شماره ۹۵۷ | ۱۳۹۵ پنج شنبه ۸ مهر
صفحه را ببند
کوچه اول

| علی‌اکبر محمدخانی| یادش به خیر زمان طاغوت یه شب شاه به مأموراش می‌گه: زود برید آمار این پسره‌ که تو روزنامه اراجیف می‌نویسه رو دربیارید ببینم. اینا هم نذاشتن صبح بشه، نصف شبی ریختن تو خونه، دست و پامو بستن، یه جورابم کردن تو حلقم که سروصدا نکنم، بردن یه هفته مثل چی کُتکم می‌زدن که اسمت چیه؟  بعد یه هفته شاه اومد گفت: بالاخره موقور اومد این فلان‌‌فلان‌شده؟ اینا گفتن: نه قربان، از اون چریکای آب‌دیده‌س، لام تا کام حرف نزده. شاه گفت: بی‌عرضه‌ها، برید کنار ببینم، همه کارارو خودم باید انجام بدم. بعد اومد جورابو از حلقم بیرون کشید، پرسید: عمو‌جون اسمت چیه؟ گفتم: مَمَدخانی. بعد پرسید: کلاس چندی؟ گفتم: چارم. گفت: نمره انضباطت چند شد؟ گفتم سینزه. بعد گفت فلان‌فلان شده پس چرا تا حالا اینارو نمی‌گفتی؟ گفتم: نمی‌شد، جوراب تو حلقم بود. می‌خوام بگم الانو نبینید خیلی شیک و مجلسی می‌شینید جلو کامپیوتر فرم آمار پرمی‌کنید. قدیم خون و خونریزی می‌شد تا طرف آمار خودشو رفقاشو می‌داد.


تعداد بازدید :  454