شماره ۹۷۴ | ۱۳۹۵ يکشنبه ۲ آبان
صفحه را ببند
مبارزِ پیروز

صادق رضازاده|  پدرش سال‌های زیادی بود که از محله لنبان به یکی از روستاهای نزدیک حسین‌آباد برای سخنرانی می‌رفت. او کم‌کم با اهالی روستا که هرچند هفته یک‌بار به خانه‌شان می‌آمدند، دم‌خور شده بود. می‌نشستند به حرف زدن و زمان را از یادشان می‌بردند. پدرش وقتی به آن روستا می‌رفت، در خانه یک پنبه‌زن بسیار فقیر سکونت می‌کرد. آن پیرمرد پنبه‌زن اتاق کوچکی داشت که پدرش در آن زندگی می‌کرد. نام پیرمرد جمشید بود. جمشید با ریش سفید، بلند و باریک چهره روستایی و مظلومی داشت. طبع او آرام بود. پدر محمد می‌گفت: «ما با جمشید نان و دوغی می‌خوریم و صفا می‌کنیم و من سفره ساده نان و دوغ این جمشید را به هر جلسه دیگری ترجیح می‌دهم.» جمشید پنبه‌زن که دیگر از دوستان صمیمی پدر محمد به حساب می‌آمد، هر‌سال یکی، دوبار از روستا به شهر و به خانه آنها می‌رفت و محمد بسیار با او دم‌خور بود. محمد که سن و ‌سال زیادی هم نداشت، او را دوست می‌داشت و از صحبت با آن پیرمرد خسته نمی‌شد. محمد هنوز 5 سالش نشده بود که در یک مکتبخانه درس خواندن را شروع کرد. او خیلی سریع خواندن و نوشتن را یاد گرفت. در خانه، همیشه هوش زیادش را مثال می‌زدند. او نسبت به هم‌سن و سال‌هایش خواندن قرآن را زودتر یاد گرفت. او دیگر کم‌کم آمادگی داشت که به دبستان برود. وقتی به دبستان ثروت رفت، آن‌جا از محمد امتحان ورودی گرفتند و گفتند: «باید به کلاس ششم بروی، ولی از نظر سنی نمی‌توانی.» او دیگر مرز بین خوشحالی و ناراحتی را فراموش کرده بود و کاری نمی‌توانست بکند جز قبول حرف آنها. کلاس چهارم پذیرفته شد و همان‌جا هم درسش را تمام کرد. محمد که هوش بالایی داشت و این را می‌شد از سرعت در موفقیت درسی‌اش فهمید، در آن‌ سال در امتحان ششم دبستان شهر، نفر دوم شد. بعدها از آن دبستان به دبیرستان سعدی که نزدیک بازار بود، رفت. دبیرستان برای محمد متفاوت‌تر از جاهای دیگر بود. آدم‌های جدیدی می‌دید که از هرکدام‌شان چیزهای جدیدی را یاد می‌گرفت. دبیرستانش نزدیک چند مدرسه دیگر بود. فضای آن کوچه‌پس‌کوچه‌ها محمد را به دلِ ماجراهای سیاسی کشاند. مدرسه جده و صدر هم همان حوالی بود. محمد‌ سال اول و دوم دبیرستانش را در همان دبیرستان سعدی گذراند و اوایل‌ سال دوم در گرمای تابستان آن سال، حوادث ۲۰ شهریور پیش آمد. آن حوادث شور او را برای مبارزه سیاسی بیشتر کرد. محمد درس دبیرستان را رها کرد و وارد حوزه شد. بعدها اسم محمد بیشتر به گوش‌ها خورد و پسر خوش‌پوش و باهوش خانواده یک انقلابیِ تمام‌عیار شد.
2 آبان (1307)؛ سالروز تولد شهید سیدمحمد بهشتی، روحانی و سیاستمدار ایرانی

 


تعداد بازدید :  137