[ملیحه محمودخواه] زلزله خانههای بسیاری را در سرپلذهاب خراب کرد؛ مردم جایی برای ماندن نداشتند و چادرهای جمعیت هلالاحمر تنها مأمن و پناهگاهشان بود. دختر هشتسالهای که در یکی از چادرها مدام بیتابی و از وضعیتش شِکوه میکرد، توجهش را جلب کرد؛ کنارش نشست؛ نام دختر نرگس بود؛ با صحبتکردن تلاش کرد غم او را تا حدودی کاهش دهد. نرگس از آرزوهایش گفت که دوست داشته نویسنده بزرگی شود و کتابهایش در جشنوارههای بزرگ دنیا مقام بیاورد. حرفهای دخترک او را به یاد خاطرات خودش میانداخت؛ آرزویی که خودش همیشه گوشه ذهن داشت. قول داد برای رسیدن به آرزویش به او کمک کند، زیرا در کنار لباس قرمزی که به پوشیدن آن افتخار میکرد، دستی هم در نویسندگی داشت و حالا تصمیم دارد با برگزاری کلاس داستاننویسی، نرگسهای سرپلذهابی را به آرزویشان برساند. سجاد آقایی هم نویسنده است هم در پالایشگاه گاز کار میکند، اما خودش میگوید داوطلب جمعیت هلالاحمربودن مسیرش را برای فعالیتهای دیگر روشنتر میکند.
سجاد از سال 86 وقتی که بهترین دوستش را دید که عضو جمعیت هلالاحمر شده است، با این نهاد مردمی آشنا شد و از آن زمان تصمیم گرفت در همان شهر کوچک ایوان استان ایلام نقشش را بهعنوان شهروند ایفا کند و داوطلب جمعیت هلالاحمر شود. دوره پشت دوره و کلاس پشت کلاس گذشت. کمکهای اولیه، پایه داوطلبی، عمومی امداد، عمومی نجات و چادرزنی را گذراند و پای ثابت چادرهای راهنمای هلالاحمر استان ایلام برای راهنمایی مسافران نوروزی بود. بزرگتر که شد، خودش مدرس شد و کارگاههای آموزش درباره آسیبهای اجتماعی و پیشگیری از اعتیاد برای جوانان علاقهمندی که مثل خودش هلالاحمر را راهی برای تأثیرگذاری بیشتر در جامعه میدانستند، برگزار میکرد.
سجاد را بیشتر از آنکه اهالی ایلام بشناسند، فرانسویها میشناسند؛ دلیلش هم کتابی است که به رشته تحریر درآورده و در سال 2019 روزنامه لموند آن را بهعنوان بهترین کتاب سال انتخاب کرد و چند مصاحبه در این روزنامه مشهور فرانسوی او را به همه شناساند. خودش میگوید: «دغدغههای اجتماعی همیشه اولویت اصلی زندگیام بوده و یکی از دلایلی هم که به هلالاحمر پیوستم همین علاقه به فعالیتهای اجتماعی بود. در کنار این، همیشه دوست داشتم هر آنچه در ذهن میگذرانم روی کاغذ بیاورم. از سال 87 شروع به نوشتن کردم. چند مقاله نوشتم که همه آنها در مجلات محلی ایلام چاپ شد. بیست سالم که شد کتاب نوشتن را شروع کردم؛ مردی که میخندد، پوچی و فراسوی خیال، اما کتابی که من را در فرانسه مشهور کرد، آوای شب بود؛ کتابی که تنهایی انسان امروز را به تصویر میکشد که مدام در کشاکش پوچی و تهیبودن است؛ در عصری که انسان در تکنولوژی غرق شده و در سنتها جامانده است. درواقع آوای شب کتابی در مورد این دو دیدگاه است و آنها را به یاری میطلبد.» این کتاب حاوی تکنیک جریان سیال ذهنی است. علاوه بر آن، مواردی همچون شخصیت بحرانزده ساردین، صحبتکردن روح استاد و ساردین، در بخش انتهای کتاب در هم پیچیدن زمان و مکان که از چارچوب علل و منطق خارج میشود و آزاد گذاشتن ذهن خواننده در کشف مهارتهای درونی خود برای درک خوشبختی بدون دلیل منطقی از دیگر مواردی است که کتاب آوای شب را از دیگر کتابهای سال 2019 فرانسه متمایز کرده است و آن را بر بام ادبیات فرانسه میگذارد.
سال 96 این کتاب چاپ و پس از آن به زبان انگلیسی و فرانسه ترجمه شد. روزنامه لموند فرانسه این کتاب را در سال 2019 بهعنوان بهترین کتاب سال معرفی کرد. او معتقد است که حضور و فعالیت در جمعیت هلالاحمر او را در نوشتن کتابهایش کمک میکند: «بعضی وقتها در چادرها در مناطق کوهستانی تنها هستیم و شرایطی پیش میآید که باعث میشود بیشتر فکر کنیم و زمینه برای نوشتن فراهم میشود. سال گذشته در چادرهای نوروزی با یکی از دوستانم صحبت میکردیم که ماحصل این گفتوگو کتابی به نام قدرت خدایان شد که اکنون در حال نوشتن آن هستم.»
سرپلذهاب شروع ایده کلاس داستاننویسی
وقتی زلزله کرمانشاه رخ داد، هلالاحمر ایلام جزو اولین گروههایی بود که به منطقه زلزلهزده سرپلذهاب رفت. دیدن این حجم از خرابی و مشکلات که برای مردم به وجود آمد، بهشدت سجاد را ناراحت کرد. گاهی برای آنکه کسی اشکهایش را نبیند، خودش را پشت چادرهایی که علم میکرد، پنهان میکرد. در یکی از چادرها دختر هشتسالهای مدام اشک میریخت و از شرایطش شِکوه میکرد. سجاد میگوید: «کنارش نشستم و کمی با او حرف زدم؛ اسمش نرگس بود. به من گفت آرزویش این است که روزی نویسنده بزرگی شود و من هم به او قول دادم در این راه به او کمک کنم؛ به همین دلیل تصمیم دارم در سال جدید کلاس داستاننویسی در سرپلذهاب راهاندازی کنم تا به علاقهمندان این رشته کمک کنم.»
بهترین نویسنده کتاب غیر علمی از نگاه لوموند معتقد است که حضور در هلالاحمر تعهد او را نسبت به دیگران افزایش میدهد، زیرا تعهد هلالاحمر نسبت به انسانها بالاست و برای کمال انسانی ارزش قائل است؛ همین امر باعث شده است هدف والای آنها را دنبال کند و قصد دارد در آینده کتابی جامع در مورد فعالیتهای هلالاحمر بنویسد. سجاد میگوید: «چند ماه قبل و پس از آنکه با «مارک» یکی از روزنامهنگاران لوموند گفتوگو کردم، حرفی زد که خیلی برایم جالب بود. او گفت ایران دارای تمدنی بزرگ و سبک نویسندگی نویی است که جریانی تازه و تفکری روان دارد. من بسیار خوشحالم که نماینده سازمان هلالاحمر بودم تا فرهنگ ایران و هدف انسانی و بزرگ هلالاحمر را به همه جهان منتقل کنم، زیرا هلالاحمر هدف بزرگ و انسانی دارد و همین باعث شده است که خدمترسانی به انسانها را سرلوحه زندگی خود قرار دهم. تلاش میکنم در آینده خاطرات کارها و شوق و انگیزههای این سازمان را در راه کمک به مردم در قالب کتابی بنویسم.»
سجاد معتقد است کار در جمعیت هلالاحمر در تعالی روح افراد تأثیرگذار است. وقتی در این جمعیت کار میکنیم در نظر من انسان بهتری میشویم، زیرا همه چیز با عشق و کمک به دیگران رنگ پیدا میکند؛ همین موضوع تحمل سختیها و صبر را در افراد تقویت و در زندگی شخصی نیز نمود پیدا میکند. به همین دلیل است که بیشتر افرادی که با هلالاحمر آشنا میشوند فعالیتشان در این نهاد ادامهدار میشود، زیرا با آنچه در نهاد انسانهاست، همخوانی و قرابت دارد.