شماره ۵۱۸ | ۱۳۹۳ شنبه ۱۶ اسفند
صفحه را ببند
پول بادآورده

پول بادآورده، زندگي مشترك باد نياورده را مي‌برد و رنج و خوشي‌ها را به جاي يكديگر مي‌نشاند. اين قصه‌ها دردناك است و با اخلاق بشري ناهمخوان. اما شاهدش هستيم...
منیژه و مجید با ۸‌سال زندگي مشترك، وضع مالی متوسطی داشتند درست است خوب و خوش زندگی را ادامه می‌دادند تا این‌که پدر مجید ۳۸ ساله که نمایشگاه خودرو داشت فوت کرد و نمایشگاه به‌عنوان ارثیه به مجید رسید. درست در همان زمان قیمت خودرو بسیار بالا رفت و مجید در یک چشم بر هم زدن تمام خودرو‌ها را فروخت و وضع مالی خوبی پیدا کرد. اما مشکلات این زوج از همان زمان آغاز شد. یک روز مجید به خانه آمد و به منیژه گفت که می‌خواهد زن بگیرد و از آنجا که وضع مالی خوبی دارد مشکلی از جهت مالی برایشان پیش نمی‌آید.  منیژه 30 ساله که قبول این موضوع برایش سخت بود روانه دادگاه شد و درخواست مهریه و طلاق کرد. او مي‌گفت: «من 8‌سال با داشته‌ها و نداشته‌های این مرد ساختم. روزها می‌شد که او حتی پول بنزین خودرواش را از من می‌گرفت. ما هیچ مشکلی با هم نداشتیم تا این‌که او میلیاردر شد. بعد از این قضیه دیگر به من توجه نشان نداد و بعد هم گفت که می‌خواهد با دختری که دوستش داشته ازدواج کند. او گفت زندگی‌‌اش با من یکنواخت شده و دلیلی ندارد که خودش را زجر بدهد. او از من خواست یا درخواست طلاق کنم یا اجازه ازدواج مجدد به او بدهم.
بله! پول گاهي جذابيت‌هاي زندگي مشترك را زير سوال مي‌برد. شما اگر جاي قاضي بوديد چه مي‌كرديد؟


تعداد بازدید :  408