شماره ۹۷۴ | ۱۳۹۵ يکشنبه ۲ آبان
صفحه را ببند
دسترس‌پذیری برای نابینایان از منظر سرمایه‌های اجتماعی

|  عبدالباقی روشنی  |    |   کارشناس ارشد جامعه‌شناسی|
ابعاد و مفاهیم زندگی روزمره، پیوسته درحال تحول و دگرگونی‌اند. اینها روز به روز بسیط‌تر، جامع‌تر و کاربردی‌تر می‌شوند تا ضمن دلالت وسیع‌تر بر مصادیق فراوان، نیازهای عینی و چه بسا ذهنی افراد را پوشش دهند و استثناها به حداقل برسند. دسترس‌پذیری مفهومی است که خود برساخته از مفاهیم و اصطلاحاتی همچون مناسب‌سازی، دسترسی به فرصت‌های برابر و... در حوزه رفاه اجتماعی است. این مفهوم که به‌ویژه در دو حوزه زندگی روزمره و رفاه اجتماعی می‌تواند به عنوان شاخصی تعیین‌کننده در بهبود شرایط و فراهم آوردن زمینه‌های رفع محرومیت و نابرابری اجتماعی عمل کند، از دیدگاه‌ها و نقطه‌نظرهای متعددی قابل بحث است که در این یادداشت کوتاه از منظر سرمایه اجتماعی به آن می‌پردازم.
در ابتدا باید گفت دسترس‌پذیری یعنی فراهم بودن زمینه‌ها و شرایط برای دسترسی و دستیابی بدون مانع گروه‌ها و افراد ازجمله نابینایان به امکانات، فرصت‌ها و ظرفیت‌های یک جامعه. لذا نمی‌توان گفت که این مفهوم مختص معلولان است. به هر حال، به‌نظر می‌رسد سرمایه اجتماعی متغیریست که می‌تواند بخشی از واریانس دسترس‌پذیری را به‌ویژه در ارتباط با نابینایان تبیین کند زیرا این مهم در سایه اعتماد و امنیت اجتماعی محقق خواهد شد.
در این‌جا مسأله دسترس‌پذیری ظرفیت‌ها و امکانات برای نابینایان با توجه به سرمایه اجتماعی مطرح است. بر این اساس می‌توان قضیه را در دو سطح درون گروهی و برون گروهی بررسی کرد. سطح درون گروهی یعنی سرمایه اجتماعی موجود در میان خود نابینایان که نمودهای آن در تشکل‌های نابینایی و روابط و تبادل تجارب بین فردی آنان قابل رؤیت است. دراین سطح چنین می‌نماید که با وجود سازمان‌های مردم‌نهاد متعدد در سطح کشور و به تبع آن استان کردستان این سرمایه ضعیف باشد. برخی از علل این امر را می‌توان ناشی از به روز نبودن اساسنامه‌های تشکل‌ها و در نتیجه کم اثر بودن آنها، ضعف در احساس مسئولیت جمعی، گاهی فرد محوری، درک نادرست از موقعیت‌ها و ظرفیت‌ها، کمبود افراد آموزش دیده جهت مدیریت منابع و تشکل‌ها و عدم همدلی در میان افراد تاثیرگذار و در نتیجه انجام فعالیت‌های سلیقه‌ای و گسسته دانست. البته نباید از نظر دور داشت که بسیاری از ظرفیت‌سازی‌ها در حوزه‌هایی همچون تحصیل، ورزش و مشارکت اجتماعی در نتیجه وجود همین تشکل‌ها و افراد، حاصل شده است.
در مقابل، سرمایه برون گروهی وجود دارد که ناظر به روابط و تبادل تجارب با سایر گروههاست. در این سطح چنانچه برای نمونه، نابینایان کردستان توانسته باشند تعاملی پویا و موثر با سایر گروه‌ها و نهادها برقرار کنند و قابلیت‌هایشان را به نمایش بگذارند، در ایجاد زمینه‌های دسترس‌پذیری و تقویت سرمایه اجتماعی خود موفق بوده‌اند؛ اما متاسفانه در این عرصه نیز شاهد دستاوردهای مقطعی و اغلب فردی بوده‌ایم که در بیشتر موارد محصول بستگی‌ها و روابط خارج از مقوله سرمایه اجتماعی، یعنی رابطه با فلان مدیر و نهاد است که ضمن گرفتن فرصت از دیگران سبب تضعیف سرمایه اجتماعی نیز می‌شود.
البته با نگاهی منصفانه به شرایط درمی‌یابیم که نابینایان در این امر چندان مقصر نیستند؛ زیرا بر مبنای برخی تحقیقات انجام شده سرمایه اجتماعی در کشور ما اصولا پایین است و استان کردستان نیز در کشور رتبه مناسبی در این زمینه ندارد. نکته اساسی‌تر این‌که سرمایه اجتماعی انتشار یافته در کشور ما با ضعف مواجه است. بنابر این، نابینایان در چنین شرایطی قادر به برقراری رابطه با هر فرد، نهاد و مدیری نخواهند بود و به علت وجود سرمایه اجتماعی بسته، شبکه‌سازی و در نتیجه تقویت دسترس پذیری منابع برای آنها دشوار می‌شود چراکه جامعه‌ای را می‌توان واقعی دانست که افراد و گروه‌ها هروقت بخواهند بتوانند با یکدیگر رابطه برقرار کنند و مناسبات غیرعقلانی و باندبازی در کار نباشد.
نتیجه اینکه، نابینایان کردستان در سایه تقویت سرمایه فرهنگی قادر به افزایش سرمایه اجتماعی خویش خواهند بود. این سرمایه از کنترل و استفاده از فرهنگ بومی و جهانی به‌دست می‌آید که پیش‌شرط آن آشنایی با فرهنگ است. از این رو این قشر با شناخت ظرفیت‌ها و جهت دادن آنها که اتفاقا در کردستان مطلوب است، می‌توانند منفعت جمعی را افزایش دهند. از سوی دیگر آشنایی و تبحر در مؤلفه‌های فرهنگی مانند زبان، هنر و سایر حوزه‌ها و ظرفیت‌های عرفی و قراردادهای موجود امریست که نابینایان کردستان باید بیشتر به آن توجه کنند. چراکه عرصه مناسبی برای اثبات آنها و به رسمیت شناختن قابلیت‌های آنها در فضای رقابتی سالم است.


تعداد بازدید :  134