مسعود مولانا دبیر شبکه سمنهای محیطزیستی و منابع طبیعی مازندران
فعالیت جمعی در قالب نهادهای مدنی به مثابه یکی از دستاوردهای مدرنیته، تقریبا سابقه ۱۵۰ ساله در جهان دارد. در کشور ما این اتفاق عمدتا بعد از انقلاب مشروطه شکل و شمایل جدی و علنی به خود یافته است. تا قبل از انقلاب مشروطه، ما بادوگانه «انسان رعیت» و «پادشاه قدرقدرت» مواجه بودیم و چیزی تحت عنوان «تکثر» و «توزیع قدرت» معنا نداشت. این معادله اما در گذر زمان دچار تغییر و تحولات فراوان شده است. مقولاتی چون فردیت، شهروند و حقوق شهروندی، حقوق عمومی و ملی، عقل جمعی و... جزء جداییناپذیر از فرهنگ عمومی ما شده است. در پی پیگیری و تحقق چنین خواستههایی، نهادهای مدنی گوناگون با ماهیت سیاسی، صنفی، فرهنگی، هنری، اجتماعی، ورزشی، جنسیتی، زیستمحیطی و... شکل گرفته و در اندازههای محلی، ملی و بینالمللی مشغول فعالیت شدهاند.
میزان عمقیابی نهادهای مدنی در یکصد سال اخیر، متناسب با فضای سیاسی، اجتماعی دچار افتوخیزهای فراوان بوده، اما هیچگاه بهطور کامل از نفس نیفتاده، امروز نیز کماکان، اگرچه ضعیف به حیات خود ادامه میدهد. در سالهای اخیر (حدودا ۳۰سال گذشته) ما با پدیده جدیدی در کشورمان مواجه بودهایم که تا حدودی با نهادهای مدنی پیشین متفاوت است که ما آن را به اختصار انجیاو میشناسیم.
انجیاوها اگر در وجه عام آن جزیی از نهادهای مدنی محسوب میشوند اما چند نکته عمده و اساسی آن را مجزا و متفاوت میکند:
الف: نهادهای مدنی سیاسی (احزاب) در پی کسب قدرت سیاسی و تشکیل دولتند در صورتی که هیچ یک از انجیاوها چنین هدفی را دنبال نمیکنند و درصدد دستیابی به قدرت دولتی نیستند.
ب: نهادهای مدنی با ماهیت صنفی (کانون مهندسین، کانون معلمان، اتحادیههای کارگری و... ) عمدتا خواستههای صنفی قشر خاصی را پیگیری میکنند، حال آنکه فعالیت «انجیاو»ایی، فعالیتی است انسانمدارانه، مبتنی بر احترام و همکاری متقابل در جهت خیر عمومی و منافع جامعه، درواقع برجستهترین ویژگی انجیاوها تلاش داوطلبانه و خیرخواهانه در حوزههای گوناگون (فرهنگی، اجتماعی، زیستمحیطی و...) جهت منافع عمومی، بدون هیچگونه چشمداشت شخصی، گروهی و صنفی است. البته نهادهای مدنی ترکیبی نیز وجود دارند که علاوه بر منافع صنفی معین، در امور عمومی عامالمنفعه بسیار فعال بوده و این امر بخشی از اساسنامه و ماهیت آنهاست.
چرا انجیاوها
جوامع انسانی تقریبا در همه کشورها، کم یا زیاد با بحرانهای عمیق اجتماعی مواجهاند. گسست اجتماعی، چندپارگی و از خودبیگانگی از مشخصههای اصلی دوران ما است. دولتها با ویژگیهای متفاوت به تنهایی و بدون مشارکت مستقیم مردم قادر نیستند راه به جایی ببرند. پس راهچاره در کجاست؟
بدون تردید حضور سازماندهیشده و مشارکت دموکراتیک آحاد افراد جامعه در صحنههای مختلف اجتماعی، یکی از راههای اساسی در بازگشایی این گره کور است. به مشارکت طلبیدن شهروندان، درواقع تضمینکننده تداوم جامعه مدنی و روابط اجتماعی سالم و آزاد است. اساس فعالیت انجیاوها سازماندهی منابع انسانی در تمامی حوزههای مرتبط با انسان، جامعه و طبیعت، در فرآیندی داوطلبانه، دموکراتیک و غیرانتفاعی است. فعالیتی دستجمعی و انسانمدارانه مبتنی بر احترام و همکاری متقابل در جهت خیر عمومی.
اگر «امر نمادین» انجیاوها مواردی است که ذکر آن در بالا آمد اما «امر واقعی» آن درواقع، اراده معطوف به همزیستی مسالمتآمیز افراد با دیدگاههای مختلف و متضاد، درک حضور و وجود دیگری و تربیت انسان اجتماعی چندوجهی با حفظ هویت فردی و حرکت به سوی اهداف مشترک است.
۲- شاخصها و ویژگیهای انجیاوها
الف: مستقل و غیردولتیاند، «همبسته» با همه کس، وابسته به هیچ کس.
ب: خودجوش، داوطلبانه، آگاهانه و براساس یک نیاز واقعی شکل میگیرند.
ج: دارای ساختاری آزادمنشانه، دموکراتیک و استوار بر اصل مدیریت مشارکتی.
چ: استفاده از روشهای مسالمتآمیز و غیرخشونتزا در تمامی مراحل فعالیت.
ح: تعامل و همکاری با انجیاوهای مرتبط و همسو، بهویژه در قالب ساختارهای شبکهای
خ: مراوده و ارتباط با نهادهای دولتی و درعین حال نقد سیاستها و عملکرد آنان و ارایه راهحل مناسب و واقعی. انجیاوها حلقه ارتباط بین مردم و دولتها هستند، ارتباط آری؛ اتکا هرگز!
د: تدوین برنامه برای تغییر با پشتوانه استدلال منطقی و اعتبار اجتماعی
۳- آسیبشناسی انجیاوها:
فعالیت جمعی در قالب نهادهای مدنی در کشور ما، با توجه به عمر کوتاه آن و کمبود تجربه و دانش لازم، با مشکلات متعددی روبهرو است که هم ناشی از فهم سایه روشن ما نسبت به شاخصههای اصلی چنین نهادی است و مهمتر از آن نتیجه درونینشدن مفاهیمی است که میپنداریم خوب آن را فهمیدهایم!
به عنوان نمونه میتوان به مواردی چون کمبود تجربه در کار دستهجمعی، کمبود کادر و نیروی داوطلب برای انجام فعالیت، روحیه فردگرایی و عدم پذیرش نقد سازنده، روحیه بتسازی و قهرمانپروری، روحیه قومگرایی و تعصبات منطقهای، استفاده از انجیاوها به عنوان ابزار و وسیلهای برای اهدافی مغایر اهداف مکتوب در اساسنامه اشاره کرد.
از میان موارد بالا سه عنوان را بیشتر مورد واکاوی قرار میدهم:
۱- خرد جمعی: یکی از بارزترین و برجستهترین ویژگی انجیاوها، داشتن ساختاری دموکراتیک براساس خرد جمعی در تمامی سطوح آن است. خرد جمعی نه فقط به عنوان یک «روش» مدیریتی و حق رأی هر نفر، بلکه بسیار فراتر از آن به مثابه «منشی» انسانگرایانه که حق حضور و وجود تمام و کمال «دیگری» را تضمین میکند، خرد جمعی به مفهوم فهم و درک «حضور دیگری»، دیگری که قطعا عین ما نیست و حتما بخشی از حقیقت نزد او است و پذیرش این امر که امکان توافق با دیگری نهتنها شدنی و امکانپذیر است، بلکه فراتر از آن برای ادامه زندگی دموکراتیک، چارهای جز آن نیست، یعنی اینکه ما میتوانیم با دیدگاه دیگری مخالف باشیم اما نمیتوانیم مخالف حضور او باشیم و کمر به حذف او ببندیم!
دموکراتیک بودن نه در استفاده از کلمات دموکراتیک که در زیست دموکراتیک معنا مییابد. در چنین زیستی روح درک دیگری در جان ما آرامآرام جای میگیرد و به جزیی از وجود ما تبدیل میشود.
درک دیگری فقط مربوط و محدود به دوستان و نزدیکان و کسانی نمیشود که با ما و در یک نهاد مردمی همکاری میکنند، بلکه بسیار فراتر از آن، تمامی عرصههای زندگی اجتماعی ما را شامل میشود، تا جایی که عمیقا بپذیریم، بخشی از حقیقت، ممکن است نزد مخالفان باشد.
۲- نقدپذیری: ضرورت وجودی نقد، از ضرورت رهایی از جزمگرایی، خودشیفتگی و انزوای خودساخته برمیخیزد، مقام نقد یعنی جرأت عبور از دانستههای پیشین، ارزشیابی دوباره ارزشها و بازاندیشی مجدد اندیشهها. نقد در درجه نخست بصیرت است، بصیرت رازگشایی تجربه و شناخت دیگری.
خردورزی همواره امری اجتماعی و به تمامی و از بنیاد نوعی گفتوگو و آمادگی برای مفاهمه و دستیابی به حقیقتی است که البته و همواره در معرض نقد باقی میماند.
پذیرش نقد در مقام نظر درواقع به معنای آمادگی ذهنی ما برای نقدپذیری است ولی از آمادگی ذهنی تا پذیرش عملی، مسیر پرپیچ و خمی است که وارد فعالیت جمعی میشود، نقد از طرف هرکس که باشد و با هر لحنی که ارایه شود، باید در کمال تواضع، مورد پاسخگویی قرار گیرد. بسیار دیده شده که به جای پرداختن به موضوع نقد، اصل نقد کردن را نقد کردهایم!
- شما چه کارهاید که ما را نقد میکنید! الان وقتش نیست بگذارید برای بعد!
- وقتی نقد میکنید باید راهکار هم ارایه دهید وگرنه زبان در کام گیرید.
- کسی میتواند نقد کند که خودش درون گود باشد، خارج از گود حق نقد کردن ندارد.
و صد البته زیر پوست همه این توجیهات در واقع فرار از نقدپذیری است.
نقد ناپذیری درواقع ریشه در تفکر و خصلتی دارد که میتوان آن را بهطور خلاصه «توهم مضاعف» نامید، خود را فراتر از نقد دانستن در نهایت، نتیجهای جز «تقلیل مضاعف» ندارد. اندیشهای که اعتقادی به: داد و دهش «و» آمیزش افقها نداشته باشد، سرنوشتی جز تصلب، تنهایی و تکرار ندارد.
فریدون فرخ فرشته نبود
به مشک و به عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت چنان نیکویی
تو داد و دهش کن، فریدون تویی!
۳- انجیاوها بهعنوان ابزار؟!
در میان کنشگران «انجیاو»ایی، درک و دریافتی وجود دارد که آن را ابزار و وسیلهای برای اهداف دیگر میپندارند. در این دیدگاه انجیاو تنها کاتالیزور و محملی است برای دستیابی به مقاصد دیگر.
چنین برداشتی به مفهوم واقعی و کارکرد اصلی انجیاو، راه نبرده است، تشکیل انجیاو نه ابزار که خود هدفی است والا که میتواند در دل خود دستاوردهای فرهنگی عظیمی خلق کند. درواقع انجیاوها خود «اهدافی در ذات خود دارند» که در روند شکلگیری و کارکرد درونی خود که شامل مشارکت در پیگیری منافع عمومی، تعامل و همکاری گسترده اجتماعی و... است، به گونهای ذاتی و طبیعی یکی از مولفههای برپادارنده و تحکیمکننده دموکراسی و همبستگی اجتماعی هستند. انجیاوها خود خالق مفاهیم نو و علاوه بر آن برداشت و خوانشی تازه از مفاهیم قدیمیاند.
درواقع عمل «انجیاو»ایی دامنههای تئوری را در حوزههای گوناگون اجتماعی و فرهنگی گسترش داده، خود از آن نوشیده و سپس عمل اجتماعی را به عرصههای والاتری برمیکشاند. عرصه درخشانی از دیالکتیک تئوری و پراتیک.
به بیانی دیگر پدیداری است در حوزه خرد علمی. حال چگونه تشکلی که درون خود این همه اهداف بزرگ را به کار گرفته، پرورانده و آن را به عرصههای نوینی برکشانده تنها ابزار خام و خاص برای هدفی دیگر است؟
درک و دریافتی که انجیاو را فقط در حد یک «راه میانبر» بپندارد، با روح خلاق آن بیگانه بوده و بهطور طبیعی فاقد پتانسیل درونی لازم برای جذب ویژگیهای ذاتی آن است و این نیز سرآغاز و منشأ بسیاری از معضلات درونی انجیاوها درحال حاضر است.
در واقع بزرگترین هدف انجیاو آن است که بهگونهای واقعی و عمیق براساس شاخصههای ماهوی خود، شکل بگیرد که اگر چنین شود در راستای اهداف خود حرکت کرده است.
نتیجه
کنش «انجیاو»ایی برآمده از فهمی انسانگرایانه و عاشقانه در برخورد با معضلات اجتماعی است، فهمی که میپندارد تنها آگاهی و دانستن کافی نیست. بدون کنشی داوطلبانه، صادقانه و عاشقانه در عمل اجتماعی، انتظار حل معضلات اجتماعی، بیشتر به رویا شبیه است!
گر عشق نبودی و غم عشق نبودی
چندین سخن نغز که گفتی که شنودی؟
گر باد نبودی که سر زلف ربودی
رخساره معشوق به عاشق که نمودی