شماره ۹۰۴ | ۱۳۹۵ سه شنبه ۵ مرداد
صفحه را ببند
«شادی»؛ اکسیری فراموش‌شده در میان ایرانی‌ها

|  سمانه کوهستانی |   کارشناس ارشد جامعه‌شناسی|
کمبود شادی در جامعه می‌تواند روحیه افسردگی، ناامیدی، بی‌حالی و انواع آسیب‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی را به همراه خود بیاورد.  
بحث کمبود شادی در جامعه ما از دو دیدگاه قابل بررسی است؛  دیدگاه اول که مورد تأیید بسیاری از کارشناسان و مفسران اقتصادی بوده است، اقتصاد را مدنظر قرار می‌دهد و این عقیده که با رفع مشکلات اقتصادی (تورم و افزایش قدرت خرید، بیکاری و...) موجی از شادی به جامعه تزریق خواهد شد که البته هر چند از نظر من نیز این عامل، عاملی حائز اهمیت تلقی می‌شود، اما کافی نیست. چه‌بسا افرادی با موقعیت اقتصادی و رفاه عالی که غمگین‌اند و شادی واقعی را درک نکرده‌اند و از آن سو نیز هستند افرادی فقیر که در وضع بد اقتصادی قرار دارند اما شاد و سرزنده‌اند. پس می‌توان گفت این دیدگاه به‌طور قطع تنها دیدگاه مطلق در کاهش شادی جامعه نیست.
دیدگاه دوم که مورد قبول بسیاری از روانشناسان و جامعه‌شناسان است معتقد است که کمبود شادی در جامعه ریشه‌های روحی-روانی و اجتماعی-فرهنگی دارد.  این باور در ما ایرانی‌ها نهادینه شده که «بعد از هر خنده‌ای، گریه‌ای در راهه یا بعد از هر اتفاق خوبی، حتما اتفاق بدی پیش میاد!» و حتی شادی گناه قلمداد می‌شود. این باورهای افراطی و نادرست از شادی باعث مهجور شدن شادی اجتماعی خواهد شد و اما دیدگاه سوم به نظر من تلفیقی از دو دیدگاه اول و دوم است که همگی در کمبود شادی در جامعه ایرانی سهیم‌اند.  کشور ما از لحاظ پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های توسعه (چه منابع مادی و چه نیروی انسانی)، تنوع قومی و فرهنگی، پیشینه تاریخی و... از بسیاری از کشورها غنی‌تر است؛ اما عدم مدیریت صحیح در راستای بهره‌برداری عادلانه و مدیریت سازمانی‌شده از این مزایا، باعث شکاف طبقاتی فاحش شده و این عامل که مرتبط با دیدگاه اول نیز هست، باعث تقویت این باور در مردم شده که: ما هر چقدر هم تلاش کنیم، به جایگاه واقعی و حقمان نخواهیم رسید.
این عامل خود ناامیدی و ناشادی را در مردم بیشتر و بیشتر بروز می‌دهد؛ وقتی جوانی با پراید قسطی دقیقا در لاین خیابان و هم ردیف با پورشه‌ای چند صد میلیونی قرار می‌گیرد. حس تبعیض و بی‌عدالتی، ناامیدی، خشم و... به سراغش خواهد آمد و این وضع هم برای او و هم برای جامعه خطرآفرین است.  اما بحث مرتبط با دیدگاه دوم، رسانه و به‌ویژه صدا و سیمای ما که جهت برنامه‌سازی برای شادکردن مردم آن‌طور که شایسته و بایسته است، عمل نکرده است؛ مثلا راه‌اندازی شبکه نسیم در سالیان اخیر تنها گام مهم تلویزیون در راستای ترویج فرهنگ شادی و نشاط در جامعه بوده است که آن هم آن طور که باید باشد، نیست و این شبکه بخش اعظم باکس برنامه‌های خود را با پخش گلچینی از برنامه‌ها و فیلم‌های تکراری و قدیمی پر می‌کند که جنبه  شادی‌بخشی چندانی نیز ندارد.  طبق آخرین گزارشی که موسسه بین‌المللی گالوپ از آمار و اطلاعات کشورها در زمینه وضع شادی در آوریل 2015 ارایه داد، ایران در رده صد و دهم جدول در بین 158 کشور مورد بررسی قرار دارد یا در گزارش‌های  دیگر ایران در رده دوم عصبانی‌ترین مردم جهان بعد از عراق قرار دارد؛ بدون اطلاع از این گزارش‌ها نیز ما در محیط پیرامونمان به‌طور واضح و مستقیم انواع نزاع‌ها بر سر نحوه رانندگی و جای پارک، خرید و فروش و... را شاهدیم که همه اینها حاکی از فشارها و تنش‌های موجود بر مردم ما و کمبود روحیه و شادی جمعی در جامعه است و این وضع جای بسی نگرانی دارد.
کشوری با داشتن ثروت‌های عظیم انسانی و طبیعی و نیروی جوان و تحصیلکرده، به سمت افسردگی و ناشادی در حرکت است و این افسردگی اجتماعی گریبان‌گیر اکثر جوانان می‌شود؛ از آنجا که وجود نیروی انسانی شاد و باانگیزه یکی از عوامل اصلی پیشرفت هر جامعه‌ای است، بنابراین برنامه‌ریزی برای شادی و توجه به روح و روان مردم نیز مهم خواهد بود؛ متأسفانه این‌طور جا افتاده که شادکردن مردم و فراهم‌سازی بستر شادی برای آنها از وظایف دولت نیست و این خود مردم هستند که باید در پی شادی خود باشند؛ اما درواقع اینطور نیست؛ وقتی مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... در جامعه کاهش یابد، بسترسازی برای خودابرازی جوانان در زمینه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و... فراهم شود، به نیازها و خواسته‌های‌شان توجه شود، میزان امید و شادی آنها نیز افزایش می‌یابد و از خمودی و افسردگی رهایی می‌یابند. در این زمینه یکی از نهادهای اصلی و تأثیرگذار همان‌طور که اشاره شد، صدا و سیماست؛ صدا و سیما به جای این‌که صرفا به ما گوشزد کند که در چه تاریخی باید شاد باشیم و در چه تاریخی غمگین، می‌تواند خود سازنده و مولد شادی باشد؛ با بهره‌گیری از تجربه‌های برنامه‌های موفق در سایر کشورها و البته متناسب با فرهنگ جامعه خودمان؛ و درواقع ایرانیزه کردن مواردی از برنامه‌ها که بتواند شادی و نشاط را به مردم ما بخشد. مانند برنامه خندوانه و جریان داغ استندآپ کمدی که تا قبل از مطرح شدن در این برنامه، اکثر مردم با آن بیگانه بودند؛ نمونه‌ای قابل قبول و اقتباسی هوشمندانه.
داشتن مردمی شاد، با‌انگیزه و با روحیه‌ای سالم لازمه توسعه و آبادانی هر کشوری است؛ پس شادی را از مردم دریغ نکنیم و در جهت افزایش آن در سطح جامعه بکوشیم و درنهایت به رشد و پیشرفت خود و جامعه خود کمک کنیم. 


تعداد بازدید :  403