شماره ۱۰۴۱ | ۱۳۹۵ سه شنبه ۲۸ دي
صفحه را ببند
این شرح بی‌نهایت

قومی كه خشنودى مردم را با خشم خدا معامله كند هرگز رستگار نخواهد شد.
امام حسین(ع)

چشم سخنگو
نیست ممکن رام کردن چشم جادوی تو را
سایه می‌بوسد زمین از دور، آهوی تو را
نیستم شایسته گر نظاره روی تو را
سجده‌ای از دور دارم طاق ابروی تو را
پله ناز تو دارد نازنینان را سبک
کوه تمکین سنگ کم باشد ترازوی تو را
با سمن چون نسبت آن پیکر سیمین کنم
بستر گل، خار ناسازست پهلوی تو را
آنچنان کز خط سواد مردمان روشن شود
سرمه گویاتر کند چشم سخنگوی تو را
هر که را دستی بود در حل و عقد مشکلات
بر زبان چون شانه دارد حرف گیسوی تو را
چون سکندر، تشنه از ظلمات می‌آمد برون
خضر اگر می‌دید تیغ و دست و بازوی تو را
گر گذارد قوت گیرایی‌ای در دست‌ها
در گره بندند گل پیراهنان بوی تو را
بر سیه‌روزان ببخشا، کز خط شبرنگ هست
در کمین روز سیاه طرفه‌ا ی روی تو را
آنقدر جرأت ز بخت نارسا دارم طمع
ًکز دل صد چاک سازم شانه گیسوی تو را
مصرع برجسته هیهات است از خاطر رود
چون کند صائب فرامش قد دلجوی تو را
صائب تبریزی

 


تعداد بازدید :  213