پرستو رحیمی/ تاریخپژوه| «در ایام اولین دهه ماه محرم، شاه و رعایایش لباس عزا به تن میکنند. رنگهای سیاه به عنوان لباس سوگواری شناخته شدهاست. ولی بسیاری از مردم کمربندهایی به همین رنگ با نقشهای نارنجی بر دور کمر میبندند. مردان طبقات پایین به عنوان علامت عزا، دامن پیراهن خود را بیرون گذاشته و دکمه یقه آن را باز میکنند». آغاز ماه محرم و پدیداری دگرگونیهایی در ظاهر مردم و جامعه در دورههای گذشته ایران، توجه جهانگردانی را به خود میکشانده که در آن برهه زمانی در ایران حضور داشتهاند. توصیف بالا از یک جهانگرد ویژه ایتالیایی است؛ مادام کارلاسرنا، نخستین زن جهانگرد که در سال 1877 میلادی برابر با 1256 خورشیدی همزمان با سیامین سال سلطنت ناصرالدین شاه قاجار از راه دریای خزر به ایران آمد. نخستین ملاقات این بانوی ایتالیایی با ناصرالدین شاه البته پیشتر در پاریس صورت گرفته بود. او دیدهها و تجربههای خود را در سفر به ایران در قالب سفرنامهای تدوین کرد که با نام «سفرنامه مادام کارلا سرنا» یا «آدمها و آیینها در ایران» منتشر شده است. این کتاب در احوال، خلقوخو و آداب
و رسوم ایرانیان است.
آنچه سفرنامه این بانوی ایتالیایی را در ایران از اهمیت فراوان برخوردار میکند، توصیفهای جذاب و تفصیلی وی از برخی آیینهای ملی و مذهبی ایرانیان است. او در محرم سال 1295قمری برابر با 1257 خورشیدی در مراسم تعزیه و شبیهخوانی تکیه دولت شرکت جست و دیدههای خود را از آن آیین بزرگ نگاشت. کارلاسرنا در اینباره چنین مینویسد «سالگرد وفات [شهادت] خاندان حضرت علی (ع)، با مراسم مذهبی خاصی برگزار میشود. برای شیعیان، ماه محرم شبیه هفته مقدس مسیحیان است، و تعزیههایی در این ماه برگزار میشود که در آنها مصیبت اولاد و یاران امام را به معرض نمایش میگذارند». مادام کارلاسرنا پیش از آغاز توصیفهای خود از مراسم مذهبی در تهران سال 1257، درباره چگونگی ساخت تکیه دولت نیز توضیح میدهد. به روایت وی، پیش از آن که چنان تکیهای به دستور ناصرالدین شاه ساخته شود، تعزیه و نوحهخوانی در چادرهایی بزرگ اجرا میشده است که بدان مناسبت برپا میکردهاند. توفانی شدید گویا در محرم سال 1242 خورشیدی چادرها را واژگون میکند و پس از آن اندیشه ایجاد تکیهای متصل به ساختمان اصلی کاخ سلطنتی شکل میگیرد. روایت مستقل این بانوی اروپایی از بخشهای گوناگون تکیه دولت و نیز چگونگی برگزاری آیینهای تعزیه و سوگواری محرم در این بنای شگرف دوره قاجار، در شناخت آن و نیز شیوه برگزاری یکی از مهمترین آیینهای سوگ در تاریخ ایران بسیار میتواند موثر باشد.
ساختمان اصلی تکیه شاه
بانوی جهانگرد با اشاره به مشکلات و مصیبتهای ساخت چنین تکیهای بزرگ که بتواند کسانی بیشتر در خود جای دهد، تزیینات درون آن را وصف میکند «نحوه تزیین و آرایش تکیه در اوقات برگزاری تعزیه، در نوع خود تماشایی است: از قالیها، پارچههای منقش دیواری، منسوجات، گلهای مصنوعی، آیینهها، شمعدانهای چند شاخه و چلچراغها برای زیباتر جلوه دادن آن استفاده میشود. دیوارها با نقاشیهایی به سبک عجیب و غریب و با رنگهای مختلف تزیین میگردد. در وسط تکیه نیز جایگاه بلندتری به نام سکو قرار دارد که آنجا را با فرشهایی پوشاندهاند که صحنه نمایش است و به بازیگرها اختصاص دارد». جایگاههایی برای نشستن افرادی ویژه مانند شاه و زنان حرمسرایش در تکیه تدارک دیده شده بود «تماشاچیها در صحن تکیه، در قسمت در ورودی عمومی آن، روی زمین مینشینند. یک طرف تالار برای مردها و یک طرف دیگر آن برای زنهاست و تعداد زیادی هم بچه برای تماشا به آنجا میآیند». کارلاسرنا در جایی دیگر از سفرنامه درباره اهمیت این جایگاهها مینویسد «گاهی از عدهای دعوت به عمل میآورند و مدعوین در جایگاههای خاص قرار میگیرند. اگر تکیه جایگاه خاص نداشته باشد، در جاهایی که با فرشهای گرانقیمت مفروش شده یا در کنار پنجرههای بیرونی که به حیاط باز میشوند به مدعوین جای میدهند. زنان جای مخصوصی دارند ولی از هر طبقه که باشند به طور مخلوط با هم در یک جا مینشینند. مثلا زن فلان اعیان در کنار یک زن گدا، یا خانم متشخصی پهلوی یک زن معمولی قرار میگیرد. تعدادی بسیار سقا، سبو به دوش و کاسه به دست به یاد تشنهلبان خاندان علی (ع) میان مردم آب قسمت میکنند». کارلاسرنا شگفتزده میشود که در میان این سقاها، نوجوانانی نیز از طبقات و خانوادههای بزرگاند هستند. او در اینباره توضیح میدهد ایرانیان انجام هرگونه عملی در تکیه را گونهای فریضه دینی تلقی میکنند از اینرو، بزرگان انجام اینگونه کارها را عیب نمیشمرند.
ثواب بزرگ
سیاح فرنگی پس از اظهار نظرهایی درباره بهترین و مشهورترین تکیه در تهران، به بخشهایی از شهر نیز اشاره میکند که تکیهای ندارند «در جایی که تکیه وجود ندارد، مراسم تعزیه در میدانهای عمومی، در رواق مسجدها، در حیاط خانهها و در هر جای وسیعی که برای چنین نمایشهایی که مردم از همه جا برای تماشایش هجوم میآورند، برگزار میشود. اغلب تکیهها به قدری وسعت دارند که در آنها شترها و اسبها و قاطرها که جزیی از لوازم اینگونه نمایشهای مذهبی هستند، بتوانند روی صحنه جولان دهند. گاهی برای این منظور از حیوانات کاروانی که برحسب تصادف از آن شهر میگذرد، استفاده میکنند. چون شرکت در این مراسم و کمک به برگزاری هرچه باشکوهتر «تعزیه» ثواب بزرگی تلقی میشود، شتربانان و قاطرچیها برای نیل به چنین فوز عظیم، با شتاب تمام بار حیوانها را خالی میکنند و آنها را به وضع آبرومندی تزیین کرده و در اختیار تعزیهگردانها میگذارند». مسلما به دلیل هزینههای چنین مراسمی، بیشتر مخارج را بزرگان و درباریان برعهده میگرفتهاند «تعداد زیادی از این نمایشها که بانی آنها درباریان، مقامات بلندپایه، مالکان عمده و تاجران پولدار است در محلات مختلف ترتیب داده میشوند. اشخاصی که ثروت کافی برای تحمل هزینههای راهانداختن «تکیه»ای را ندارند، به سهم خود مبلغی تقبل میکنند.» این کار که برای ثواباش به شدت مورد توجه قرار میگیرد به شکلهایی گوناگون نمود مییابد تا بتواند بخشی از امور را اداره کند «گاهی به طور دستهجمعی، زمینی میخرند و یا برای ماه محرم آن را اجاره میکنند. وقف پول یا اهدای هدیههایی از قبیل پارچه، فرش و چیزهای دیگر به تکیه، عمل بسیار ستایشانگیزی است». او سپس توضیح میدهد متولیان تکیهها با فرا رسیدن ماه محرم از مغازهداران بازار برای تجهیز تکیه میخواهند وسایلی در اختیارشان بگذارند. این وسیلهها برای تزیین صحنه نمایش شخصیتهای بزرگ به کار میآمدهاند.
ورود به تکیه برای همگان آزاد است
کارلاسرنا در ادامه توصیف خود از سوگواریهای محرم تاکید میکند تکیه شاه فقط برای بزرگان و درباریان یا زنان حرمسرا نبوده است، که، همچون هر تکیهای دیگر، همه میتوانستهاند در آن شرکت جسته، به عنوان تماشاگر حضور داشته باشند «مانند تکیه شاه [دولت] ورود به تکیههای دیگر نیز برای عموم آزاد است. چون هر چه بیشتر جمعیت در آنها حضور به هم رسانند، دلیل مقبولیت برنامههای آن است». تکیههایی بسیار در پایتخت قاجار بوده که البته این جهانگرد از آنها نام نمیبرد و تنها به بزرگی و کوچکیشان اشاره میکند «فضای چند تکیه تهران برای پذیرفتن هزاران تماشاچی وسعت دارد، ولی تکیههای دیگر فقط برای چندصد نفر ظرفیت دارند. در بسیاری از آنها شب و روز مراسم دایر است. برای حاضران چایی و قهوه میدهند و میان مستمندان برنج و لواش قسمت میکنند». روضهخوانی در زمره برنامههای تکیههای قاجاری بوده است. کارلاسرنا روایت میکند در تکیههای گوناگون افزون بر گروه تعزیهخوان، این روضهخوانان حضوری جدی داشتهاند «تعداد زیادی «سید» و «روضهخوان» برای خواندن روضههای مناسب روز به تکیه دعوت میشوند. آنان سخت مورد علاقه و تکریم مردم هستند. مهارت و نفوذ بیانشان مانند بازیگران هنرمند نمایشنامههای غمانگیز، اشک از چشم حاضران جاری میکند».
شیپورهای اعلامکننده
سیاح ایتالیایی پس از آن که شیوه چیدمان بزرگان و مردم عادی را در تکیه توضیح میدهد، تاکید میکند سقاها مشکهای خود را به کناری مینهند و همه ساکت میشوند تا تعزیه ناگهان آغاز شود «یک دفعه صدای رعبانگیز شیپورها در فضا میپیچد. نوای پیشدرآمد، که با آلات موسیقی عجیب و غریب و بسیار بزرگ نواخته میشود. آنگاه صفیر زیر سرناها با صداهای دیگر درهم میآمیزد. ترنم این آهنگ نشانه آغاز نمایش است. صدای پرطنین شیپورها از بالای دیوارهای تکیه تا فاصلههای دور به بیرون رفته، و در گوشه و کنار شهر طنینانداز میشود و به همه مومنان اعلام میکند که تعزیه در شرف شروع شدن است». این بانوی ایتالیایی سپس به بازیگران تعزیه و نقشهای مذهبی آنان میپردازد «تعزیهگردانان و بازیگران نقشهای مذهبی همه مرد هستند، نوجوانان و کودکان نقش زنان را ایفا میکنند. بعضی از آنها دارای هنر خاصی نیز هستند و بعضی دیگر تنها آواز بسیار خوشی دارند و مرتبا از تکیهای به تکیه دیگر میروند. علاوه بر بازیگران حرفهای که نقشهای اصلی را ایفا میکنند، کسانی هم هستند که حقالزحمهای دریافت نمیکنند، ولی ظاهر شدن در تکیه از نظر آنان شرکت در یک امر خیر است. اینها در واقع نقش سیاهی لشکر را دارند و تعداد زیادی از کودکان را خوب لباس پوشانیده و در نقش فرشتگان یا پسران و دختران امام از وجودشان در صحنه استفاده میکنند. از نظر پدر و مادرها ایفای چنین نقشی کافی است که لطف و رحمت «الله» را شامل حال آنان گرداند».
کارلاسرنا سرانجام یافتههای پرسوجوهایش را درباره زندگی و چگونگی شهادت امامحسین (ع) عرضه کرده و در پایان تاریخچهای کوتاه از این قیام بیان میدارد.
* همه مطالب درون گیومه از «آدمها و آئینها در ایران» نوشته مادام کارلاسرنا آورده شده است.