علی اکبر صادقی که بیش از 70 سال است در شمیران زندگی میکند، معتقد است این روزها همه چیز عوض شده، انگار بمب اتم زدهاند و دیگر همسایه، همسایه را نمیشناسد.
علی اکبر صادقی از چهرههای شناخته شده انیمیشن، نقاشی و تصویرسازی در محله پامنار به دنیا آمده و تا
4 سالگی آنجا زندگی کرده است. بعد از آن خانوادهاش به قلهک نقل مکان کردند و از 37 سال قبل هم در یکی از خیابانهای مقابل پارک قیطریه زندگی میکند. خالق «زال و سیمرغ» میگوید دلیل اصلی اینکه در شمیران ساکن شده، این است که بیشتر افراد فامیلاش ساکن قلهک بودند و چون قیطریه هم به این محل نزدیک بوده، این مکان را انتخاب کرده است. وقتی میخواهیم از «محله»اش برایمان بگوید، از قلهک شروع میکند: «خاطرات زیادی از اینجا در ذهنم است. وقتی به قلهک آمدیم، بیشتر زمینهای اطراف مزرعه بودند و خبری از این همه ساختمان و شلوغی نبود. به بلوار قیطریه هم که آمدیم، هیچ ساختمانی اطراف خانه ما نبود اما الان وضع خیلی فرق کرده است. آنقدر ترافیک فعلی این محله سنگین است که چند سال قبل برای کمتر شدن
سر و صدا و دود خودروها، پنجرههای خانه را دوجداره کردیم، البته انگار قرار نیست این دود دست از سر ما بردارد.»
صادقی، آیدین آغداشلو و عباس کیارستمی در دوران کودکی ساکن یک محله بودند و در یک مدرسه درس میخواندند. البته او این موضوع را هم اضافه میکند که سکوت و زمینهای خالی قلهک بخشی از قلمرو کودکان این محله برای درس خواندن بوده است: «قلهک یک منطقه کوچک بود اما باغهای بزرگی داشت. مردم با هم خوب بودند و کلی خاطرات خوب از آن دوران دارم اما الان همه چیز فرق کرده است. دیگر اوضاع مثل سابق نیست. انگار بمب اتم فرود آمده و همه چیز را تغییر داده است.» صادقی اما از تغییراتی که نسبت به گذشته در محلههای تهران بهوجود آمده، دل خوشی ندارد: «ایرانیها اینطور نبودند. الان حرام و حلال برای خیلیها فرقی ندارد. بعضیها تا آنجا که میتوانند به هر حیلهای متوسل میشوند تا مثلاً جنس خود را گرانتر بفروشند اما قبلا مغازهدارها هوای اهالی محل را داشتند. اگر کسی شرایط مالی خوبی نداشت یا در مقطعی، به اصطلاح دستش تنگ بود، به عنوان هممحله بودن، پول اجناس را بعداً از او میگرفتند. اینطور نبود که اهالی یک محل یکدیگر را نشناسند یا بههم اعتماد نداشته باشند.» برنده جایزه اول جشنواره لایپزیگ آلمان در سال ۱۹۸۰ در روایت روزهای کودکی به عیدهای نوروزی اشاره میکند که پسرهای یک محله با هم قرار میگذاشتند و دسته جمعی به دید و بازدید عید میرفتند. با این حال به گفته او این روزها دیگر چنین برنامههایی اجرا نمیشود: «آنقدر چنین رفاقتهایی میان اهالی یک محل غریب شده است که فکر میکنم کودکان امروزی حتی درباره آن چیزی هم نشنیده باشند چه برسد به اینکه آن را تجربه کرده باشند.» یکی از طبقات خانه صادقی، موزهای از آثار او و طبقهای دیگر آتلیهاش است. صادقی در پایان عنوان میکند که خوشحال است این روزها از خانه بیرون نمیآید و در آتلیه مشغول کار است چون تهران دیگر مانند قدیم نیست و خاطراتی که از محلههای آن دوره مانده است، رنگ و بویی برای زمان حال ندارد.