امیرمسعود فلاح طنزنویس
سال 99، سال سختی بود. هنرمندان هم مثل مردم عادی مشکلات خاص خودشان را داشتند. در عرصه هنرهای نمایشی، هنرمندان اولویت را به مهمترین مسأله کشور بعد از گرانی، بیکاری، بیپولی، کاهش قدرت خرید، افزایش سن ازدواج، کوچکشدن سفره خانوار، بزرگشدن شکاف طبقاتی، کاهش نرخ تولید، افزایش بزهکاری، کاهش رشد اقتصادی، افزایش بهای ارز، طلا، مسکن و خودرو، کاهش ارزش سهام بورس و افزایش تخریب محیطزیست، یعنی کرونا دادند. اول سال، عدهای از آنها مثل بقیه مردم نگران ابتلای هموطنانشان به کرونا بودند. در همین راستا نامهای نوشتند و درخواست کردند یک تهیهکننده که بهشان خوب پول میداده، از زندان آزاد شود. عده دیگرشان به پزشکان کمک کردند و داروهای گیاهی، جانوری، سنتی و صنعتی به مردم توصیه کردند. عدهای هم به مسئولان کشور در مدیریت بحران کمک کردند و اول، پستها و استوریهایی برای خواهش و تمنا از مردم گذاشتند که سفر نروند و مدام از خون آریایی جاری در رگهای مردم گفتند. بعد پست و استوریهایی برای ملامت و شماتت هموطنان به سفر رفته گذاشتند و از نبودن خون آریایی در رگهایشان نوشتند. تا رسیدیم به این آخر سالی که یک عده سوپراستار مردمی از لابهلای صفوف درهمفشرده دریافت دوزهای اول، دوم، سوم و چهارم واکسن فایزر در آمریکا مردم را به مقاومت دعوت کردند و بهشان روحیه دادند و قول دادند خودشان را تا انتخابات برسانند و واکسنزده و بدون ماسک در میتینگهای انتخاباتی حاضر شوند و امیدآفرینی کنند.
در عرصه هنرهای تجسمی، عدهای از هنرمندان، مورد تهمتهای خاصی قرار گرفتند که در همین راستا و با حمایت مدیران عرصه فرهنگ و هنر، آثارشان خیلی خوب فروخت و تودهنی محکمی به تهمتزنندگان زده شد.
در عرصه موسیقی، عدهای به تولید آثار کامپیوتری خود ادامه دادند و عده دیگری به نالههای عاشقانه با چاشنی فحشهای خانوادگی پرداختند و این وسطها هم استاد شجریان از دنیا رفت که به دلیل نقل خاطره شاهکاری از باغ هشتگرد به درگذشت ایشان نمیپردازیم.
در ادبیات هم نهضت اسپیسزدن و تبدیل جمله به هایکو و شعر سرخ و سپید و آبی ادامه یافت. هنر خاصی نماند که مرور کنیم جز حرکات موزون که به دلیل اصالتنداشتن و قرار گرفتن در گروه شبههنرها از آنها میگذریم.