند تا راننده متوجه حضور او شود و با پلیس تماس بگیرد. برادرزاده‌اش حالا در وضع پناهندگی است و البته در اسکاتلند زندگی می‌کند. بعد از آن‌که آمنه شغلی به‌عنوان سرپرست اتاق‌های هتلی در ادینبرگ پیدا کرد، شرایط آنها اندکی بهتر شد. خوشحالی حیرا از موفقیت همسرش  که وقتی به بریتانیا آمد، نمی‌توانست حتی انگلیسی صحبت کند، در چهره‌اش نمایان است. گرچه دوقلوهای آنها به دلیل دیگری خوشحال و هیجان‌زده بودند: «به محض این‌که آمنه شغلی پیدا کرد، بچه‌ها به او گفتند «اوه مامان! حالا می‌تونی برامون یک ایکس‌باکس 360 بخری!»
بشیر و باصیل آن روز دقیقا به همان اندازه هیجان‌زده بودند که چند ماه گذشته، وقتی یک هنرمند گرافیتی‌کار لندنی با کمک صلیب‌سرخ بریتانیا، تصویر چهره حیرا را به‌عنوان یکی از چهره‌های درگیر بحران سوریه، بر روی دیواری در «کامدن» در شمال لندن کشید، هیجان‌زده بودند. خانواده حیرا در بریتانیا خوشحال و به‌خاطر شرایط و موقعیتی که در آن قرار گرفته‌اند، سپاسگزار هستند؛ اما مانند بسیاری از پناهجویان و مهاجران دیگر، این زوج هم با یک سوال هر روزه مواجه می‌شوند. آیمان می‌گوید: «هر شب، پیش از خواب، من و همسرم از خودمان می‌پرسیم که «آیا روزی می‌رسد که ما بتوانیم به سوریه بازگردیم؟» همه شواهد و قراین موجود به ما می‌گویند که نمی‌توانیم و چنین روزی هیچگاه نخواهد آمد. حتی فرزندان من نمی‌خواهند بپذیرند که سوری هستند. آنها به ما می‌گویند «نه، ما اهل سوریه نیستیم. آنجا کشور شماست، نه ما!»


تعداد بازدید :  193