شماره ۲۹۶۴ | يکشنبه 19 آذر 1402
صفحه را ببند
خاطرات الرجال

اسدالله علم، وزیر دربار و از نزدیکترین چهره‌ها به محمدرضا شاه، تنها رجل سیاسی دوران پهلوی دوم است که خاطرات خود از ١٠ سال همنشینی نزدیک با شخص شاه و خاندان پهلوی را مکتوب کرده است. این تقریرات در ٧ جلد تحت عنوان «یادداشت‌های علم» به چاپ رسیده‌اند و ما در این ستون به تناوب این یادداشت‌ها را مرور می‌کنیم.

باجگیری مادرزن عزیز
خدمت شاهنشاه عرض کردم دیروز بعد از یک جلسه هیئت امناء مربوط به مدرسه عالی پارس، سرکار فریده خانم من را گیر آوردند و درست یک ساعت حرف زدند که من نفهمیدم بالاخره چه می‌خواهند. اول گله از کم پولی، اما پول در عین حال نمی‌خواهند! دوم گله از نداشتن نشان خورشید، اما در عین حال آن را هم نمی‌خواهند! سوم قدری پول قرض بی‌فرع، اما هیچ کدام این‌ها را تقاضا نکردند! فرمودند: «بیچاره درویش خانم! حالا پول قرض را از بانک عمران به ایشان بده و فرع را هم دربار بپردازد.» عرض کردم تمام ظرف یک ساعت دیروز که من با هزاران گرفتاری تمام مدت گوش بودم و گوش دادم، توانستم فقط یک دفعه، فقط یک دفعه، حرف بزنم و آن این که به ایشان عرض کردم شاهنشاه چیزی که از شما مضایقه ندارند. هر سفری که به خارج تشریف می‌برید، بیش از یک میلیون تومان خرج می‌فرمایید. پس این پول‌ها از کجا می‌آید؟ ایشان فرمودند، سفر برای خودم که نمی‌روم، به خاطر شاهنشاه می‌روم و باز دنباله حرف‌هایشان را گرفتند. فقط توی حرف‌های ایشان یک نکته قابل توجه بود، که من به دخترم [شهبانو] همیشه می‌گویم حرف‌هایی که می‌شنوی باید ناشنیده بگیری (اشاره به گردش‌های شاه)! شاهنشاه قدری تأمل کردند و فرمودند: «حالا کارهای مالی درویش خانم را راه بینداز. بعداز ظهر هم گردش می‌رویم!»54.4.3

شکنجه زندانیان و گزارش صلیب
از شاهنشاه سئوال کردم: «گزارش صلیب سرخ جهانی در دیدار رئیس آن با اعلیحضرت چگونه بود؟» فرمودند: «البته گزارش برای ماست و منتشر نمی‌شود، ولی از این قرار است که از سه هزار نفر زندانی سیاسی، 900 نفر آثار شکنجه دارند و این با گزارش کمیسیون مخصوصی که خودم هم فرستاده بودم، تطبیق کرده. ولی از این که ما از چند ماه قبل حق استیناف برای آن‌ها در محاکمات قائل شده و تعیین وکیل را به اختیار خودشان گذاشته‌ایم و دیگر از شکنجه اثری نیست و تسهیلات درس خواندن و ملاقات با فامیل برای آن‌ها قائل شده‌ایم، اظهار خوشوقتی کرده‌اند و قرار شد باز پیش ما بیایند و وضع را ببینند.» عرض کردم: «به هر حال به نظر غلام گزارش بسیار بدی است.» فرمودند: «چرا؟» عرض کردم: «نشان می‌دهد که حرف‌های فراری‌ها چندان بی‌مأخذ نبوده است. خدا کند این اخبار درز نکند.» فرمودند: «این گزارش فقط برای ماست.» عرض کردم: «به هر حال خطرناک است.» فرمودند: «مگر از این جا درز کند.» عرض کردم: «به هر حال این روزها چیزی محرمانه نمی‌ماند. ولی چه قدر حیف که این کارها را قبلاً خودمان انجام ندادیم.» دیگر چیزی نفرمودند.56.4.5

 

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهد شد.

تعداد بازدید :  71