| مرتضی شمسی | پزشک|
وقتی که نخستین خودروی تولید اروپا وارد ایران شد، به جای رفع نیازهای ضروری به وسیلهای برای سرگرمی و نمایش شخصیتی و تفاخر صاحب آن نسبت به دیگران تبدیل شد. به این ترتیب سنگ بنای ورود خودرو در ایران کج گذاشته شد و فرهنگ استفاده از آن بهطور مناسب شکل نگرفت و به جای شکلگیری فرهنگ صحیح ترافیکی، بیفرهنگی در رانندگی شکل گرفت. درحال حاضر، کمتر خانواده ایرانیای پیدا میشود که دراین جنگ قربانی یا تلفات نداده باشد. جنگ طولانیمدت که زندگیکردن با آن عادت مردم شده است. درحال حاضر هیچ حساسیتی نسبت به تصادفات رانندگی و تلفات آن درجامعه دیده نمیشود؛ تمام افرادی که درتصادفات رانندگی کشته میشوند یا دچار معلولیت و از کارافتادگی دایمی یا مجروح میشوند.
همه ما هم مسئولان و هم مردم مقصر هستیم. مسئولان مربوطه یا به عمق فاجعه پی نبردهاند یا نمیخواهند مردم را ازعمق فاجعه آگاه کنند و حتی بعضی ازمسئولان مرتبط به غلط بالابودن میزان تصادفات و تلفات ناشی از آن را به افزایش تعداد خودروها و سفرها نسبت میدهند و این میزان تلفات را طبیعی درجامعه و ذهن مردم جا میاندازند. همین امر خودش باعث بدترشدن وضع تصادفات و تلفات ناشی از آن میشود. تنها کاری که مسئولان مربوطه انجام میدهند، این است که وقتی یک تصادف رانندگی رخ میدهد، اظهار تأسف میکنند و بلافاصله انگشت اتهام را به سوی همدیگر نشانه میروند و کاستیهای خودشان را کتمان میکنند.
عامل انسانی زمانی مقصر دانسته میشود که مسئولین مربوطه تمام وظایف خود را به نحواحسن انجام داده باشند. برای مثال با آموزشهای مداوم و مستمر و کارشناسیشده تمام اقشار جامعه را ازمهدکودک تا دانشگاهها، فرهنگ صحیح ترافیکی بهخصوص رانندگی را درجامعه جا انداخته باشند، نه اینکه با آموزشدادن چند تا ازعلایم راهنمایی و رانندگی و با کسب مهارت جزیی افراد در راندن خودرو به آنها گواهینامه صادر میکنند و با دادن مجوز رانندگی درجادههای برونشهری بلافاصله بعد از صدور گواهینامه شرایط را برای تصادف آنها مهیا میکنند، بدون اینکه فرهنگ استفاده از خودرو را به افراد یاد داده باشند. با توجه به اینکه شاهکلید حل تمام معضلات اجتماعی ازجمله معضل ترافیک و تصادفات رانندگی آموزش و فرهنگسازی است که یا مسئولان مربوطه به آن اعتقاد ندارند یا فقط حرف میزنند و عمل نمیکنند؛ لذا آموزش درکشور ما به فراموشی سپرده شده است یا برخی از آموزشها که به صورت نمادین انجام میشود، هیچ تأثیری درجامعه نداشته است و آن را میتوان درجادهها و خیابانها و چهارراههای شهرهایمان مشاهده کرد، چون با افزایش جریمهها و فشار و زور نمیشود فرهنگسازی کرد.
پس باید اول آموزش و فرهنگسازی را در دستور کار قرار داد و بعد از آن جریمهها را چند برابر افزایش داد. درحال حاضر، جریمهها فقط یک منبع درآمد برای دولتها تبدیل شده و همیشه ازجرایم مالی استفاده میشود و هیچوقت از جرایم آموزشی درکشور استفاده نشده است. متأسفانه ما از فرهنگ ترافیکی قابل قبولی درجهان برخوردار نیستیم و نیاز مبرم به اصلاح رفتارهای ترافیکی داریم. باید برای کمک به حل این مشکلات و برنامهریزی اساسی به پا خیزیم.
حتی این موضوع به مانع بزرگی درپیشرفت صنعت توریسم نیز تبدیل شده است. درحال حاضر، تمام کارشناسان معتقدند که این آسیبها قابل پیشگیریاند و نیازمند تلاشهای هماهنگ و همهجانبهاند. همانطوری که کشورهای توسعهیافته توانستند با یک برنامه کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت میزان تصادفات رانندگی خودشان را به حداقل ممکن برسانند و نظم و فرهنگ صحیح ترافیکی را درجادهها و خیابانها و معابر شهری خود به نحواحسن به نمایش بگذارند. ما نیز میتوانیم با یک برنامهریزی جامع و عزم ملی و با مشارکتدادن مردم برحل معضلات اجتماعی کشورمان بهخصوص معضل تصادفات رانندگی و فرهنگ ترافیک هرچه سریعتر اقدام کنیم. مردم ما انسانهای معتقدی هستند و همه مسلمان هستیم. اگر فقط به یک آیه قرآن عمل کنیم، نه تنها این معضل اجتماعی به زودی حل خواهد شد، حتی میتوانیم برای سایر کشورها الگو باشیم.
(آیه شریفه 32 سوره مائده) میفرماید: اگر کسی انسان بیگناهی را بکشد، به مانند آن است که کل مردم دنیا را کشته است و اگر کسی جان انسانی را نجات دهد، به مانند آن است که جان کل مردم دنیارا نجات داده است.