نازنین جودت نویسنده
«فردا داستان خوبی مینویسم» نخستين مجموعه داستان سپیده ابرآویز است که سال 94 توسط نشر ثالث وارد بازار کتاب شد.
یادداشتم را با عنوان مجموعه شروع میکنم. اسم مجموعه یا رمان یکی از مهمترین آیتمهای جذب مخاطب است، بهخصوص در مواردی که نویسنده نخستين کتابش را چاپ کرده و مخاطب کتابهای داستانی او را نمیشناسد. سپیده ابرآویز با انتخاب این عنوان مشتریای را که روی پیشخوان کتاب یا قفسه کتابفروشی دنبال خرید کتاب تازهای است، به سمت مجموعهاش میکشاند و ذهن او را درگیر این مسأله میکند که نویسنده چه نوشته و چرا نوشتن داستان بهتر را به فردا موکول کرده؟ همین وسوسه مخاطب را به تورق وامیدارد و اگر چند پاراگراف از مجموعه را بخواند، کتاب را میخرد؛ چون نثر، زبان و کشش روایتها او را به این باور میرساند که نویسنده داستانهای خوبی نوشته است.
گفتمان غالب در نخستين مجموعه ابرآویز زن و دغدغههای اوست. شاید در نگاه نخست موضوع کمی کلیشهای به نظر بیاید، اما مگر ادبیات زنان ایران چندسال است که پا گرفته و نویسندگان زن به صورت جدی نوشتن را دنبال میکنند؟ آغازگر این راه سیمین دانشور عزیز بود با کتاب «سووشون». از زمان چاپ آن کتاب (1347) تا به امروز هنوز 50سال هم نشده، اما در همین بازه زمانی که برای شکوفایی هنر بهویژه هنر ادبیات و نوشتن زمان کمی است، کارهای درخور و ماندگاری توسط نویسندگان زن خلق شده که اتفاقا بیشتر آنها به دغدغههای زنانه پرداختهاند. مگر این همهسال که مردان از دغدغههای مردانه نوشتهاند کسی اعتراضی کرده؟ مهم این نیست که دغدغههای جنس زن یا مرد مدنظر نویسنده باشد و به آن بپردازد، مهم پرداختی نو و متفاوت از موضوعی تکراری است. این اتفاق در مجموعه داستان «فردا داستان خوبی مینویسم» افتاده است. نویسنده قبل از ورود به فضای ادبیات داستانی و آشنایی با کارگاههای داستانی و نوشتن، در زمینههای هنری دیگری فعالیت داشته و همین امر باعث شده با تجربهها و دید بهتر و وسیعتری وارد ادبیات شود و حرفهای تازهای برای گفتن داشته باشد.
در داستانهای ابرآویز ما با زنهایی در سنین مختلف از طبقات اجتماعی مختلف و با ایدئولوژیهای متفاوتی آشنا و اتفاقا با آنها همراه میشویم و باورشان میکنیم و این زیر سایه تجربیات و تعاملات اجتماعی بوده که نویسنده پیش از نوشتن داشته است.
نویسنده لوکیشنهای داستانهایش را محدود به فضای آپارتمان نمیکند و داستان در فضاهایی متفاوت تجربه میشود: در آسایشگاه روانی، در تاکسی، پزشکی قانونی، ایستگاه اتوبوس، خانهای قدیمی و . . . . این متفاوت بودن را با نوشتن داستان ژانری هم تجربه میکند. در این مجموعه هم داستان واقعگرا داریم، هم واقعگرای اجتماعی و هم داستان علمی - تخیلی. ابرآویز حتی در زمان داستانهایش هم از یکنواختی دوری کرده است. ما در مجموعه داستانهایی از دهه 60 و فضای پشت جبهه و دغدغه مردم آن روزگار داریم تا داستانهایی که به حال این روزهای ما بسیار نزدیک است. او از عهده پرداخت شخصیتهایی که یکی، دو نسل از او قبلتر بودند و ساختن فضای آن روزگاران هم برآمده است.
اما با کنار هم گذاشتن داستانها و پیدا کردن مشترکات آنها میشود به این نتیجه رسید که مجموعه از دغدغههای زنانه میگوید تا ذهن من خواننده را به این حقیقت معطوف کند که حضور جنس مرد در زندگی زنانی که با مسائل و مشکلاتی مواجه شدهاند که همانا گرههای اصلی داستانهاست؛ چقدر کمرنگ و در سایه است. مردان مجموعه «فردا داستان خوبی مینویسم» یا غایبند یا حضوری کمرنگ و سایهای دارند و اگر هستند هم با خیانت، تجاوز یا آزار و اذیت دختران و زنانِ داستانها باعث به وجود آمدن درد و رنج بیشتری میشوند. برای نمونه مردی هر روز قبل از رفتن سرکار در خانه را به روی همسرش قفل میکند و زن با رویاهایش و فرو رفتن در خلسهای که او را از تنهایی و اسیری در خانه رها میکند، وقتش را میگذراند تا زندانبانش برگردد و در سلولش را باز و رویای او را تکهپاره کند؛ یا دختربچهای که مورد سوءاستفاده جنسی مردی قرار میگیرد که به مادرش اظهار عشق و علاقه میکند و مواردی از این دست. داستان پایانی مجموعه داستاني علمی - تخیلی، بسیار شیرین و خوشروایت است. انگار که نویسنده خواسته باشد که به همه زنهای داستانهايش نوید انتقامی بدهد با دستگاهی که طراحی میکند. فضای داستان آخر لحظات خندهستانی دارد که از رنج و اندوهی که در داستانهای دیگر است و مخاطب را تحتتأثیر قرار میدهد، کم میکند. در این مجموعه نویسنده تلاش کرده تا بیشتر به درون شخصیتها بپردازد و از درگیریهای ذهنی زنان بگوید تا مسائل عینی و چیزهایی که نمود بیرونی دارند و در بیشتر داستانها موفق عمل کرده و خواننده را درگیر روایتش میکند. سپیده ابرآویز در مجموعه نخستش نشان داده که حرفهای زیادی برای گفتن دارد و ذهن داستانگو و قصهپردازش در این کار به او کمک میکند. ابرآویز امروز هم داستان خوبی نوشته است. خیلی به قولی که برای فردا داده اعتماد نکنید و مجموعهاش را بخوانید.